دلائل اثبات شهادت سوم


در اذان و اقامه، گواهي دادن به ولايت اميرمؤمنان حضرت علي عليه السلام را بعد از گواهي به يكتايي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، «شهادت ثالثه» (گواهي سوم) نامند، كه با جمله ي «أشهد ان عليا ولي الله» (و امثال آن) انجام مي شود. چنانكه شيعيان از قديم و نديم در همه جا به اين سنت عمل مي كنند، و آن را به عنوان شعار خود قرار داده اند، و ديگران، آنها را با اين شعار معروف و با سابقه و فراگير مي شناسند.

از ديدگاه علماي شيعه، مشهور است كه اين شهادت، جزء اذان نيست، هر چند از اركان ايمان است.

گرچه مرحوم شيخ صدوق (وفات يافته سال 381 ه ق) به معتقدان آن انتقاد كرده [1] ، ولي انصاف اين است كه ما بعد از بررسي دلائل و آثار و با توجه به سيره ي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و تاريخ جنايات جباران بر نيكان [2] و پس از توجه و بررسي آيات



[ صفحه 60]



و رواياتي كه در شأن امامان معصوم عليهم السلام وارد شده چنين به دست آورديم و اطمينان نموديم كه آن چه از عظمت و كرامت براي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم وجود دارد، همان - جز نبوت - براي خليفه و وصيش حضرت اميرمؤمنان علي عليه السلام كه حامي دين و ادا كننده ي ديون پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بود، ثابت مي باشد، و چنين كرامت براي حضرت امام علي عليه السلام از اجماعات و ضروريات مذهب تشيع است.



[ صفحه 61]



در كتاب غاية المرام به اسناد خود، از امام باقر عليه السلام روايت شده كه به نقل از پدرانش، رسول اكرم صلي الله عليه و آله وسلم در ضمن گفتار مشروحي خطاب به حضرت علي عليه السلام فرمود:

«يا علي و ما اكرمني الله بكرامة الا اكرمك بمثلها؛

اي علي! خداوند مرا به هيچ كرامت و فضيلت و امتيازي گرامي نداشت، مگر اين كه تو را نيز به مانند همان كرامت و امتياز گرامي داشت.»

از مفهوم حصر «ما و الا» در اين سخن، استفاده مي شود، كه عموم كرامتها و امتيازات پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم - جز مقام پيامبري - در وجود حضرت علي عليه السلام نيز هست كه يكي از آنها گواهي به ولايت و امامت آن حضرت است، چنانكه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم داراي مقام ولايت و امامت بود. و از عموميت و فراگيري گفتار فوق، جز مقام رسالت، چيزي خارج نمي شود.

همچنين اين مطلب از آيه ي مباهله (آيه ي 61 سوره آل عمران) استفاده مي شود [3] و از پاره اي از دلائل عام كه



[ صفحه 64]



بيانگر لزوم پيوستگي گواهي سوم (شهادت به ولايت امام علي عليه السلام) به گواهي اول و دوم (شهادت به يكتايي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم) به طور مطلق و در همه جا است، استفاده مي شود كه شهادت سوم در اذان، مشروع بلكه لازم است.

مثلا علامه ي طبرسي [4] در كتاب احتجاج به سند خود از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه فرمود: در حديث شب معراج و سير پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم در آسمانها آمده كه بر عرش چنين نوشته شده است:



[ صفحه 65]



«لا اله الا الله، محمد رسول الله علي اميرالمؤمنين...؛

خدايي جز خداي يكتا و بي همتا نيست، محمد رسول خداست، علي اميرمؤمنان است...»

تا اين كه فرمود:

«فاذا قال احدكم؛ لا اله الا الله، محمد رسول الله، فليقل علي اميرالمؤمنين»

هر وقت يكي از شما بگويد: لا اله الا الله محمد رسول الله،

بايد اضافه كند علي عليه السلام اميرمؤمنان است.» [5] .



[ صفحه 66]




پاورقي

[1] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 188، طبق نقل بحار، ج 84، ص 111.

[2] بر همگان روشن است كه بني اميه و امثال آنها، شب و روز مي كوشيدند كه فضائل حضرت امام علي عليه السلام را بپوشانند، بلكه با ناسزاگويي و لعن و سب حتي در نماز، مردم را از آن حضرت دور مي ساختند، كينه ي ديرينه ي آنها با بني هاشم تا آنجا رسيد كه حتي با كمال گستاخي به شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اهانت مي كردند، و حاضر نبودند كه نام مبارك آن حضرت را در اذان بشنوند، به عنوان نمونه معاويه دشمن پركينه ي علي و آل علي عليه السلام وقتي كه صداي اذان مي شنيد، و نام مبارك محمد صلي الله عليه و آله وسلم به گوشش مي رسيد، آنچنان ناراحت مي شد و حسادت مي ورزيد كه مي گفت: «تا كي بايد اين صدا را بشنوم.» او به دوستش «مغيرة بن شعبه» گفت:

«ان اخا هاشم يصاح به في كل يوم خمس مرات اشهد ان محمدا رسول الله، فاي عمل يبقي بعد هذا، لا ام لك لا والله إلا دفنا دفنا؛

همانا در مورد بني هاشم هر روز پنج بار در اذان فرياد زده مي شود: گواهي مي دهم كه محمد صلي الله عليه و آله وسلم رسول خدا است بعد از اين كار، ديگر براي ما چه باقي مي ماند، اي مادر مرده! نه به خدا سوگند از پاي نمي نشينيم تا اين (اسم و برنامه يعني اسلام و محمد صلي الله عليه و آله وسلم) را دفن كنم، دفن كنم.» (سفينةالبحار، ج 2، ص 290).

[3] خلاصه ي توضيح آن، چنين است:

در سال نهم هجرت هيئتي متشكل از شصت نفر از مسيحيان نجران به سرپرستي «ابوحارثه» اسقف اعظم، و «عبدالمسيح» رئيس هيئت، و «ايهم» شخصيت ممتاز نجران، به مدينه به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم آمدند و پس از بحث و گفتگو درباره ي اسلام، قانع نشدند، و سرانجام پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از طرف خداوند به آنها پيشنهاد مباهله كرد (يعني با هم در يك جا جمع شوند و در مورد آن كسي كه طرفدار باطل است نفرين كنند، در نتيجه، حق آشكار گردد) در آيه 61 آل عمران، فرمان خدا خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم چنين آمده:

«فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الكاذبين؛

هر گاه بعد از علم و دانشي (كه درباره ي مسيح) به تو رسيده (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت مي كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خود را دعوت نمي نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مي كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خود را بر دروغگويان قرار دهيم.»

وقت مباهله فرا رسيد، هيئت نجران در مكاني خارج از مدينه جمع شدند، ناگهان ديدند پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم همراه علي عليه السلام و حسن و حسين عليهماالسلام و فاطمه عليهاالسلام به سوي آنها مي آيد، ابوحارثه (اسقف اعظم) به همراهان گفت: «چهره هايي را مي نگرم كه اگر لب به دعا و نفرين بجنبانند، بزرگترين كوهها از جا كنده شوند.» هماندم افراد هيئت نجران از مباهله منصرف شدند، و صلح نامه اي به امضاي طرفين رسيد، به اين ترتيب روحانيون و شخصيت هاي بزرگ مسيحي نجران در برابر عظمت معنوي پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم تسليم شدند.

ماجراي مباهله در كتب و روايات شيعه و اهل تسنن با اسناد محكم به طور مشروح آمده است و مورد اتفاق همه ي مسلمانان است، در اين باره به كتابهاي ارزشمند: الغدير، احقاق الحق، جلد 3، و تفسير پيام قرآن، جلد 9 (از صفحه 241 تا 558) مراجعه شود.

وجه استدلال به آيه ي فوق در مورد شأن حضرت علي عليه السلام اين كه؛ با توجه به جمله «انفسنا» وجود حضرت علي عليه السلام به منزله شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، عنوان شده است، و اين آيه با توجه به اين كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بر اساس آن، علي عليه السلام و حسن و حسين عليهماالسلام و فاطمه عليهاالسلام را همراه خود براي مباهله آورد، بيانگر آن است كه حضرت علي عليه السلام به منزله ي نفس و شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است، و در تمام جهات به جز مقام نبوت، همانند او است. مفسر معروف اهل تسنن فخر رازي، پس از نقل اين استدلال، از يكي از علماي شيعه، بي آنكه جواب قانع كننده اي داشته باشد، از كنار آن رد مي شود.

(تفسير فخر رازي، ج 8، ص 81)

به هر حال اين آيه و حديث متواتر مباهله، مسأله خلافت بلافصلي حضرت علي عليه السلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم، و همگوني حضرت علي عليه السلام با پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را روشن تر مي سازد، به علاوه حاكي از آن است كه حضرت علي عليه السلام از همه ي پيامبران جز پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم برتري داشته است، زيرا پيامبر اسلام از همه ي پيامبران برتري دارد، و حضرت علي عليه السلام نيز همانند شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم است، پس بر ساير پيامبران برتري خواهد داشت.

توضيح بيشتر اين كه: جمله «انفسنا» به يقين اشاره به شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نيست، زيرا آيه مي گويد: ندع... انفسنا (دعوت كنيم از نفوس خويش)، اگر منظور شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم باشد، دعوت كردن از نفوس خويشتن مفهومي ندارد، بنابراين راهي باقي نمي ماند جز اين كه بگوييم منظور، تنها حضرت علي عليه السلام است، كه به عنوان همانند شخص پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از او دعوت شده است.

[4] ابومنصور، احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي، كه در حدود اواخر قرن پنجم، و اوائل قرن ششم مي زيست، وي استاد ابن شهر آشوب، رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب مازندراني، صاحب كتاب مناقب آل ابيطالب عليهم السلام، از علماي بزرگ قرن ششم است كه در سال (588 ه ق) در شهر حلب وفات يافت، و در همانجا به خاك سپرده شد (مقدمه ي احتجاج طبرسي، ج 1، ص الف و ب) اسناد علامه طبرسي (صاحب احتجاج) تا شيخ صدوق (ره) چنين است: او از عالم عابد، مهدي بن ابي حرب حسين مرعشي، او از ابي عبدالله جعفر بن محمد بن احمد دوريستي، او از استادش شيخ صدوق (اقتباس از معجم رجال الحديث، آيت الله العظمي خوئي).

[5] احتجاج طبرسي، ج 1، ص، 230 و 31 روايات عام در مورد پيوند ناگسستني شهادت به ولايت حضرت امام علي عليه السلام با شهادت به يكتايي خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بسيار است، در اينجا به عنوان تبرك و تيمن نظر شما را به چند روايت جلب مي كنيم.

1- به نقل از سنان بن طريف، حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: ما نخستين خانداني هستيم كه خداوند نام ما را بلند كرده است، هنگامي كه خداوند آسمانها و زمين را آفريد فرمان داد تا منادي فرياد بزند:

اشهد ان لا اله الا الله - سه بار

اشهد ان محمدا رسول الله - سه بار

اشهد ان عليا اميرالمؤمنين حقا - سه بار (اصول كافي ط آخوندي، ج 1، ص 441، باب مولد النبي حديث 8).

2- ابن مسعود در ضمن روايتي از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم نقل مي كند كه فرمود:

هر كس بخواهد به عروةالوثقي (رشته محكم ايمان) چنگ بزند بايد بگويد «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله.» (احقاق الحق، ج 4، ص 129)

3- عبدالله بن سلام از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم نقل مي كند كه بر روي پرچم حمد (كه در قيامت در دست علي عليه السلام است) نوشته شده: «بسم الله الرحمن الرحيم - الحمد لله رب العالمين، لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله»

(احقاق الحق، ج 4، ص 144)

4- حافظ ابي محمد بن ابي الفوارس كه از علماي اهل تسنن است، در كتاب خود «الاربعين» صفحه 50 در ضمن حكايتي نقل مي كند كه در نقش نگين پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اين سه جمله بود: لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي الله» (احقاق الحق، ج 4، ص 143) نظير اين مطلب از زيد شهيد، از پدرش امام سجاد عليه السلام نقل شده است.

(اثباة الهداة، ج 1، ص 299)

5- در روايات معراج آمده، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: در بهشت به قصري مزين به جواهرات وارد شدم ديدم بر روي پرده ي درگاه آن نوشته بود: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علي ولي القوم» و در قصر ديگر، بر روي در آن نوشته شده بود: «محمد رسول الله، علي وصي المصطفي» (بحار، ج 68، ص 77).


بازگشت