نماز باران


نافرماني و طغيان در برابر مالك آسمان ها و زمين موجب محروميت از بركات ارضي و سماوي مي گردد. خداوندي كه عذاب را نازل مي كند، راه رفع آن، و جلب رحمت و بركت خويش را نيز آشكارا نموده است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتي خداوند بر ملتي غضب كند و به دليلي عذابي - كه يك باره نابودشان كند - بر آنان نازل نگردد، آنان را به گراني، كوته عمري، كمي محصولات، كم آبي نهرها و نباريدن باران مفيد،



[ صفحه 163]



مبتلا، و اشرار را بر آنان مسلط مي سازد. [1] صادق آل محمد عليهم السلام نيز نباريدن باران را معلول رواج بي عدالتي دانسته است. [2] .

در چنين شرايطي، انسان ها به يك دگرگوني عاطفي - معنوي و برگزاري مراسم خاص دعا و نماز دعوت شده اند، تا در پرتو انابه و انكسارشان، رحمت و عنايت ايزد منان به آنان بازگردد. نماز استسقا كه همچون نماز عيد به جماعت اقامه مي گردد، معمولا در بيابان يعني منطقه اي كه از آلودگي هاي گناه، دور است، انجام مي شود. كودكان و چهارپايان كه به دليل نافرماني ديگران، از رحمت خدا محروم شده اند در اين مراسم شركت داده مي شوند. نوزادان را از مادرها جدا مي كنند تا ناله آنان در سايرين ايجاد رقت كند. سه روز را به عبادت و روزه سپري مي نمايند و قبل از نماز به توبه و استغفار و تكبير مشغول مي شوند و سپس همگي پابرهنه به صحرا مي روند و زير آسمان نماز را به جاي مي آورند و پس از نماز، امام جماعت به نصيحت و موعظه بندگان و عرض حال به محضر احديت مي پردازد.

تاريخ، نمونه هايي فراوان از نماز باران را در خود ثبت كرده، كه پس از بازگشت روحي و معنوي آدميان به پيشگاه خداي مهربان، نعمت و رحمت نيز به ميان آنان بازگشته است. از جمله در قرن اخير و در سال 1363 هجري قمري اهالي قم در حالي كه با كمبود باران و قطع رحمت الهي، مواجه شده بودند، از مرحوم حضرت آيت الله سيد محمدتقي خوانساري درخواست كردند با آنان براي اقامه ي نماز باران به بيرون شهر عزيمت كنند. اين مرد الهي دو روز متوالي به رغم استهزاي برخي از ناباوران، اين نماز را با مردم به جاي آوردند. پس از



[ صفحه 164]



پايان دومين نماز و قبل از بازگشت مردم به شهر، چنان باراني نازل شد كه تمام جويبارها را فراگرفت و همه ي مزارع سيراب گشتند. مردم شادمان شدند و در پرتو اين قهر و آشتي، پيوند و ارتباط آنان با خداوند تجديد گشت. [3] .


پاورقي

[1] وسائل الشيعه، ج 5، ص 158.

[2] همان.

[3] گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 324.


بازگشت