جايگه عشق و جنون


- كلثوم توانا

دشت، سبز و روشن بود. صداي فرياد، ناله، زاري و اذان، همه مثل يك موسيقي در دل دشت طنين افكنده بود. آسمان، قرمز بود. خورشيد مثل آبشاري طلايي و مغرور، به زمين خسته و تشنه و بي تاب مي باريد. در اين آشفته بازار كه يك طرف جهل و نامردي و طرف ديگر عدالت و مردانگي بود، دستي رو به خدا در راز و نياز بالا بود.

-كلثوم توانا - 19 ساله - از تهران با چند قطعه ي ادبي، دو شعر و يك داستان كوتاه در مسابقه شركت كرده است. او موضوع قطعه هاي ادبي خود را به حماسه عاشورا اختصاص داده و در شعر و داستان خود كوشيده است به نماز و جايگاه آن در زندگي بپردازد. با اين كه نثر كلثوم توانا به صيقل نياز دارد و هنوز در حال تجربه و محك زدن احساسات خويش در عرصه ي قلم است اما تلاش او، بسيار اميدبخش ارزيابي مي شود.

«جايگاه عشق و جنون»، «شهيد تشنه»، «صحراي پر از عشق» «سخنان خاك كربلا»، «شهر شيشه اي»، «راهي پر از غرور» از عناوين مطالب او هستند.


بازگشت