بغداد (سال 450 ه)


ابن اثير در «الكامل في التاريخ» مي گويد:

... آن گاه بساسيري [1] روز يكشنبه، هشتم ذي القعده، به بغداد رسيد با چهارصد



[ صفحه 406]



غلام، در نهايت پريشاني و فقر، با ابوالحسن بن عبدالرحيم وزير. پس بساسيري به مشرعة الروايا فرود آمد و قريش بن بدران - با دويست سوار - به مشرعه باب البصره. عميد عراق با سپاه و عوام به راه افتاد و در برابر سپاه بساسيري ايستاد [و موضع گرفت و آن گاه] بازگشت.

بساسيري در جامع منصور، به نام مستنصر بالله علوي - صاحب مصر - خطبه خواند، و دستور داد به «حي علي خير العمل» اذان دهند، و با بستن پل [دجله] لشكرش را به «الزاهر» عبور داد. [2] .

در «النجوم الزاهره» آمده است:

... امير ابوالحارث، ارسلان بساسيري با پرچم هاي مستنصري - كه بر آنها القاب مستنصر صاحب مصر نوشته شده بود - در هشتم ذي القعده وارد بغداد شد. اهل باب الكرخ به او گرويدند و از آنجا كه رافضي [شيعه] بودند شادمان شدند؛ چه بساسيري و خلفاي مصر نيز رافضي بودند؛ از اين رو به بساسيري پيوستند و از اهل سنت انتقام گرفتند، و منافقان رافضي به خود باليدند، و اذان به «حي علي خير العمل» را در بغداد آشكار كردند.

گروهي از اهل سنت بر خليفه ي قائم بامر الله عباسي گرد آمدند و همراه او جنگيدند، و آتش جنگ ميان دو گروه در كشتي ها چهار روز شعله ور بود.

روز جمعه سيزدهم ذي القعده، بساسيري، به نام مستنصر، در جامع منصور خطبه خواند، و به «حي علي خير العمل» اذان دادند، و پل اصلاح شد، و سپاهيان بساسيري به جانب شرقي [دجله] رفتند. [3] .



[ صفحه 407]



ابن جوزي در «المنتظم» مي نويسد:

اهل كرخ به «حي علي خير العمل» در اذان بازگشتند و بسيار شادمان شدند، و پرچم سفيدي برداشتند و در وسط كرخ برافراشتند، و بر آن نام المستنصر بالله را نوشتند و در آنجا ايستادند، و جنگ در كشتي ها بر دجله جريان يافت.

چون روز جمعه 13 ذي القعده فرارسيد به نام صاحب مصر در جامع منصور [خطبه] خوانده شد، و در اذان «حي علي خير العمل» افزوده شد، و بساسيري اصلاح پل را شروع كرد. [4] .

در «نهاية الأرب في فنون الأدب»، آنجا كه از چيره شدن ابوالحارث بساسيري بر عراق ياد شده، آمده است:

سپس بساسيري در روز يكشنبه هشتم ذي القعده در نهايت آسيب و فقر به بغداد رسيد با چهارصد غلام، پس در مشرعه دار الروايا فرود آمد با قريش بن بدران به همراه دويست سوار كه به مشرعه باب البصره فرود آمد. عميد عراق با سپاه و عوام حركت كرد و در مقابل سپاه بساسيري درآمد و بازگشت؛ و بساسيري در جامع منصور به نام مستنصر علوي - صاحب مصر - خطبه خواند، پس به «حي علي خير العمل» اذان داد، و بر [دجله] پل بست و سپاهش را به «الزاهر» عبور داد، و در آنجا گرد آمدند؛ و در روز جمعه دوم، در جامع رصافه، به نام مستنصر خطبه خواند... [5] .

و در تاريخ بغداد آمده است:

... چون روز جمعه 13 ذي القعده فرارسيد، به نام صاحب مصر در جامع منصور خطبه خوانده شد، و در اذان «حي علي خير العمل» اضافه شد، و بساسيري شروع در اصلاح پل كرد. [6] .



[ صفحه 408]



در «تاريخ الخلفاء» اثر سيوطي آمده است: سپس بساسيري در سال پنجاه به بغداد آمد، با او پرچم هاي مصري بود، ميان او و خليفه جنگ روي داد؛ و در جامع منصور به نام صاحب مصر - مستنصر [خطبه] خوانده شد، و در اذان «حي علي خير العمل» زياد شد؛ آن گاه به نام او در همه ي جوامع - به جز جامع خليفه - خطبه خوانده شد، و يك ماه جنگ دوام يافت. سپس بساسيري در ذي الحجه خليفه را گرفت و به نيزار [يا جنگلي] فرستاد و در آن زنداني اش كرد... [7] .


پاورقي

[1] بساسيري يكي از مملوكان تركي بهاءالدولة بن عضدالدوله (بويه اي) بود كه، بر اثر دگرگوني هاي روزگار به اين مقام مشهور رسيد، نام او ارسلان و كنيه اش ابوالحارث بود. نگاه كنيد به؛ الكامل، لابن الاثير 8: 87، احداث سنه 451.

[2] الكامل في التاريخ 8: 83؛ و نيز نگاه كنيد به؛ البداية و النهاية 12: 82؛ تاريخ ابن خلدون 3: 449.

[3] النجوم الزاهره 5: 6.

[4] المنتظم 16: 32، حوادث 450.

[5] نهاية الارب في فنون الأدب 23: 227.

[6] تاريخ بغداد 9:401-402؛ مانند اين سخن در مأخذ زير آمده است: بغية الطلب في تاريخ حلب، لابن العديم 3: 1352؛ البداية و النهاية 12: 84.

[7] تاريخ الخلفاء 1: 418.


بازگشت