تشريع اذان به ابتكار و پيشنهاد صحابه (به ويژه عمر بن خطاب)


بخاري و مسلم و ترمذي و نسائي و ديگران به نقل از عبدالله بن عمر روايتي را آورده اند كه متن آن در نقل بخاري چنين است:

«مسلمانان هنگامي كه به مدينه آمدند، جمع مي شدند و در انتظار وقت نماز مي نشستند، كسي نبود كه براي نماز بانگ زند. روزي در اين باره سخن گفتند؛ بعضي پيشنهاد كردند كه، چون ناقوس نصاري برگيريد، و بعضي مانند بوق يهود را مناسب تر دانستند، عمر گفت: چرا مردي را بر نمي انگيزيد كه بانگ نماز زند؟ پس پيامبر گفت: اي بلال، برخيز و به نماز ندا زن». [1] .

ابن خزيمه در صحيح خود - در باب ذكر دليل بر اينكه آغاز اذان بعد از هجرت در



[ صفحه 34]



مدينه مي باشد و نماز پيامبر در مكه بدون اذان و اقامه بوده است - مي گويد: در خبر عبدالله بن زيد به نقل از ابوبكر آمده است كه گفت: پيامبر زماني كه به مدينه آمد مردمان هنگام نماز سوي او گرد مي آمدند، بي آنكه فراخواني براي اين كار صورت گيرد. [2] .

اين نظر اشاره دارد به اينكه اذان در مدينه تشريع شد، هر چند نماز در مكه تشريع گرديد.

ابن منذر مي گويد: پيامبر صلي الله عليه و آله از زماني كه نماز در مكه واجب شد تا زماني كه به مدينه هجرت كرد و تا وقتي كه در اين باره مشورت شد، بدون اذان نماز مي خواند. [3] .

ليكن سيوطي در «الدر المنثور» - ضمن تفسير آيه ي «و من أحسن قولا ممن دعا الي الله و عمل صالحا» [4] ، از عائشه روايت كرده كه گفت: «نديدم اين آيه نازل شود مگر درباره ي مؤذنان» [5] و اين آيه مكي است. [6] .

حلبي در سيره اش بر اين روايت حاشيه زده به اينكه: «اذان در مدينه تشريع شد؛ و اين آيه از آياتي است كه، حكم آن پس از مدتي از نزولش - با تأخير - به اجرا درآمد». [7] .

از سيوطي پرسيدند: آيا روايتي وارد شده كه بلال يا جز او، پيش از هجرت به مكه اذان گفته است؟ پاسخ داد: در اين باره [حديثي] با سندهاي ضعيف روايت شده كه قابل اعتماد نيست، نظر مشهوري كه بيشتر عالمان صحيح دانسته اند و احاديث صحيح بر آن دلالت دارد اين است كه، اذان پس از هجرت تشريع شده، و پيش از آن



[ صفحه 35]



بلال يا غير او اذان نگفته است. [8] .

با وجود اين، نووي بعد از آنكه خبر ابن عمر را - كه بر مشاورت پيامبر با اصحاب درباره ي اذان دلالت دارد - آورده، درباره اين مشاوره اين سؤال را مطرح مي سازد كه آيا مشاوره بر پيامبر صلي الله عليه و آله واجب بود يا نه؟ آن گاه مي گويد: اصحاب ما در اينكه مشاوره بر پيامبر واجب بود يا - چنان كه براي ما مشاوره مستحب است - در حق پيامبر سنت بوده، اختلاف دارند؟ قول صحيح در نزد علما وجوب مشاوره است، و من همين قول را برگزيده ام.

خداي متعال مي گويد: «و شاورهم في الأمر» [9] آنچه به نظر مي رسد، و جمهور فقها و محققان اصولي برآنند، اين است كه، امر (در اين آيه) وجوب را مي رساند، از اين رو شايسته است هر يك از مشاوران نظرشان را بگويند، سپس صاحب امر آنچه را به صلاح مي داند انجام دهد، و داناي مطلق تنها خداست. [10] .


پاورقي

[1] صحيح البخاري 1: 306، باب بدء الأذان، حديث 570؛ صحيح مسلم 1:285 / 1؛ سنن الترمذي 1: 362-363، ابواب الصلاة، باب ما جاء في بدء الأذان، حديث 190؛ سنن النسائي 2: 2-3 كتاب الأذان، باب بدء الأذان؛ مسند أحمد 2: 148، مسند عبدالله بن عمر الخطاب.

[2] صحيح ابن خزيمه 1: 190، كتاب الصلاة، باب الأذان و الاقامة، حديث 365.

[3] السيرة الحلبية 2: 296.

[4] و كيست نيك گفتارتر از آن كه به سوي خدا فرا خواند و كار شايسته كرد.

[5] الدر المنثور 5: 364؛ المصنف، لابن أبي شيبة 1: 204، باب في فضل الأذان و ثوابه، حديث 2347.

[6] نگاه كنيد به، تفسير قرطبي 15: 360، و تفسير ثعالبي 5: 139.

[7] السيرة الحلبية 2: 297.

[8] السيرة الحلبية 2: 296.

[9] سوره ي آل عمران: 159.

[10] شرح النووي بر صحيح مسلم 3-4: 318، كتاب الصلاة، باب بدء الأذان.


بازگشت