نشناختن نيازهاي خود
بر نياوردن صحيح نيازها، موجب غفلت از ضرورت ها مي گردد. اگر انسان نياز به معبود را درك كند و بداند به ثمر رسيدن هر تلاش و كوششي در گرو اراده ي خداوند است، از پيوند با او در مقاطع فعاليت ها و برنامه هاي شبانه روز دريغ نمي كند. او نمي داند گره هاي امور او بايد در ارتباط با خدا گشوده شود.
در برابر چنين ناداني و گمراهي، خداوند به ملايك خطاب مي كند: «به او بنگريد! سخت در اشتباه است! مي پندارد نيازهاي او به دست كسي جز من است و نمي داند فقط من مي توانم حاجت هايش را برآورم.» [1] .
[ صفحه 183]
آري، قهر با خدا و ياد او، تنها از جهالت نشأت مي گيرد؛ جهل نسبت به خدا، جهل نسبت به نماز و جهل نسبت به نيازها و فقر خويش؛ و لذا به گمان خود از هر مجالي، براي گريز از خويش، بهره مي جويد!
به ظلمت، ز نور خدا مي گريزي!
تو لب تشنه ز آب بقا مي گريزي!
خدا خواندت تا عطايت نمايد
چرا بي جهت زين صدا مي گريزي!
ز مادر بود مهربان تر خدايت
تو جاهل، به قهر از خدا مي گريزي!
اگر مي گريزي ز بيگانه بگريز
چرا ديگر از آشنا مي گريزي!
به هر جا روي سايه لطف يزدان
به دنبالت آيد، كجا مي گريزي!
پاورقي
[1] وسائل الشيعه، ج 3، ص 24.