حي علي خير العمل (بشتاب به سوي بهترين عمل نماز)


اين شعار تشويق و ترغيب مستقيم مؤمنين به انجام بهترين عمل در اين نداي ملكوتي است كه از مرحله ي عقيدتي و ايدئولوژيك وارد مرحله ي عـملـي مـي گردد. اين شعار طبع جسـتجو گر انسان را به دو موضوع جلب مي نمايد: يكي مفهوم عمل نيك، ديگري مصاديق بهترين عمل.

ابتدا مفهوم عمل نيكو يا كردار نيك با توجّه به مفاهيم قرآني مورد بحث قرار مي گيرد تا در بين اعمال نيكو، بهترين يا نيكوترين آن مشخص گردد.

اعمال نيكويي كه انسان مي تواند انجام دهد بسيارند كه در قرآن كريم اغلب به عنوان «عمل صالح» از آن ياد شده است.



[ صفحه 40]



اصطلاح «عمل صالح» در اكثريت موارد مذكور در قرآن مجيد بعد از كلمه ي «ايمان» يا مشتقات آن قرار گرفته واين نشانه ي آن است كه مبناي هر عمل نيكويي بايد ايمان به خدا و اعتقاد به مقدسات ناشي از ايمان به خدا باشد.

از دير باز و به ويژه در قرون اخير متفكريني بوده وهستند كه انجام كارهاي خوب را به عنوان يك عمل «انسان دوستانه» و صرف نظر از ايمان به خدا تلقي كرده و مي كنند [1] ، اين تعبير در عمل با دو اشكال بزرگ مواجه است:

يكي اين كه چون براي سنجيدن كار خوب و كار بد يك معيار مشخص و ثـابتـي بدست نمي دهنـد و آنـچه بعنوان ملاك ارزيابي خوبي و بدي مطرح مـي كنـند وابـسته به طـرز تفكر انسان ها و نحوه قضاوت شخصي يا گروهي آن ها مي باشد و به ويژه منوط به يادگيري هاي فردي و اجتماعي افراد است، بالنتيجه نسبي مي باشد نه مطلق و يكسان در همه ي موارد مشابه.

بنابراين يك فرد ممكن است به عقيده ي خود عملي را خوب بداند و ديگري آن را بد تلقي كند.مثلاً بعضي افراد غير مؤمن ممكن است كشتن بيماران لاعلاج را لازم و جايز بدانند و حتي برخي از چنين بيماراني خود حاضر به كشته شدن باشند ولي در مقابل، افراد ديگري آنرا جنايت تلقي كنند.

بنابراين اگر ترازوي واحدي براي انسان در تشخيص و سنجش خوبي و بدي وجود نداشته باشد نمي توان به يك تعريف يكسان و مورد قبول عامّه رسيد.



[ صفحه 41]



حال اين معيار تشخيص و سنگ ترازوي استاندارد براي بشر را چه كسي بايد معين كند؟

خالق بشر: خدا

خدا براي همه ي عالم يكي است؛ بنابراين آن چه براي معيار سنجش موارد اصولي زندگي بشر لازم است به طور يكسان به وسيله ي او تعيين مي گردد و به صورت «تشريع» و «هدايت تشريعي» به انسان ابلاغ و (به وسيله ي رسولان خدا) دستور داده مي شود. ولي در بعضي كارهاي زندگي عادي و روزمره اي كه بستگي به شرايط متفاوت دارد ممكن است افراد بنا به تفكر و تعقل و انديشه خود كه آن هم موهبت الهي است روش ها يا شيوه هاي گوناگوني به كار بندند كه اين روش ها و شيوه ها در جوامع مختلف با يكديگر تفاوت داشته باشد. مثلاً نظام مديريت دركشور يا قانون اساسي يا قوانين و مقررات جاري يا عادات و رسوم ملي و محلي و غيره كه متناسب با شرايط اجتماعي و فرهنگي و اقليمي و... هرجامعه و كشور و ملت ممكن است با جوامع ديگر متفاوت باشد. البته در يك جامعه ي با ايمان اين قوانين و مقررات و رسوم و آداب موضعي و محلي نبايد از چهارچوب «تشريع» تعدي كند و مغاير با دستورات الهي باشد.

اِشكال ديگري كه در طرز تفكر مكتب «بشر دوستي» و «اصالت اخلاق» وجود دارد ضمانت اجرايي آن است. در مكتب خدا پرستي ناظر بر اجراي اعـمال انـسان ذات باري تعالي است كه احاطه ي كامل و نظارت جامع بر همه ي اعمال مخلوق دارد و هر مؤمن به دين الهي در خلوت و جلوت و در پنهان و آشكار، خود را در محضر خدا احساس مي كند. و به همين جهت است كه فرموده اند: «عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد».



[ صفحه 42]



اما وقتي كسي صرف نظر از ايمان به خدا و بنا به رأي شخصي يا گروهي كارهاي خود را در حيطه ي زندگي در اين دنيا محصور كند، ممكن است دست به هر جنايت و تجاوز و تعدي نسبت به ديگران بزند؛ در اين صورت تنها زورمندان و سلطه طلبان كه معمولاً اقليتي بيش نيستند حاكم بر انبوه ستم ديدگان و محرومان وضعيف داشته شدگان خواهند شد و چون اعتقادي به نظارت خداي تواناي عالم ندارند هر چه را در راستاي تأمين منافع و دفع ضررهاي دنيايي خود ببيند از انجام آن خودداري نخواهند كرد. نمونه هاي فراواني از اين طرز تفكر و شيوه ي عمل از ديرباز در جوامع مختلف بشري رايج بوده و هست و به ويژه در جنگ جهاني دوم و بعد از آن مثال هاي زيادي را شاهد بوده و هستيم (مكاتب بشر دوستانه و اخلاقي). جالب اين كه عوامل اصلي و فرماندهان اين گونه جنايات، بعضي حتي خود را پيرو ايمان به خدا و اديان الهي نيز نشان مي دهند و اين چيزي نيست جز فريب توده ها از طرفي و قانع كردن مزدوران و اجرا كنندگان اعمال جنايي آن ها از طرف ديگر و شايد در پاره اي موارد «خود فريبي» و يا توجيه نيات شوم و كردار جنايت كارانه آن ها با تمسك به بهانه هايي مانند «بشر دوستانه» يا «حقوق بشر» و «مبارزه با تروريسم» باشد كه اخيراً نيز بسيار شايع شده است.

با توجّه به اين نكته كه در قرآن كريم «عمل صالح» موكول به «ايمان» و برپايه ي آن ذكر گرديده، يعني مقدم بر«نيكوكاري» همواره «باور به خدا» و تبعات آن قرارداده شده است، بنابراين براي اعمال نيكو يك نوع استاندارد الهي براي همه ي افراد انساني بدست مي دهد و اين موازين موكول به برداشت شخصي و سليقه اي نمي شود و از حالت نسبي (نسبت به عقايد شخصي) به حالت مطلق (به صورت احكام الهي) درمي آيد.



[ صفحه 43]



حال دو پيام عمده را مي توان از اين نداي آسماني دريافت كرد: يكي پيام كلي وعام و ديگري پيام مصداقي و خاص. در پيام عام وكلي، مسلمان را دعوت مي كند كه در هر مورد نيكويي(خير)، بهترين را طلب كند و در پي يافتن برترين و بالاترين باشد و همواره به سوي بي نهايت حركت كند و به هدف هاي كوچك و كم ارزش راضي و قانع نباشد.

اولاً در انتخاب «ارزش» بالاترين و برترين آن را برگزيند و ثانياً در راه نيل به هدف ارزشي خود به موفقيت محدود بسنده نكند و از تلاش دست برندارد و در راه بدست آوردن حداكثري آن گام بردارد.

در وصف يكي ازعلماي ديني نقل شده است كه درحالي كه مريض و مشرف به موت بود، از اطرافيان خود خواست به نزد عالم ديگري بروند و مسأله اي را از او سوال كرده و جوابش را بياورند، اطرافيان به گوشه و كنايه به او فهماندند كه ديگر اميدي به زنده ماندن اونيست. وي گفت: اگر اين نكته را بدانم و بميرم بهتر از آنست كه ندانسته بميرم [2] .

در يكي از دعاهاي ماه رجب آمده است «اعطني بمسئلتي اياك جميع خير الدنيا و جميع خيرالاخرة» از اين عبارت چنين مفهوم مي شود كه وقتي خواهش خود را در برابر حضرت باري تعالي مطرح مي كنيم محدود به اين «خير» يا آن نكنيم؛ بلكه همه ي خوبي هاي دنيا و همه ي خوبي هاي آخرت را طلب نماييم. در جهت ديگر كه همسنگ و معادل همين خواسته محسوب مي شود در دنباله ي دعا مي آيد «و اصرف عني بمسئلتي اياك جميع شرّ الدنيا و شرّ الاخرة» كه درحقيقت نفي كليه ي بديهاي دنيا و آخرت است كه اين هم خواسته اي در حداكثر است.



[ صفحه 44]



دعاهاي روايت شده از ائمه ي معصومين(ع) عموماً شامل خواسته هاي حداكثر است و طلب موردي و محدود كمتر در آن ها ديده مي شود و اگر هم در مورد خاصي دعا مي شود در همان مورد نيز در حد اكثر طلب مي گردد.

نكته ي قابل يادآوري اين كه گرچه طرح درخواست به پيشگاه الهي ممكن است جامعيت و شمول و گستردگي داشته باشد و تلاش بنده نيز درحد اعلاي امكان انجام گيرد ولي انتظار اجابت و پاسخ حضرتش را بايد موكول به اراده و مصلحت او دانست.با اين كه فرموده است: «ادعوني استجب لكم» اما ذات باري تعالي مقيد و محدود به شكل واندازه و ميزان استجابت همه ي خواست هاي بنده و نحوه ي آن نيست.

گرچه حضرت حق بنده را در امكان انتخاب نوع و دامنه و ميزان و وسعت خواسته هاي خود محدود نفرموده ولي مؤمن را محدود به حدود شرع نموده است كه دراين راستا مي تواند بسوي بي نهايت پيش رود. در مقابل بنده ي با ايمان پس از مرحله ي «ادعوني» به آنچه در مرحله ي «استجب لكم» حاصل شده است راضي و خشنود مي باشد و تسبيح حضرتش گويد؛ زيرا خداوند است كه منزه مطلق است. در اين صورت بنده ي مؤمن هيچگاه زبان به گلايه نگشايد و در انديشه و ايمان و باور و عمل خود به اين مفهوم مي رسد كه «هرچه از دوست مي رسد نيكوست»

«سبحان الله»



منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن

منــم كــه ديــده نـيالوده ام به بد ديـدن



حافظ



[ صفحه 45]



اين حالت تسليم و رضا علاوه بر بُعد معنوي و عرفاني آن كه حديث مفصل دارد در زندگي مادي و دنيايي انسان هم باعث آرامش فكر و بروز فعاليت و شكوفايي استعدادهاي نهفته ي بشر مي گردد و منجر به سعادت او در دنيا خواهد شد كه البته سعادت آخرت را نيز در پي خواهد داشت. وقتي حضرت زينب(س) پس از آن همه مصايب و ناراحتي هاي جان فرسا در برابردشمن مي فرمايد «ما رأيت الّا جميلا» مسلماً دروغ و تظاهر نيست؛ بلكه واقعيتي است كه همه كس امكان درك آن را ندارد.

تعداد زيادي از انسانها و شايد اكثريت، در اقيانوسي از آمال و آرزوهاي پايان ناپذير غوطه ورند غافل از اين كه محدوده ي عمر يك فرد بطور طبيعي گنجايش رسيدن به همه ي آن ها را ندارد ولي اين هم خلقت خداوند است كه انسان را «هلوع» آفريده است.



يــا مـــن بـــدنــيــاه اشتـغـل

و غرّه (قد غرّه) طول الامـل



الــمــوت يـطأتــي بــغــتـةً

والــقــبـر صُنــدوق الـعمل [3] .



در اينجا توجّه به اين نكته ي، مهم ضروري است كه همه ي خواسته هاي مادي بشر هرچند وسيع و زياد باشد باز هم در مقابل رسيدن به وصال معبود كوچك و بي اهمّيت است (اللهم ارزقنا) و اين است «نهايت بي نهايت» راه انسان كه از طريق عبوديت حضرت حق بدست مي آيد و هدف از آفرينش انسان (و جن) نيز همين است: «و ما خلقت الجن و الانس الّا ليعبدون» [4] .

راه رسيدن به اين وصال را رهروان و سالكان طريقت عرفان مي پيمايند و شرط توفيق در آن پيروي از آنان است كه پيشروان و ائمه ي آنان؛ خاندان



[ صفحه 46]



عصمت و طهارت مي باشند كه بايد شيعه ي واقعي آنان بود تا به وصال يار رسيد.

بطور خلاصه با سنجش ارزش همه ي انواع خواسته هاي انساني و درهمه ي ابعاد و اندازه هاي آن و حاصلي كه در صورت نيل به اين خواسته ها بدست مي آيد اين نتيجه بطور وضوح درپيش روي آدمي قرار مي گيرد كه سير صعودي زندگي انسان به سوي بي نهايت و رسيدن به قرب جوار الهي است و هر هدف محدودتري در صورتي ارزش توجّه به آن وجود دارد كه پله اي بين راهي براي اين صعود باشد و هيچ گونه جايگزيني براي هدف نهايي وجود ندارد و مفهوم كلي «خير العمل» در اينجا جلوه گر مي شود.

پيام ديگري كه از اين شعار اسلامي به گوش مي رسد از مفهوم مصداقي آن استنباط مي گردد. بسياري از علماي دين منظور از «خير العمل» را «نماز» دانـسته اند و بعضي از علماي شيعه نيز آن را به ولايت اهل بيت (ع) تعبير كرده اند با كمي تأمل، چنين به نظر مي رسد كه اين تعابير مصداقي نه فقط مغايرتي با مفهوم كلي ندارد بلكه در نتيجه ي نهايي كاملاً منطبق با آن است.

يكي از تفاوت هاي عمده ي اسلام با ساير اديان الهي وجود فريضه ي نمازهاي يوميه در اين دين مي باشد.

درباره نماز چه در قرآن و چه در روايات، مطالب بسيار بيان شده است و دانشمندان و پژوهشگران و نويسندگان، كتاب هاي زيادي نگاشته اند كه از حوصله ي بحث موجود خارج است ولي مختصراً به چند نكته اشاره مي شود: «نماز ستون دين است» و «اگر نماز مورد قبول حق واقع شود بقيه ي عبادات نيز مقبول است و اگر رد شود ساير عبادات نيز رد مي شود».

يك نكته ي روانشناختي ظريف و در عين حال مهم در نماز موجود است كه ارتباط نزديك و پيوسته اي هم با اذان دارد:



[ صفحه 47]



انسان در نيّات و تصميمات و اجراي اعمال خود همواره تحت تأثير و كشش و جاذبه ي نياز هاي اورگانيك [5] قرار دارد. اين نيازها كه تأمين آن ها لازمه ي اوليه ي بقاء و حيات مادي انسان است در حقيقت از نظر مادي زير بناي «حركت» در بشر به حساب مي آيد. از طفل نوزاد تا پير كهنسال هنگامي كه گرسنه يا تشنه مي شوند يك عكس العمل حركتي از خود نشان مي دهند. اين عكس العمل در حيوانات و حتي گياهان و به طور كلي در موجودات زنده هر يك به شكلي ديده مي شود.

آن چه از يك انسان مؤمن انتظار مي رود اين است كه رفع نيازهاي اورگانيك خود را در چارچوب «تشريع» برآورده كند و در حقيقت شأن خود را به عنوان يك انسان حفظ نمايد. مثلاً غذايي كه مي خورد از جنس حلال باشد و از راه حلال بدست آمده باشد والاّ يك گاو يا الاغ يا ببر يا پلنگ هيچ گاه نسبت به حلال و حرام بودن خوراك خود يا طريقه ي كسب آن و يا رعايت انصاف و عاطفه، انديشه نمي كنند و اگر انسان هم اين چنين باشد مصداق «اولئك كالانعام بل هم اضل» خواهد بود.

نماز تصحيح كننده مسير فكري و عملي انسان در محدوده ي تشريع است و اين كه مي فرمايد:

«الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر» به مناسبت همين خاصيت نماز است. انسان در فكر و اراده و بالاخره درعمل خود همواره بر سر دوراهي قــرار مي گيرد: يكي پيروي از «خطوات شيطان» و ديگري «صراط مستقيم».

تأمين نيازهاي اورگانيك از هردو راه امكان دارد و انسان در سايه ي لطف و رحمانيت الهي مختار به انتخاب يكي از اين دو راه است. شيطان بنا بر



[ صفحه 48]



سوگندي كه درپيشگاه حضرت احديت ياد كرده است پيوسته سعي مي كند انسان نيازمند را به پيروي از خود بكشاند و لذّت موقتي و ناپايدار انحراف از راه خدا را نزد بشر شيرين جلوه دهد و تنها بندگان مخلَص توان رهايي از چنبره فريب شيطان را خواهند داشت و نماز چنين توانائي و امكاني را به انسان عطاء مي كند و وقتي تسليم شيطان نشد جمله ي نيّات و رفتار و كردار او در مسير شريعت الهي (دين) جريان خواهد يافت و بدين سان نماز ستون محكمي در اساس و پايه ي دين به حساب مي آيد و مصداق «خيرالعمل» براي نماز تحقق مي يابد.

همان طوري كه اشاره شد در تحليل بعضي از علماي شيعه مصداق «خير العمل» ولايت ائمه معصومين(ع) ذكر شده است كه اگر عميقاً به اين نظر توجّه كنيم انطباق آن را با مصداق «نماز» و همچنين بامفهوم كلي«خيرالعمل» در مي يابيم.

زيرا از طرفي ائمه(ع) هر يك خود اسوه و نمونه ي معصوميت بوده اند. و خداوند اراده فرموده است كه همه ي پليدي ها را از خاندان عصمت بزدايد و آنان را پاك و مطهر گرداند [6] كه نتيجه ي نماز هم «تنهي عن الفحشاء والمنكر» است، كه نهايت آن معصوميت مي باشد. و از طرف ديگر چون علاوه بر عصمت، هر يك از ائمه(ع) دانشمند زمان خود و زمان هاي بعدي بوده و همچنين داراي سجاياي اخلاقي و حســن رفـتار ويژه و بالاتر از همه عرفان و عبوديت الهي بوده اند، راه آنان مصداق «صراط مستقيم» و محبت و پيروي از آنان مصداق «خيرالعمل» مي باشد.



[ صفحه 49]



بنابراين مفهوم كلي «خيرالعمل» نه تنها با مصاديق ذكر شده (نماز و پيروي اهل بيت) مغايرتي ندارد بلكه باتوجّه به مفاهيم اين مصاديق، انطباق كامل با آنان دارد.

حتي حضرت آدم(ع) كه به عنوان يك انسان داراي نيازهاي اورگانيك از جمله ميل به جاودانگي زندگي داشته فريب وسوسه ي شيطان را مي خورد كه شيطان آگاهانه براساس همين تمايل انسان نقشه اي طرح ريزي كرده بود و به او وعده داد اگر از آن گياه نهي شده بخورد زندگي جاودان خواهد يافت «فازلهما الشيطان...» [7] ولي پس از اين لغزش و تزلزل بلافاصله آدم(ع) به خود آمد و گوش به فرمان الهي داد و توبه كرد و خداوند توبه ي او را پذيرفت: «فتلقي آدم من ربّه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» [8] .

گرچه اين سرپيچي از نهي الهي (يا به قول بعضي از علما ترك اُولي) موجب بيرون راندن حضرت آدم(ع) و همسرش از باغ مخصوص شد ولي پشيماني و توبه ي بي درنگ او باعث زدوده شدن اثر اين سرپيچي و ابقاء او در دايره ي عصمت و نبوّت گرديد بطوري كه خداوند درباره ي خلقت آدم به ملائكه فرموده بود او را جانشين خود در روي زمين قرار داده و علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات به او آموخت [9] .


پاورقي

[1] مكتب هيومانيزم (اومانيزم) و مكتب اصالت اخلاق.

[2] اين دانشمند بنا بر سند مندرج در كُني و القاب شيخ عباس قمي ج1 ص78: محمد بن احمد خوارزمي ملقب به ابوريحان بيروني (دانشمند و فيلسوف قرن 4 و5 هجري) بوده است.

[3] اين اشعار منسوب به حضرت علي (ع) است كه در كتاب «ديوان الامام علي» گرد آوري«الدكتور صلاح الدين الهواري» از علماي اهل سنت، مصرع دوم «و غره.....» آورده شده است ولي نويسنده از دانشمند فرهيخته اي (ره) شنيدم كه ميگفت «قد غره...».

[4] الزاريات 56.

[5] نيازهاي اورگانيك كه بعضي آن ها را به غرائز و كششها نيز تعبير كرده اند عبارتند از احتياجات مادي كه براي ادامه حيات ضرورت دارد مانند خوراك، پوشاك، مسكن و ارتباط جنسي و....

[6] آيه تطهير: احزاب 33 (تفاسير مختلفي درباره ي مفهوم اهل البيت در اين آيه شده است كه در جاي خود قابل تأمل است ولي از اين بحث خارج مي باشد).

[7] بقره 36.

[8] بقره 37.

[9] آيات 30 و 31 بقره.


بازگشت