ناآشنايي با خداوند


شخصيتي كه ناشناخته باشد، جاذبه و حريم نخواهد داشت. خداي سبحان در سوره ي مبارك حمد، نخست خود را براي جهانيان وصف مي كند كه رابطه اش با آنان، رابطه مالك و مربي است و او به مملوكين و مربوبين خويش سراپا محبت



[ صفحه 181]



و لطف است و اين ارتباط در دار دنيا قطع نمي گردد و در جهان آخرت، مركز همه ي توجهات و قدرت ها او است و لا غير. پس از آن كه انسان، خداي خويش را شناخت و در پرتو اين شناخت، احساس محبت و عشق پيدا كرد، آن گاه مي گويد: «اياك نعبد و اياك نستعين».

آن كس كه در برابر درياي بيكران رحمت و لطف الهي سر تعظيم فرود نمي آورد و به او احساس محبتي ندارد، او را نشناخته و احساس بيگانگي دارد. پروردگار متعال در سخن خويش، رغبت و عشق به نماز را ناشي از شناخت و محبت به خداوند مي داند و مي فرمايد:

«يابن عمران لو رأيت الذين يصلون لي في الدجي و قد مثلت نفسي بين اعينهم و هم يخاطبوني... يابن عمران كذب من زعم انه يحبني فاذا جنه الليل نام عني اليس كل محب يحب خلوة حبيبه؛ [1] .

اي موسي! اگر آن ها كه شبانگاهان براي من نماز مي خوانند، ببيني (درمي يابي كه گويي) من در پيش چشم شان حاضرم و آنان با من به گفت و گو نشسته اند... اي فرزند عمران! دروغ مي گويد آن كس كه مي پندارد مرا دوست دارد، اما چون شب فرامي رسد، مي خوابد. آيا هر محبي، خلوت با محبوب را دوست ندارد؟!»


پاورقي

[1] امام صادق عليه السلام؛ ارشاد القلوب؛ بحارالانوار، ج 87، ص 139.


بازگشت