امام علي بن ابي طالب (م 40 ه)


امام رضا عليه السلام به نقل از پدرانش مي گويد: «علي بن ابي طالب فرمود: چون بر پيامبر تعليم اذان آشكار شد، جبرئيل براق را آورد، براق سر بر نمي تافت، جبرئيل به نرمي (در گوش او) گفت: آرام گير، احدي گرامي تر از او - نزد خدا - بر تو سوار نخواهد شد، پس آرام گرفت. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: سوار براق شدم [و او به پرواز درآمد و به پيش تاخت] تا به حجابي رسيدم كه در پي آن (عرش) خداي رحمان است. فرشته اي از پشت حجاب درآمد، گفت: الله اكبر، الله اكبر؛ پيامبر صلي الله عليه و آله به جبرئيل فرمود: اين فرشته كيست؟ پاسخ داد: سوگند به آن كه تو را به نبوت گرامي داشت، پيش از اين لحظه آن را نديده ام. فرشته گفت: الله اكبر، الله اكبر، پس از وراي حجاب ندا آمد: بنده ام راست گفت، من بزرگترم، من بزرگترم.

آن فرشته گفت: أشهد أن لا اله الا الله، أشهد أن لا اله الا الله؛ از آن حجاب صدا آمد: بنده ام راست گفت: (منم، الله) خدايي جز من وجود ندارد. باز فرشته گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، أشهد أن محمدا رسول الله، از وراي حجاب ندا آمد: بنده ام راست گفت، من محمد را به رسالت فرستادم. فرشته گفت: حي علي الصلاة، حي علي



[ صفحه 48]



الصلاة، ندا آمد: بنده ام راست گفت، و به عبادتم فراخواند. فرشته گفت: حي علي الفلاح، حي علي الفلاح، از پس حجاب ندا آمد، بنده ام راست گفت و به عبادتم فراخواند. فرشته گفت: به راستي رستگار است كسي كه بر آن مواظبت كند.

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: در آن هنگام، خداي بزرگ شرفم را بر اولين و آخرين كامل كرد. [1] .


پاورقي

[1] صحيفة الرضا عليه السلام: 65- 66، حديث 115؛ و به نقل از آن، بحارالأنوار 81: 151؛ نگاه كنيد به الايضاح، للقاضي نعمان، صفحه ي 106، چاپ شده در ميراث حديث شيعه، دفتر دهم؛ و نيز «رأب الصدع 1: 196». چند صفحه پيش، روايت بزار [در اين زمينه] گذشت. نگاه كنيد به، نصب الراية 1: 260.


بازگشت