گوشه اي از شخصيت علامه اميني


و از آن أفراد ممتاز و برگزيده! و از آن سلف صالح (اجتماع مسلمين)؛ استاد و سر سلسله ي حفاظ و محدثين، مربي و استاد ما، پدر بزرگوارم [أميني] است - كه روانش شاد! و تربتش پاك باد! -

وي، از آن شخصيتهاي اسلامي است كه؛ حياتشان را (تبرعا) نذر خدا كردند! و جانشان فداي اسلام شد! و بيشتر تاب و توانشان، در انتشار اسلام! و برافراشتن كلمه ي دين، و خدمت مصالح عموم، اختصاص يافت - بي آنكه؛ در فكر استراحت و استقرار خود باشند! - و مانند اين فداكاري و جهاد مذهبي [در توسعه و گسترش دايره ي تبليغ دين، و نشر معارف اسلام - به اقصي نقاط گيتي - و سوق مسلمين به ترقي و كمال،] تاب و توان، نشان دادند!.

استاد و مربي ما، پدر بزرگوارم - كه رحمت ايزدي بر او باد! - در سراسر زندگي، وظيفه اي مهمتر از مسئوليت (الهي) و ديني، [در قبال مذهب و ملتش] حس نمي كرد!. از اين رو؛ لحظه اي از ساعات عمرش از مطالعه و تحقيق و تأليف و موعظه و ارشاد، كوتاهي نكرد - چه در سفر، چه در حضر -. و هر چيز گران و ارزان را براي محافظت ميراث اسلامي و جلوگيري از ضايع و تلف شدنش، بذل و بخشش نمود. بي آنكه به سنگيني عمل! و سنگيني كوشش! و جديتش أهميت بدهد! - علي رغم طعن دشمنان و كينه ورزاني كه؛ از هر دست انداز و دستاويزي به ناسزاگوئي پرداختند! -

و آن مرحوم، ثروت علمي مهم و ذيقيمتي از تأليف و تحقيق در بساتين و موضوعات گوناگون اسلامي - از تفسير و حديث و تاريخ و عقايد و... - از خود باقي گذاشت. و از تأليفات و آثار او، همين «تفسير فاتحة الكتاب» است. اگر چه؛ حجم آن كوچك است؛ ولي؛ مؤلف بزرگوارش - قدس الله سره! - در آن، مباحث مهمي مندرج ساخته! و آن را به دو بخش متمايز، تقسيم كرده است.

در بخش أول، به تفسير سوره، توجه شده، و در بخش دوم، به تحليل و بيان شمه اي از دقايق سوره! و آنچه در توحيد و قضا و قدر و جبر و تفويض، از آيات كريمش استفاده مي شود. به طوري كه؛ (ضمنا) تمام آن از روايات رسول خدا صلي الله عليه و آله، و عترت شريف و گرامي اش، بهره مي گيرد.

و اينجانب، بخش سومي به كتاب، افزودم، به نام: «دنباله ي پاورقي ها» كه در آن، متون أحاديثي گرد آمده كه؛ به آن متون، شادروان پدرم، در آن دو بخش، استدلال و برهان، اقامه نموده است!.

مربي و استاد ما، پدر بزرگوارم - كه روانش شاد! و تربتش پاك باد! - دروسي از قرآن، در تفسير و توضيح دسته اي از آيات كريم، ارائه داشته! و در أطراف مفاد و منطوق و شأن نزول آنها بياناتي دارد، اما؛ توجه او، به كتاب جاوداني اش - الغدير - برايش مجالي نگذاشت كه؛ به انتشار و چاپ اين آثار، بپردازد.

از آثار و تصانيفش:

كتابي است، در تفسير: «قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين...» [1] .



[ صفحه 21]



و كتابي در تفسير: «و اذ أخذ ربك من بني آدم من ظهورهم ذريتهم...» [2] .

و كتابي در تفسير: «و كنتم ازواجا ثلاثة...» [3] .

و كتابي در تفسير: «و لله ألاسماء الحسني فادعوه بها...» [4] .

و در مجلدات خطي و چاپي كتاب «الغدير»، مباحث تحليلي مفصل، و دروس كاملي درباره ي عده اي از آيات - كه درباره ي عترت مطهر پيامبر اكرم، صلي الله عليه و آله، نازل گرديده - بيان شده است. و آن آيات كريمه، عبارتند از:

«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس...» [5] .

و «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي...» [6] .

و «سأل سائل بعذاب واقع...» [7] .

و «أفمن شرح الله صدره للاسلام...» [8] .

و «أفمن كان مؤمنا كمن كان فاسقا...» [9] .

و «... هو الذي أيدك بنصره و بالمؤمنين» [10] .

و «يا أيها النبي حسبك الله و من اتبعك من المؤمنين» [11] .

و «من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه...» [12] .

و «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا» [13] .

و «اجعلتم سقاية الحاج و عمارة المسجد الحرام كمن آمن بالله...» [14] .

و «سيجعل لهم الرحمن و دا» [15] .

و «ام حسب الذين اجترحوا السيئات...» [16] .

و «ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية» [17] .



[ صفحه 22]



و «والعصر، ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا...» [18] .

و «قل لا اسئلكم عليه أجرا الا المودة في القربي...» [19] .

و «علي الأعراف رجال يعرفون كلا بسيماهم» [20] .

و «هل اتي علي الانسان حين من الدهر...» [21] .

و ده ها نظير اين آيات، كه درباره ي مولي و سرور ما أميرالمؤمنين عليه السلام و عترت پاكش نازل شده، و بر متون أحاديث پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، استوار است.

شيخ جليل ما [پدرم] - كه رحمت ايزدي بر او! - در نيتش بود كه؛ رساله و كتابي جدا، در اين گونه آيات، تأليف كند. و بسياري از آنان را در مجموعه ي خاصي! به نام: «الآيات النازلة في العترة الطاهرة» گرد آورده بود، منتهي؛ بعد از آنكه؛ در جلد چهاردهم كتاب جاوداني اش - الغدير - به تصحيح سندهاي مناقبي كه؛ از رسول أكرم صلي الله عليه و آله - راجع به عترت پاكش - وارد است؛ پرداخت! بحث آن آيات، در بخش: «مسند المناقب و مرسلها» مندرج گرديد. و از تأليف و تصنيف كتابي جدا، بي نيازي احساس كرد.

و اين تفسير - فاتحة الكتاب - أولين تصنيف و أولين گامهاي تأليف او است. بدين جهت، براي اينكه؛ حق بحث، از نواحي گوناگون، ادا شود، و (در موارد لازم،) طرز بيان، تغيير كند، و مباحث و مصادر و فصول، گسترش يابد، و (عند اللزوم!) به تهذيب و اصلاح (مطالب و عبارات،) پرداخته شود، تجديد نظر را ضروري مي دانست. منتهي؛ چون - شبانه روز - در مباحث كتاب جاودانيش - الغدير - و مسئوليتش در برابر «كتابخانه ي عمومي جهانيش»، مجدانه (در اين مباحث و وظائف،) فرو رفته بود، برايش ديگر مجالي نگذاشت كه؛ به تحقيق ساير آمال و آرزوهاي (مقدسش) بپردازد.

و «مكتبة الامام أميرالمؤمنين عليه السلام، - العامة - في النجف الأشرف» از تحفه هاي روزگار! و آثار (افتخارآميز) پدر بزرگوار و استاد ما! - أميني - است! كه روانش شاد! و تربتش پاك باد!.

آن مرحوم، در خلال نهضت علمي! و تعمقش در ميدان تحقيق و تأليف! دريافت كه؛ در دانشگاه نجف أشرف، چه سختي و مشكلاتي، محقق و مؤلف را، به رنج و مشقت مي افكند! تا به (أساس و) مصادر خطي و چاپي مطلوبش كه به درس و بحث او مربوط است - برسد!.

احساس مبرمي كه؛ دانشگاه بزرگ اسلامي ما - نجف أشرف - به يك كتابخانه ي عمومي - ابراز مي كرد! [آن چنانكه؛ هر حاجت و نياز هر بحاث و نويسنده را بر آورد - نيازي كه با رنج فراوان! به آن دست مي يافت - از قبيل مصادر و وسائل آسايش و رفاه كه؛ در مسير هدف بلند او است] و نيز تحقيق رساله ي جاوداني اش - الغدير -، مربي و استاد ما [أميني] را وا داشت كه؛ آستين همت و كوشش، بالا زند! و اين كتابخانه ي عمومي را به وجود آورد. كتابخانه اي كه؛ ناشي از نيروي شگفت انگيز! و مساعي شكرآميز! و حسنات جاودانه ي او، در انقلاب و دگرگوني حركت علمي! و بالا بردن سطح فرهنگي آن شهر مقدس است. و اين خدمت فرهنگي، با گذشت



[ صفحه 23]



روزگاران، جاويد و پاينده خواهد ماند! و تاريخ، براي بنيانگذارش - أميني مجاهد! زيباترين نشان تقدير و سپاس را با قلم نور! (بر جبين روزگار،) مي نگارد!. و اين به خاطر قدمهاي اصلاحي! و تهيه ي وسائل و اسباب انقلاب حركت علمي! و نهضت فعاليت فكري! و برطرف ساختن نياز دانشمندان و فرهنگيان و پژوهشگران، از لحاظ مصادر آن بناي عظيم اسلامي است.


پاورقي

[1] غافر، آيه 11.

[2] أعراف، آيه 172.

[3] واقعه، آيه 7.

[4] أعراف، آيه 180.

[5] مائده، آيه 67.

[6] مائده، آيه 3.

[7] معارج، آيه 1.

[8] زمر، آيه 22.

[9] سجده، آيه 18.

[10] أنفال، آيه 62.

[11] أنفال، آيه 64.

[12] أحزاب، آيه 23.

[13] مائده، آيه 55.

[14] توبه، آيه 19.

[15] مريم، آيه 96.

[16] جاثيه، آيه 21.

[17] بينة، آيه 7.

[18] عصر، آيه 2.

[19] شوري، آيه 23.

[20] أعراف، آيه 46.

[21] انسان، آيه 1.


بازگشت