نگاهي سطحي به بدن خود


اگر انسان هيچ گونه علم و دانش نداشته باشد و علم و نجوم و تشريح هم نخوانده باشد و فقط به بدن خود نگاه كند به حكمت خدا پي مي برد. مثلا: به جمجمه سر و اين كه چرا پوست آن سخت است؟

زيرا اگر سست بود صدمه به مغز مي خورد.

چرا زبان شكلي خاص دارد؟

پس قانون حكيمانه خداوند آن را محاسبه شده خلق كرده.

چرا در دهان غده هاي بزاق قرار دارد؟

زيرا اگر اين چنين نبود دهان و گلو و زبان خشك مي شد و جويدن غذا موجب آزردگي دهان گشته و تنفس هم بسيار مشكل



[ صفحه 104]



مي شد و هم چنين فرورفتن غذا از دهان به راحتي امكان پذير نبود.

چرا دندان ها شكل هاي مخصوص دارند و در مناسب ترين جا در لثه قرار دارند؟

زيرا اگر مثلا دندان هاي آسياب در جلوي دهان بودند چند اشكال داشت. 1. جويدن غذا با مشكلات همراه بود. 2. دهان انسان زيبايي نداشت.

چرا چشم در گودي بين دو استخوان قرار دارد؟

زيرا از صدمات احتمالي تا حدي محفوظ باشد.

چرا بالاي چشم ابروست؟

براي اين كه نوري كه از بالا مي تابد مستقيما به چشم نتابد و به ويژه ماهيچه اي كه در زير آن مي تواند در جلو آوردن آن نيز مؤثر باشد و ثانيا تا حدي از ريختن عرق پيشاني به چشم جلوگيري مي كند ثالثا بر زيبايي انسان مي افزايد.

چرا چشم انسان داراي حركت است؟

زيرا اگر به بالا و پايين و چپ و راست حركت نداشت و ماهيچه چشم ثابت بود، عمل ديدن محدود مي شد و براي ديدن لازم بود كه دائما سر را به بالا و پايين و چپ و راست حركت داد و مشكلاتي در امور او ايجاد مي شد.



[ صفحه 105]



چرا در چشم منبع آب شوري وجود دارد؟

زيرا اگر آب شور نبود آلودگي چشم زياد مي شد اصولا وجود رطوبت در چشم موجب نرم و سالم ماندن چشم است اگر غير از اين بود مجروح مي شد.

چرا دو چشم و دو گوش براي انسان است؟

زيرا توان ديدن و شنيدن را بيشتر مي نمايد و ديدني ها و شنيدني ها را از دو سمت خود بهتر احساس مي كند و بر زيبايي افزوده مي شود.

چرا گوش لاله اي دارد لاله آن چين خوردگي دارد؟

زيرا اگر لاله و چين خوردگي هاي آن نبود، انسان نمي دانست جهت صدا از كدام سمت است و در ضمن به زيبايي انسان افزوده است و منافع ديگري هم دارد كه ما به آنها نمي پردازيم.

چرا داخل گوش مواد چرب و چسبنده ي تلخ وجود دارد؟

زيرا، تبديل به لانه حشرات نشود و اگر اين ماده شيرين يا ترش بود، محل رشد ميكروب ها و حشرات مي شد و حشره مي توانست به داخل گوش راه يابد.

چرا در شكل جگر و قلب و كليه و طحال انحنا و شيب وجود دارد؟



[ صفحه 106]



براي اين كه بتواند در كنار عضو ديگر به راحتي قرار بگيرد و به محيط كمتري نياز داشته باشند و صدمه پذيري آنها كمتر باشد.

چرا ماهيچه لبها و ماهيچه پلك هاي چشم و ماهيچه دست و پا فرمان پذيري بيشتر دارند؟

زيرا اگر فرمان پذيري زياد نداشتند انسان به مشقت مي افتاد پلك هاي چشم به توسط فرمان پذيري آن سريع باز و بسته مي شوند و مي تواند از خطر محفوظ بماند و ضمنا خار و خاشاكي كه غالب اوقات از گرد و غبار داخل چشم مي ماند بيرون رانده شوند و فرمان پذيري سريع ماهيچه هاي لب نقش مهمي در حفظ غذاي داخل دهان در موقع جويدن و يا براي سهولت نوشيدن مايعات و يا براي سخن گفتن نقش مهمي ايفا مي كند.

چرا دست، پنج انگشت دارد و قدرت و فرمانپذيري شست بسيار زياد است؟

چون اگر كمتر و يا بيشتر از پنج انگشت بود دستها در به كار بردن اشيا راحت نبودند و از سهولت كار كاسته مي شد و اگر شست، قدرت زياد نداشت كارهاي مهم از آن چهار انگشت برنمي آمد و اين انگشت شست است كه موجب مي شود انگشتان ديگر كاري كه مي خواهند به خوبي انجام دهند.

انگشتان پا چه نقشي دارند؟



[ صفحه 107]



نقش آنها در راه رفتن محسوس است اگر آنها نبودند راه رفتن انسان دشوار بود و انسان در ايستادن و سريع رفتن بسيار ضعيف بود.

كف پا چرا گودي دارد؟

زيرا فشار وزن انسان را تقسيم كرده و انسان ديرتر احساس خستگي مي كند به همين دليل، كساني كه گودي كف پاي آنها زيادتر است پياده روي و يا دويدن آنها راحت تر است.

چرا زنان بر چهره مو ندارند، ولي مردان دارند آيا تصادفي است؟

معلوم است كه دستگاه خلقت در ظاهر جنس را مشخص كرده كه شناخته شوند و ضمنا بهجت صورت زن موجب كشش مردان در امر ازدواج مي باشد كه انحراف شهواني پيدا نكنند.

چرا انسان كه نوعي حيوان است برخلاف حيوانات قامتي مستقيم دارد و بر روي دو پاي خود حركت مي كند؟

1. در موقع تلاش و كار مساحت كمتري را تصرف مي كند و ديگران مي توانند در كنار او در محيطي كوچك به كار خودشان بپردازند و وقتي كه پاهاي او وزن او را تحمل مي كند دستان او براي هر نوع كاري آزاد است.



[ صفحه 108]



2. مي توانند به كارهاي بسيار ظريف نيز بپردازند و اگر چنين نبود بسياري از كارهاي او تعطيل و از سرعت آنها كاسته مي شد.

البته انسان از نظر جسم ضعيف آفريده شده كه سريعا درد و رنج و ناراحتي و بيماري را احساس كند و شناخت عميق پيدا كند و ضمنا غرور و تكبر او بشكند.

نكته ديگري كه درباره مهر و حكمت خدا مي شود عنوان كرد وجود چيزهايي است كه در وجود انسان در رابطه با توسعه تعداد بشر و تشخيص هويت او مطرح مي شود مثل خطوط سر انگشتان.

و از همه بالاتر عقل انسان است كه كارهاي محير العقول مي كند و شگفتي مي آفريند اينها جزئي از صدها اسرار وجودي خودمان است تا چه رسد به اسرار بيرون از وجود.



اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود

هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار



و از اين رهگذر كه عرض شد به مهر و حكمت خدا پي خواهيم برد و ضمنا جوابي براي آنهاست كه مي گويند فقط سازگاري با محيط و آب و هوا بوده است كه موجودات را باقي نگه داشت و آنها كه با محيط سازگار نبوده اند از بين رفته اند و



[ صفحه 109]



گفته اند هر عضوي از حيوانات كه نقشي در بقاي نسل آنها نداشته از بين رفته است و از آثار ژنها و كروموزمهايي كه نقش اصلي را در شكل دادن انواع موجودات دارند غافل هستند.

مشاهده كرديد كه ما از وجود انسان چيزهايي را متذكر شديم كه اگر آنها نباشند انسان معدوم نمي شود؛ مثل ابرو آب چشم و مايع گوش و بزاق دهان و امثال آن بلكه وجود اينها مازاد بر اصل حيات است و لطف و رحمتي بالاي لطف و رحمت است و بيانگر «الرحمن الرحيم» مي باشند.

شعر



قهر حق بهتر زصد حلم من است

منع كردن جان ز حق جان كندن است



بهترين قهرش به از حلم فلان

نعم رب العالمين در هر زمان



لطف هاي مضمر اندر قهر او

جان سپردن جان فزايد بهر او



هين رها كن بدگماني و ضلال

سر قدم كن چون كه فرمودت تعال





[ صفحه 110]



چون تعال او تعالي ها بود

مستي و عشق و نهالي ها دهد [1] .

من سوره حمدم، كه رحيميت خدا را بعد از رحمانيت او اعلام مي كنم. رحيميت يعني رحمتي ويژه و مافوق رحمت هاي عمومي كه نصيب انسان هاي زبده، آنها كه اسير نفس اماره و شيطان نشده اند مي گردد و اگر كسي مشمول رحيميت خدا بشود در آخرت از عذاب الهي محفوظ و جزو سابقان و سبقت گيرندگان بشر و يا دست كم جزو اصحاب يمين مي باشد و بهشت هاي مافوق تصور ما را مالك خواهد شد. [2] .

رحيميت خدا در دنيا نيز در وجود انسان هاي پاك جلوه مي كند. رحيميت الهي در ابراهيم چنان جلوه كرد كه توانست در مقابل كفر و ظلم جهاني بايستد و خود و بعضي از فرزندانش پيشواي جهانيان گردند.

رحيميت خداوند نيز در حضرت محمد و وصي او حضرت علي و ساير اوصيا تجلي كرد كه در دنيا داراي خيري كثير و مكتبي بي نظير شدند و در آخرت نيز مقامي عظيم و كوثري بسيار گسترده داشته باشد.



[ صفحه 111]



افرادي كه مشمول رحيميت خدا شده باشند، ولو جزئي، از رحيميت خدا بهره مند گرديده اند به حسب ظرفيت خود از كوثر استفاده مي كنند و آنهايي كه ظرفيت فوق العاده داشته آنچنان مقامي دارا شوند كه فرشتگان مطهر و والامقام، به آنان نرسند؛ بلكه با نظر كردن به جلوه عظيم آنها سرمست و مدهوش مي شوند و مي گويند خداوندا اين موجود ممزوج از ماده و معنا را چگونه آفريدي؟ چقدر زيبا و پرجلالت است.

و اين مقام ها به خاطر حسن استفاده از اختيار مي باشد؛ يعني مي توانستند به راه گناه و ظلم و خطا بروند، اما اراده را محكم كرده و به آن راه نرفته اند.

مستحكم كردن اراده را در برابر گناه در اصطلاح علم اخلاق «كف نفس» گويند و اين معنا نه براي حيوانات ميسر است و نه براي فرشتگان و فقط براي مخلوق دو بعدي كه صاحب اختيار هست امكان پذير مي باشد.

به همين خاطر رسول خدا به «قاب قوسين او ادني» رسيد، يعني نزديك ترين فرد به مقام معنوي و رحمت الهي. [3] .



[ صفحه 112]




پاورقي

[1] مثنوي معنوي.

[2] يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي الي ربك راضية مرضية (فجر، 28)

و در آيه ديگر دارد: في مقعد صدق عند مليك مقتدر (قمر، 55).

[3] در قيامت، بندگان شايسته وقتي كه مقامات خود را مي بينند مي گويند: «الحمد لله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هدانا الله»؛ سپاس خداوندي كه اين نعمت ها را به ما داد و گرنه ما قابليت درك اين نعمت ها را نداشتيم.


بازگشت