چرا موضوع حضور قلب در بين عبادات تا اين اندازه در باب نماز تاكيد و توجه شده است


همان گونه كه در اخبار و احاديث آمده نمازگزار در حال نماز با خدا راز و نياز مي كند و سخني كه با غفلت گفته شود بي ترديد راز و نياز نيست. توضيح اين كه اگر في المثل زكات در حالت غفلت ادا شود صرف اداي آن مخالفت با هواي نفس و تحمل آن بر نفس گران و سخت است. همچنين روزه نيروهاي آدمي را مقهور



[ صفحه 22]



مي كند و هوس ها را كه ابزار دشمن خدا شيطان است در هم مي شكند از اين رو بعيد نيست كه در صورت غفلت نيز مقصود شارع از انجام آنها به دست آمده باشد.

به همين گونه است حج كه اعمال آن سخت و طاقت فرسا است و مجاهداتي لازم دارد كه مستلزم تحمل درد و رنج است خواه انسان حضور قلب داشته باشد يا نداشته باشد ليكن در نماز چيزي جز ذكر قرائت، ركوع، سجود، برخاستن و نشستن وجود ندارد.

اما ذكر كه گفتگو و راز و نياز با خدا است يا مقصود از آن خطاب و مناجات است و يا اداي حروف و اصوات، تا زبان در عمل آزمايش شود همچنان كه در روزه معده و شهوت آزمايش مي شوند و بدن در سختيهاي حج، و قلب در مشقت پرداخت زكات مال كه معشوق مردم است مورد امتحان قرار مي گيرد و اما حركت دادن زبان به بيهوده گويي براي عاقل خيلي آسان است از حيث اين كه عمل است و آزمايش نيست. بلكه مقصود از ذكر حروفي است كه نطق و گويش را تشكيل مي دهند و آنها زماني نطق و گويش به شمار مي آيند كه آنچه در ضمير آدمي است بيان كنند و زماني مي توانند بيانگر ضمير باشند كه حضور قلب وجود داشته باشد.

و اگر دل در گفتن «اهدنا الصراط المستقيم» غافل باشد چگونه مي توان آن را توجه به هدايت الهي دانست و چنانچه قصد تضرع و دعا نداشته باشد حركت دادن زبان در حال غفلت براي او چه



[ صفحه 23]



زحمتي دارد به ويژه كه به آن عادت كرده باشد. اينها كه گفته شد در مورد اذكار بود حتي اگر كسي سوگند ياد كند كه من شكر فلاني را به جا مي آورم و او را خواهم ستود و از او حاجتي خواهم خواست و سپس آنچه را كه براي آنها سوگند خورده در خواب بر زبان او جاري شود ذمه او از اين سوگند فارغ نشده است. همچنين اگر آنچه براي آن سوگند ياد كرده در تاريكي بگويد و آن شخص حاضر باشد ليكن او نداند كه وي حاضر است و او را نبيند باز از عهده سوگند بيرون نيامده است، زيرا تا زماني كه او در قلبش حضور نيافته سخنان وي خطاب به او نيست و گفتگوي با وي به حساب نمي آيد و اگر آن كلمات را در روز روشن به زبان آورد و آن شخص نيز حاضر باشد ليكن وي به سبب فرو رفتن در افكار و خيالات از حضور او غافل بوده و در موقع گفتن آن كلمات قصد خطاب به او را نداشته باشد، در اين صورت نيز به سوگند خود وفا نكرده است.

بي شك هدف از قرائت و ذكر، حمد و ثناي خداوند و دعا و تضرع به درگاه خدا است كه در اين هنگام مخاطب وي مي باشد و در حالي كه قلب او را حجاب غفلت است، نه او را به چشم مي بيند و نه به دل مشاهده مي كند، بلكه او به كلي از مخاطب خود غافل مي باشد و تنها زبان او به حكم عادت در جنبش است و اين حالت به كلي از مقصود شارع به دور است، چه خداوند نماز را براي زدودن زنگار دلها و تجديد ذكر پروردگار و تحكيم ريشه هاي ايمان در قلوب قرار داده است، به طور خلاصه اين ويژگي را در نطق و متمايز بودن آن از فعل را نمي توان انكار كرد.



[ صفحه 24]




بازگشت