امام جعفر بن محمد الصادق (م 148 ه)


كليني به سند خودش از علي بن ابراهيم، از پدرش، از ابن ابي عمير، از حماد، از منصور بن حازم، از ابي عبدالله، (الصادق عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: چون جبرئيل با اذان بر پيامبر صلي الله عليه و آله هبوط كرد، سر پيامبر صلي الله عليه و آله در خانه علي بود. جبرئيل اذان و اقامه گفت، پس چون پيامبر آن را دريافت، فرمود: يا علي، شنيدي؟ گفت: بلي، فرمود: حفظ كردي؟ گفت: بلي، فرمود: بلال را بخوان و او را بياموز، پس علي بلال را فراخواند و اذان را به او ياد داد. [1] .

و در تفسير عياشي از عبدالصمد بشير آمده است كه گفت: نزد امام صادق عليه السلام ذكر آغاز اذان به ميان آمد كه، مردي از انصار اذان را در خواب ديد و آن را براي پيامبر صلي الله عليه و آله حكايت كرد، پس پيامبر از او خواست كه اذان را به بلال بياموزد.



[ صفحه 57]



امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ گفتند، همانا پيامبر در سايه كعبه خواب بود كه جبرئيل با جامي از آب بهشت آمد و او را بيدار كرد، و از آن حضرت خواست كه با آن غسل كند، آن گاه او را در محلي آكنده از هزار هزار نور رنگارنگ گذاشت و به آسمان بالا برد تا اينكه به درهاي آسمان [اول] رسيد. پس چون فرشتگان او را [با آن شكوه] ديدند، از درهاي آسمان رميدند و [با شگفتي] گفتند: دو خدا! خدايي در زمين و خدايي در آسمان!

خدا جبرئيل را فرمان داد، پس گفت: الله اكبر، الله اكبر، فرشتگان به درهاي آسمان باز گشتند، و درهاي آسمان باز شد، پيامبر به آن درآمد تا به آسمان دوم رسيد، فرشتگان (آن آسمان نيز) از درهاي آسمان دور شدند، (و چون جبرئيل) گفت: أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن لا اله الا الله، فرشتگان برگشتند و دانستند كه آن حضرت مخلوق (و آفريده ي خدا) است، پس درهاي آن آسمان نيز باز شد. پيامبر وارد آن آسمان شد و از آن گذشت تا به آسمان سوم رسيد؛ فرشتگان آن آسمان نيز از ترس به كنار رفتند (تا اينكه) جبرئيل ندا داد: أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله؛ پس فرشتگان باز آمدند، و درها گشوده شد، پيامبر از آن آسمان نيز گذشت تا به آسمان چهارم رسيد...

پس چون پيامبر صلي الله عليه و آله با پروردگار مناجات كرد، به بيت المعمور - كه جايگاهي است به موازات خانه كعبه در آسمان هفتم - باز گردانده شد؛ انبياء و پيامبران و فرشتگان بر او گرد آمدند، آن گاه جبرئيل امر شد [كه اذان و اقامه گويد]؛ او اذان و اقامه را تمام كرد، و پيامبر صلي الله عليه و آله جلو ايستاد و با آنها نماز گزارد.

چون نماز پايان يافت، رو به آنان كرد، خدا به او فرمود: «از كساني كه پيش از تو كتاب را خواندند، سؤال كن. حق از جانب پروردگارت تو را آمد، پس از شك داران مباش». [2] .



[ صفحه 58]



آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله از آنها پرسش كرد؛ سپس با دو صحيفه فرود آمد و آن دو را به اميرالمؤمنين سپرد.

امام صادق عليه السلام فرمود: اين [جريان] آغاز اذان بود. [3] .

صدوق به اسنادش از صباح مزني و سدير صيرفي و محمد بن نعمان احول و عمر بن اذينه، نقل كرده است كه، آنان نزد امام صادق عليه السلام بودند، امام عليه السلام فرمود: اي عمر بن اذينه، اين ناصبي ها را در اذان و اقامه چگونه مي بيني؟ گفتم: فدايت شوم، آنها مي گويند: ابي بن كعب انصاري آن را در خواب ديد.

امام عليه السلام فرمود: به خدا سوگند، دروغ مي گويند، دين خداي متعال گرامي تر از آن است كه در خواب ديده شود؛ خداي بزرگ پيامبرش را به آسمان عروج داد، آن گاه امام قصه ي معراج را بيان كرد. [4] .

در روايت ديگري آن حضرت فرمود: وحي بر پيامبرتان نازل مي شد، و شما مي پنداريد كه او [تعاليم دين را] از عبدالله بن زيد ستاند؟! [5] .

و علي بن ابراهيم از پدرش، از ابن ابي عمير، از ابن اذينه، روايت كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: اين ناصبي ها چه روايت مي كنند؟ گفتم: فدايت شوم، در كدام زمينه؟ فرمود: درباره اذان و ركوع و سجودشان. گفتم مي گويند: ابي بن كعب آن را در خواب ديد. امام عليه السلام فرمود: دروغ گفتند، دين خداي بزرگ، عزيزتر از آن است كه در خواب ديده شود.



[ صفحه 59]



سدير صيرفي مي گويد: به امام عليه السلام گفتم: فدايت شوم، در اين باره برايمان سخني بگوييد، آن حضرت فرمود:

خداي - عزوجل - چون پيامبرش را به آسمان هاي هفت گانه عروج داد، آسمان اول [اين مقام را] به او تبريك گفت، آسمان دوم تعاليم لازم را به او آموزاند، پس خدا محملي از نور فرستاد كه چهل نوع نور از نورهاي حلقه ي عرش خدا در آن بود، و [شدت درخشش آن] ديده ها را فرو مي بست... [6] .

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آن گاه پروردگارم چهل نوع نور ديگر بر من افزود كه به نورهاي پيشين شباهت نداشت، سپس مرا به آسمان سوم برد، فرشتگان پراكنده شدند و به سجده افتادند و گفتند: «سبوح قدوس، رب الملائكة و الروح»، اين چه نوري است كه به نور پروردگارمان مي ماند؟!

پس جبرئيل گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله؛ فرشتگان گرد آمدند و گفتند: آفرين بر [آن كه در رتبه تعالي و پيامبري] اول و [در مقام بعثت] آخر [است]، آفرين به گرد آورنده و نشر دهنده، محمد بهترين پيامبران و علي بهترين اوصيا.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آن گاه آنان بر من سلام كردند و از برادرم [علي] پرسيدند، پاسخ دادم: او در زمين است، آيا او را مي شناسيد؟ گفتند: چگونه او را نشناسيم، با آنكه هر سال كه بيت المعمور را حج مي كنيم، بر آن پوست نوشته سفيدي است كه نمايان گر اسم محمد و نام علي و حسن و حسين (ائمه عليه السلام) و شيعيانشان تا روز قيامت مي باشد، و ما بر آنها در هر روز و شب پنج بار كرامت و بزرگي را خواستار مي شويم - مقصود پنج وقت نماز است -....

سپس پروردگارم چهل نوع نور ديگر بر من افزود كه با نورهاي نخست همانند



[ صفحه 60]



نبود، و آن گاه مرا بالا برد تا به آسمان چهارم رسيدم، فرشتگان چيزي نگفتند، و شنيدم صدايي را كه گويا در سينه ها انعكاس يافت، پس فرشتگان جمع شدند، درهاي آسمان باز شد و [همه] مانند اسبان نيك سوي من آمدند، در اين هنگام جبرئيل گفت: حي علي الصلاة، حي علي الصلاة، حي علي الفلاح حي علي الفلاح. ملائكه گفتند: دو صداي همتاي هم و معروف.

جبرئيل گفت: قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة...

پس خدا به من وحي كرد: اي محمد، نزديك صاد آي، جاهاي سجده ات را بشوي و پاكيزه كن و براي پروردگارت نمازگزار.

پيامبر صلي الله عليه و آله به صاد [7] نزديك شد - و آن آبي است كه از راست ساق عرش مي ريزد - آب را به دست راست گرفت، از اين رو وضو با دست راست شد. سپس خدا وحي كرد، صورتت را بشوي... [8] .

در تفسير علي بن ابراهيم قمي - سوره ي بني اسرائيل - از پدرش، از محمد بن ابي عمير، از هشام بن سالم، از امام صادق عليه السلام - در حديثي طولاني - آمده است:

در اين هنگام فرشته اي اذان داد كه پيش از آن شب در آسمان ديده نشده بود، پس گفت: الله اكبر، الله اكبر، خدا فرمود: بنده ام راست گفت، من بزرگ ترم.

گفت: أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن لا اله الا الله؛ خداي متعال فرمود: بنده ام راست گفت: منم الله، جز من خدايي نيست. گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله؛ خدا فرمود: بنده ام راست گفت، محمد بنده و فرستاده ي من است، او را [به رسالت] برانگيختم و برگزيدم.

فرشته ندا داد: حي علي الصلاة، حي علي الصلاة، خدا فرمود: بنده ام راست



[ صفحه 61]



گفت: به فريضه ام فراخواند، هر كه با رغبت به سوي آن رود [و نماز را به جا آورد] آن نماز كفاره گناهان گذشته اوست. فرشته گفت: حي علي الفلاح (حي علي الفلاح)، خدا فرمود: آن [فريضه نماز] صلاح و ظفرمندي و رستگاري است.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: آن گاه بر فرشتگان آسمان امامت كردم؛ چنانچه در بيت المقدس بر انبياء امامت كردم [و در نماز امام جماعت آنها شدم]. [9] .

حافظ علوي در كتابش - الأذان بحي علي خير العمل - مي نويسد: براي ما حديث كرد حسين بن محمد بن حسن، [گفت:] براي ما حديث كرد علي بن حسين بن يعقوب، [گفت:] به ما خبر داد احمد بن عيسي عجلي، [گفت:]براي ما حديث كرد جعفر بن عنبسه يشكري، [گفت:] براي ما حديث كرد احمد بن عمر بجلي، [گفت:] براي ما حديث كرد سلام بن عبدالله هاشمي، از سفيان بن سمط، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جدش كه فرمود:

نخستين كسي كه در آسمان اذان گفت جبرئيل بود، او زماني كه پيامبر صلي الله عليه و آله به آسمان برده شد، گفت: الله اكبر، الله اكبر؛ فرشتگان گفتند: خدا بزرگ تر از خلقش است. گفت: أشهد أن لا اله الا الله، فرشتگان گفتند: ما هم شهادت مي دهيم كه خدايي جز خداي يكتا نيست، گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، فرشتگان گفتند: بنده اي است [كه به رسالت]مبعوث شده است.

جبرئيل گفت: حي علي الصلاة، حي علي الصلاة، فرشتگان گفتند: مردمان به نماز فراخوانده شدند. گفت: حي علي الفلاح، حي علي الفلاح؛ فرشتگان گفتند: قوم [انسان هاي با ايمان] رستگار شدند؛ گفت: حي علي خير العمل، حي علي خير العمل؛ فرشتگان گفتند: قوم [مردمان مؤمن] به بهترين عمل امر شدند. نماز اقامه شد، پيامبر فرمود: اي جبرئيل، پيش بايست و با ما نماز گزار.



[ صفحه 62]



جبرئيل گفت: اي محمد، خداي بزرگ ما را امر كرده كه براي پدرت آدم سجده كنيم، ما بر فرزند او مقدم نمي شويم، پس پيامبر صلي الله عليه و آله جلو افتاد و با ملائكه نماز گزارد. [10] .

محمد بن مكي - شهيد اول - در كتاب «ذكري الشيعة» سخن ابن أبي عقيل را نقل مي كند كه گفت: شيعه اجماع دارند بر اينكه صادق عليه السلام لعنت كرد [و نفرين فرستاد] بر كساني كه مي پندارند پيامبر اذان را از عبدالله بن زيد گرفت، آن حضرت فرمود: «وحي بر پيامبر شما نازل مي شد آن گاه شما گمان مي كنيد كه او اذان را از عبدالله بن زيد گرفت؟!» [11] .


پاورقي

[1] الكافي 3:302 / 2؛ مانند اين روايت در التهذيب 2:277 / 1099، آمده است؛ و صدوق در «من لا يحضره الفقيه 1:183 / 865 «به اسنادش از منصور بن حازم، اين روايت را مي آورد.

پوشيده نماند كه اين نص با آنچه نزد اهل بيت عليهم السلام و بعضي از اهل سنت ثابت است - كه تشريع اذان در اسراء و معراج رخ داد - مخالف و ناسازگار نمي باشد؛ زيرا [تشريع] اذان در معراج در مرحله ثبوت بود، و [تشريع] اذان در زمين در مرحله ي اثبات. توضيح بيشتر در اين باره در باب سوم - أشهد أن عليا ولي الله ميان شرعيت و بدعت - خواهد آمد.

[2] (فسئل الذين يقرءون الكتاب من قبلك لقد جاءك الحق من ربك فلا تكونن من الممترين) (سوره ي يونس: 94).

[3] تفسير العياشي 1: 157، حديث 530؛ مستدرك الوسائل 4: 42-43؛ در اين زمينه نگاه كنيد به، بيان مجلسي در بحارالأنوار81: 121.

شايان ذكر است كه در متن كتاب، حديث ناقص آمده است، از اين رو ترجمه با توجه به مأخذ صورت گرفت (م).

[4] علل الشرائع 312 / 1؛ بحارالأنوار 8: 354 (به نقل از علل الشرائع).

[5] وسائل الشيعة 5:370 / 6816.

[6] حديث طولاني است، بخش هايي از آن را در اينجا آورده ايم.

[7] آية الله جوادي آملي در كتاب «اسرار الصلاة» در اين زمينه بياني دارند؛ رك، اسرار الصلاة: 86 و 22.

[8] الكافي (كتاب الصلاة، باب النوادر) 3:482-486 /1، براي آگاهي بيشتر در اين زمينه، رك؛ تفسير القمي 2: 11.

[9] تفسير القمي 2: 12-3؛ مستدرك الوسائل 4: 40؛ تفسير عياشي 1: 157، حديث 530، از عبدالصمد بن بشر.

[10] الأذان بحي علي خير العمل للحافظ العلوي: 20 (به تحقيق فضيل)، و به تحقيق عزان، ص 59.

[11] ذكري الشيعة 3: 195؛ وسائل الشيعة 5: 370 (به نقل از ذكري الشيعة).


بازگشت