وحي بودن اذان، و دريافت پيامبر آن را از جبرئيل


در نصب الرايه زيلعي در ذيل باب «احاديثي در اين باره كه اذان به وحي بوده نه خواب» آمده است:

بزار در مسندش چنين روايت مي كند: براي ما حديث كرد محمد بن عثمان بن مخلد واسطي، [گفت] پدرم براي ما حديث كرد، [گفت] حديث كرد براي ما زياد بن منذر [به نقل] از محمد بن علي بن حسين، از پدرش، از جدش، از علي بن ابي طالب كه گفت:

«چون خدا خواست پيامبر را اذان آموزد، جبرئيل جانداري را برايش آورد كه براق گفته مي شد، پيامبر خواست سوار آن شود، سركشي كرد، جبرئيل به او گفت: آرام باش، سوگند به خدا، سوارت نشده بنده اي كه نزد خدا گرامي تر از محمد باشد، پس پيامبر به براق سوار شد تا به حجابي رسيد كه پس از آن [عرش] خداي متعال است، در اين هنگام فرشته اي از حجاب بيرون آمد، پيامبر گفت: اي جبرئيل، اين كيست؟

جبرئيل گفت: سوگند به آن كه تو را به حق برانگيخت، مكان و منزلت من از همه [به خدا] نزديك تر است، و اين فرشته را از زماني كه آفريده شدم تا هم اكنون نديده بودم! آن فرشته گفت: الله اكبر، الله اكبر. پس از وراي حجاب به او گفته شد: بنده ام راست گفت؛ من بزرگ ترم، من بزرگ ترم. سپس فرشته گفت: أشهد أن لا اله الا الله، از وراي حجاب صدا آمد: راست گفت بنده ام، خدايي جز من نيست. فرشته گفت: أشهد أن محمدا رسول الله، از پشت حجاب ندا آمد: بنده ام راست گفت، من محمد را



[ صفحه 44]



فرستادم. آن گاه فرشته گفت: حي علي الصلاة، حي علي الفلاح. [1] سپس فرشته گفت: الله اكبر، الله اكبر، از پشت حجاب گفته شد، بنده ام راست گفت، من بزرگ ترم، من بزرگ ترم. فرشته گفت: «لا اله الا الله، از وراي حجاب گفته شد: بنده ام راست گفت، خدايي جز من نيست.

پس آن فرشته، دست محمد را گرفت و [بر همه] مقدم داشت، پس او بر اهل آسمان - كه در ميانشان آدم و نوح و... بود - امامت كرد.

در مجمع الزوائد - در پايان اين روايت - آمده است كه، ابوجعفر محمد بن علي گفت: در اين هنگام، خدا شرافت محمد را بر اهل آسمان ها و زمين كامل كرد. [2] .

طبراني، در الأوسط، از ابن عمر روايت كرده كه: «پيامبر چون به آسمان بالا برده شد، اذان به او وحي شد، پس با اذان [بر زمين] فرود آمد و آن را به جبرئيل آموخت». [3] .

ابن مردويه به طور مرفوع از عائشه نقل مي كند [كه پيامبر فرمود]: «چون به معراج رفتم، جبرئيل اذان گفت، ملائكه پنداشتند كه (جبرئيل) بر آنها نماز مي خواند، او مرا مقدم داشت، پس (با آنان) نماز گزاردم. [4] .



[ صفحه 45]




پاورقي

[1] در مجمع الزوائد، افزون بر اين آمده است: قد قامت الصلاة، قد قامت الصلاة.

[2] نصب الراية 1: 260؛ مجمع الزوائد 1: 328، كتاب الصلاة، باب بدء الأذان.

[3] الأوسط، للطبراني 10: 114و9247، حديث 9243؛ مجمع الزوائد 1: 329، كتاب الصلاة، باب بدء الأذان. در اين كتاب آمده است: در سند روايت طلحة بن زيد آمده كه به او جعل حديث نسبت داده شده است.

[4] السيرة الحلبية 2: 296. در اين كتاب آمده است كه، ذهبي مي گويد: اين حديث منكر، بلكه موضوع است؛ نگاه كنيد به، فتح الباري (ابن رجب حنبلي) 3: 396؛ سهيلي مي گويد: سزاوار است اين حديث صحيح باشد، چه آن را حديث اسراء - و احاديث ديگر در اين زمينه - تقويت مي كند؛ نگاه كنيد به، البداية و النهايه 3: 285.


بازگشت