شعر(1)


«خوشا آنانكه دائم در نمازند»

جناب آقاي آقاسي



[ صفحه 111]





بلوغ خوش نويسي حق نويسي است

مقيد خواني و مطلق نويسي است



خوشا آناكه از او مي نويسند

ز خط و خال و ابرو مي نويسند



الفبا ريزه خوار مكتب اوست

تمام نقطه ها خال لب اوست



قلم تا وحي را بال و پرآمد

نماز كاتبان سنگين تر آمد



خوش آن كاتب كه در هفتاد منزل

مركب ساخت از خاكستر دل



مركب گرچه در صورت سياهي است

قلم كوبنده ي جهل و تباهي است



مساجد خانه ي نور و سرورند

تجلي گاه آيات حضورند



ز جا برخيز هنگام حضور است

اگر موسي شوي هر گوشه طور است



مسلمان، بي نمازي ناسپاسي است

نماز اول قدم در خودشناسي است



نگر گهگاه قرآن مبين را

مروري كن صفات مؤمنين را





[ صفحه 112]





نماز آرام جان مؤمنين است

ستون آسمان پيماي دين است



خوشا آنانكه دائم درنماز

تمام عمر قائم بر نمازند



نماز بي زكات آلوده باشد

چونان فانوس دود اندوده باشد



چنين فانوس آيا نور دارد

كه انسان در فروعش ره سپارد؟



زكلُ من عليها فان چه ذاتي؟

به خشكي از غم طوفان چه ذاتي؟



به اشكي چشم خواب آلوده تر كن

و يبقي وجه ربك را نظر كن



بيا اي قطره يكدم اهل دل شو

ز خود بگذر به دريا متصل شو



به دريايي كه بي پا و سر آمد

ز فهم و وهم ما درياتر آمد



مجوي امواج از دريا برون را

ببين انااليه راجعون را



به دريا ميروي خواهي نخواهي

بزن دل را به درياي الهي





[ صفحه 115]




بازگشت