مكبر


- مليحه آريانا

ميون كوچه هاي خيابون صفا، چيزي كه خيلي حال مي داد يه فوتبال گل كوچيك بود. با بچه ها قرار مي گذاشتيم سركوچه اكبر. چون هم كوچه فراخ تر بود و هم همسايه ها مهربون تر. تا خود ظهر بازي مي كرديم. و سرظهر آقاجون مي آمد دنبالم تا برويم مسجد محله كه يادمه اون موقع ها اسمش باب الحوائج بود. آقا جون تو محله خيلي نامدار بود.به قول اكبر، خرش خيلي مي رفت. ولي از شانس بد من، تا منو ديد انگار مي خواست همه عقدهايش را سر من خالي كند. اول يك پس گردني از آقاجون تحويل مي گرفتم و بعد گوش مي كردم كه مي گفت: «بچه جان! باز هم كه مشغول بازي هستي.»

آن روز از اون روزها بود كه توپ آقا جون حسابي پر بود. نگاهي به سرتا پام انداخت و گفت: «خودتو آماده كن. قراره امروز مكبر مسجد بشي.»

يهو برق از سرم پريد. يا حضرت عباس. اين ديگه چه تنبيهي است...

-آريانا - 19ساله - از تهران با چند شعر، قطعه ادبي و داستان در اين مسابقه شركت كرده است. مجموعه آثار او نشان دهنده استعداد قابل جهش در عرصه قلم و نوشتن است. او در انعكاس عواطف و احساسات خود در قالب كلمه ها موفق عمل كرده است.

آثار مليحه آريانا فاقد عنوان است كه اين امر حكايت از كم تجربگي او دارد. اين نويسنده جوان بي شك با ممارست و پشتكار بيش تر، خالق آثار ارزنده تري خواهد بود.


بازگشت