بغداد (سال 448 ه)


ابن اثير در حوادث اين سال آورده است:

در اين سال خليفه دستور داد كه در كرخ و مشهد و غير آن به «الصلاة خير من النوم» اذان داده شود، و «حي علي خير العمل» ترك شود. پس به جهت ترس از سلطنت و نيروي آن [شيعيان] به اين دستور عمل كردند. [1] .

ابن جوزي در «المنتظم» مي نويسد:

در اين سال در مشهد [كاظمين] به مقابر قريش و مشهد عتيق و مساجد كرخ، به «الصلاة خير من النوم» اذان داده شد، و «حي علي خير العمل» را كه [شيعيان] در اذان مي آوردند از بين رفت، و هر آنچه «محمد و علي خير البشر» بر در خانه ها و راه ها [نوشته و زده شده] بود كنده شد. و شاعران اهل سنت به كرخ از باب بصره درآمدند و در مدح صحابه شعر سرودند، و رئيس الرؤساء، ابن نسوي را از قتل ابوعبدالله بن جلاب - شيخ البزازين - در باب الطاق، آگاه ساخت؛ زيرا او غلو در رفض [تشيع] را مي نماياند، از اين رو كشته شد و در درب دكانش به صليب زده شد؛ و ابوجعفر طوسي گريخت و خانه اش غارت گشت، و قيمت ها و نرخ كالاها فزوني گرفت، يك كر [2] گندم به 180 دينار رسيد. [3] .



[ صفحه 404]



و در «البداية و النهاية» آمده است:

در اين سال روافض [شيعيان] به ترك «حي علي خير العمل» از اذان ملزم شدند، و امر شدند كه مؤذنشان در اذان صبح، بعد از «حي علي الفلاح» دوبار ندا دهد: «الصلاة خير من النوم»، و بر در مسجدها و مساجد آنان هرجا نوشته شده بود «محمد و علي خير البشر» پاك شد، و شاعران وارد شدند... و قصيده هايي كه در آنها مدح صحابه بود سرودند؛ اين كارها بدان جهت صورت گرفت كه نوء [ستاره ي] رافضه [شيعه] فروپاشيد [و روزگار آنها به سر آمد]، چه پيش از آن فرزندان بويه حاكم بودند و آنان شيعه را تقويت و ياري مي كردند، [و در اين زمان] آنان از بين رفته و نابود شدند و دولتشان از ميان رفت. [4] .

و در «السيرة الحلبية» مي خوانيم:

بعضي گفته اند كه در دولت فرزندان بويه، رافضه پس از دو حيعله مي گفتند: «حي علي خير العمل». چون سلجوقيان به حكومت رسيدند مؤذنان را از اين كار بازداشتند، و دستور دادند كه در اذان صبح به جاي آن بگويند: «الصلاة خير من النوم» [5] .

و در «النجوم الزاهره» آمده است:

و در اين سال در مشهد موسي بن جعفر و مساجد كرخ - براي به خاك كشيدن بيني شيعه - اذان به «الصلاة خير من النوم» استوار شد و «حي علي خير العمل» را كه آنان در اذان مي گفتند از ميان رفت. [6] .

در اينجا لازم است يادآوري شود كه، گروهي از اهل سنت بغداد در سال 447 ه برآشفتند و به دارالخلافه آمدند، و خواستند كه به آنها اجازه امر به معروف و نهي از منكر داده شود. پس به آنان اجازه داده شد و شرشان فزوني گرفت؛ سپس براي تاراج



[ صفحه 405]



خانه ي بساسيري [7] - كه غائب و در «واسط» بود - اذن طلبيدند، خليفه به آنان اجازه داد.

و اين همان سالي است كه در آن ميان شافعيه و حنابله در بغداد فتنه پديد آمد، و حنابله جهر به بسمله و قنوت در نماز صبح و ترجيع را در اذان بر شافعيه برنتافتند. [8] .

ابن اثير، با عنوان بعضي از حوادث اين سال، مي گويد:

... گروه بسياري از مردم به دنبال حنبلي ها به راه افتادند، و جهر به «بسم الله الرحمن الرحيم» را انكار كردند، و از ترجيع در اذان و قنوت در فجر منع نمودند، و به ديوان خليفه رسيدند، و مسئله آنها حل نشد؛ حنابله به مسجد باب الشعير درآمدند، و امام آن را از جهر بسمله نهي كردند؛ وي قرآن را در آورد و گفت: بسم الله را از قرآن پاك كنيد تا آن را نخوانم. [9] .

از اين سخن مي توان دريافت كه، اختلاف فقهي ميان مسلمانان به حيعله ي سوم منحصر نمي شود و به طالبيين محدود نمي گردد. بعضي از اهل سنت به جهت ثبوت شرعيت حيعله ي سوم در نظرشان، اين سخن را مطرح كرده اند، و ما اراده ي اين قول را نداريم؛ در حالي كه آن، وجود اصل ريشه دار اختلافي ميان مسلمانان است؛ و طالبيون آنچه را از سنت پيامبر و شيوه ي أميرالمؤمنين - علي بن ابي طالب عليه السلام - دريافتند و روايت كردند، به جد، پاسدار بودند.


پاورقي

[1] الكامل في التاريخ 8: 79؛ مانند اين سخن در «النجوم الزاهره 5: 59» آمده است.

[2] كر: واحد وزن، معادل 1200 رطل عراقي.

[3] المنتظم 16:7-8.

[4] البداية و النهاية 12: 73.

[5] السيرة الحلبية 2: 305.

[6] النجوم الزاهره 5: 59.

[7] بساسيري گرايش شيعي داشت و حيعله ي سوم را در اذان اجازه داد.

[8] تاريخ ابي الفداء 2: 174.

[9] الكامل في التاريخ 8:72-73، حوادث سنه 447.


بازگشت