مكه، حلب (سال 462 ه)


ابن خلدون [1] و ذهبي [2] و سيوطي [3] مي گويند:

محمد بن ابي هاشم در مكه به نام القائم بامر الله و سلطان آلب ارسلان [4] خطبه خواند، و خطبه ي علوي صاحب مصر [المستنصر] را انداخت و «حي علي خير العمل» از اذان حذف شد.

ابن اثير مي نويسد:

... در اين سال فرستاده ي صاحب مكه - محمد بن ابي هاشم - با پسرش بر سلطان آلب ارسلان وارد شد و به او خبر داد كه، وي در مكه خطبه به نام خليفه القام بأمر الله و سلطان خواند، و خطبه ي علوي - صاحب مصر - را حذف كرد، و اذان به «حي علي خير العمل» را رها ساخت، پس سلطان به او 30 هزار دينار و خلعت هاي نفيس بخشيد، و برايش در هر سال 10 هزار دينار مقرر كرد.



[ صفحه 409]



وي آن گاه در حوادث سال 463، چگونگي تسلط آلب ارسلان را بر حلب ذكر مي كند تا اينكه مي گويد:

نقيب النقباء، ابوالفوارس طراد، با رساله ي قائميه [نامه القائم بامر الله] و خلعت ها [براي محمود] رسيد، محمود - صاحب حلب - به او گفت: از تو مي خواهم به نزد سلطان بروي و به او بگويي كه مرا از حضور نزد خود معاف دارد؛ نقيب النقباء بيرون آمد و به سلطان خبر داد كه، محمود لباس هاي قائميه را پوشيده و به نام او خطبه مي خواند. [سلطان] گفت: چه چيزي با خطبه هاي آنان برابري مي كند [و خطبه شان چه ارزشي دارد] با آنكه آنان به «حي علي خير العمل» اذان مي دهند؟ ناگزير بايد حاضر شود و پا روي فرش ما نهد، [نقيب پيام سلطان را به محمود رساند ولي] محمود از اين كار خودداري كرد.

[پس از اين ماجرا] سلطان بر شدت محاصره ي شهر افزود، نرخ كالا بالا گرفت و جنگ سخت تر گرديد؛ سلطان روزي به شهر يورش آورد و نزديك آن شد، سنگ منجنيقي بر اسب او فرود آمد. چون محمود در تنگنا قرار گرفت شبانه به همراه مادرش - منيعه - دختر وثاب نميري - بيرون آمد و هر دو بر سلطان وارد شدند. مادرش به سلطان گفت: اين فرزند من! آنچه دوست داري درباره اش انجام ده. سلطان هر دو را به نيكي پذيرفت، و به محمود خلعت داد و او را به شهرش برگرداند؛ او نيز سوي سلطان مال بسياري فرستاد. [5] .

محمود بن صالح در حلب، به نام القائم بأمر الله و سلطان آلب ارسلان خطبه خواند...

مردم حصيرهاي [مسجد] جامع را بر گرفتند و گفتند: اينها حصيرهاي علي بن ابي طالب است، ابوبكر بايد حصيرهايي بياورد كه مردم بر آن نماز گزارند. [6] .



[ صفحه 410]



و در «النجوم الزاهره» به نقل از شيخ شمس الدين بن قزاوغلي در «المرآة»، آمده است:

... با قطع آنچه از مصر براي ابوهاشم محمد - امير مكه - مي آمد، وي در تنگنا و فشار [مالي و معيشتي] قرار گرفت، از اين رو قنديل هاي كعبه و پرده ها و صفائح باب [كعبه] و ناودان را گرفت و [اموال] اهل مكه را مصادره كرد. [و در پي اين اقدام] آنان گريختند. مهنأ - امير مدينه - نيز چنين كرد؛ هر دو خطبه به نام المستنصر (فاطمي) را قطع كردند و به نام بني عباس - خليفه القائم بأمر الله - خطبه خواندند، و به سلطان آلب ارسلان سلجوقي، حاكم بغداد، پيك فرستادند كه آنان به چنين اقدامي دست يازيدند، و اينكه آنان در مكه و مدينه به اذان مرسوم اذان دادند و «حي علي خير العمل» را رها كردند. پس آلب ارسلان براي ابوهاشم - صاحب مكه - 30 هزار دينار فرستاد، و براي صاحب مدينه 20 هزار دينار فرستاد؛ اين خبر به المستنصر رسيد، ليكن به آن توجهي نكرد؛ زيرا به سبب گراني سنگين، به سامان كار خود و رعيتش مشغول بود. [7] .

و در حوادث سال 464 مي گويد:

خليفه - القائم بأمر الله - الشريف ابوطالب، حسن بن محمد - برادر طراد زينبي - را با مال و خلعت هايي به سوي ابوهاشم محمد امير مكه فرستاد و به او گفت: اذان را تغيير ده و «حي علي خير العمل» را باطل كن. ابوهاشم در مناظره طولاني به او گفت: اين اذان اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب است! برادرش، الشريف گفت: اين روايت درست نيست، از عبدالله بن عمر بن خطاب روايت شده كه در بعضي از سفرهايش اين گونه اذان مي داد، تو را چه به ابن عمر! آن را از اذان حذف كن. [8] .



[ صفحه 411]



و در «تاريخ الخلفا» آمده است كه، در مكه سال 467، خطبه به نام عبيدي برگشت. [9] .


پاورقي

[1] تاريخ ابن خلدون 3: 470.

[2] سير أعلام النبلاء 15:190.

[3] تاريخ الخلفاء 1: 421.

[4] سلطان آلب ارسلان پس از وفات پدرش طغري بك داود، سال 452 والي خراسان شد، داود برادر سلطان طغرل بك سلجوقي است.

[5] همان: 109.

[6] همان: 108.

[7] النجوم الزاهره 5: 23.

[8] همان: 89.

[9] تاريخ الخلفاء 1: 423.


بازگشت