نماز شب


كساني كه انس بيشتر و محفل صميمي تري را مي طلبند، ملاقات ويژه اي براي آنان در ساعاتي خلوت تنظيم گرديده، تا فارغ از هر شغل و شاغلي به بارگاه يار، ره يابند و در دامان وصال او بستر گيرند و همنشين اش گردند. نماز شب، وقت ملاقات عاشقان قرب به خدا، در نزديك ترين تماس معنوي و روحاني است. اگر فرايض روزانه، تجسم اطاعت و عبادت خدا، نام گيرند، نماز شب را مي توان نمايش محبت و عشق به خدا تفسير كرد.

قرآن كريم در ستايش اين شب ستيزان چنين مي گويد: «آنان - به هنگام نيمه شب - پهلوهاشان از بستر كنده مي شود و خداي را با ترس و اميد مي خوانند و از آنچه به آنان روزي داده ايم، انفاق مي كنند و هيچ كس نمي داند چه پاداش هاي ارزشمندي براي شان ذخير شده است.» [1] .



[ صفحه 154]



در حديثي مي خوانيم:

«كذب من زعم انه يحبني فاذا جنه الليل نام عني، اليس كل محب يحب خلوة حبيبه؛ [2] دروغ مي گويد هر كه مي پندارد مرا دوست دارد و شباهنگام - آرام - سر بر بستر مي گذارد! آيا هر محبي دوست ندارد همنشين خلوت محبوبش باشد؟»

آري، اين خلوت نشيني، توفيقي است كه به هر كس عطا نكنند. تا محرم نباشد و از گناه پرهيز نكند، به چنين حريمي مقدس و پاك، ره نمي برد، و لذت اين گفت و گو را درنمي يابد. ناپاكي، انسان را از اين كاميابي بازمي دارد. مردي خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام عرض كرد: از نماز شب محروم شده ام! حضرت فرمود: گناهان، تو را در بند كشيده اند. [3] .

در سخن ديگر امام صادق عليه السلام فرمود: گاه، دروغي، سبب محروم ماندن از نماز شب براي اهلش مي شود. [4] .

نماز شب، آثاري فراوان بر شخصيت، چهره و زندگي نيايشگر باقي مي گذارد. امام صادق عليه السلام فرمود: نماز شب چهره را نوراني، نفس انسان را معطر [5] و رزق را فراوان مي گرداند. [6] .

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر بنده اي، به هنگام شب از روي اخلاص وضو بگيرد و با نيت پاك و قلب سليم و بدن خاشع و چشم گريان،



[ صفحه 155]



پروردگار را بخواند، خداوند نه صف از فرشتگان بي شمار را پشت سر او قرار مي دهد و به تعداد آن ها درجات معنوي اش را بالا مي برد. [7] .

در حديث نبوي مي خوانيم: «خداوند به ملايك مي گويد: بنگريد چگونه در شب تاريك به سراغ من آمده، در حالي كه خوش گذرانان سرگرم عشرتند و غافلان، خفته. شاهد باشيد كه گناهانش را بخشيدم.» [8] .

امام صادق عليه السلام محرومان از سحرخيزي و تهجد را افرادي مغبون در زندگي معرفي مي فرمايند. [9] آري! درك اين غبن و تشخيص اين خسارت، تنها براي كسي ممكن است كه دل و جاني آشنا با حلاوت عبادت داشته باشد.

رهبر كبير انقلاب اسلامي؛ امام خميني (ره) شخصيتي بود كه در طول دوران جواني، و تا پايان عمر، در سفر و حضر به اقامه ي نماز و نافله ي شب، عشق مي ورزيد. از زبان فرزندش مي خوانيم: «روزي در خانه حالت تأثر و زاري شديدي از پدرم ملاحظه كردم كه برايم بي سابقه بود. از اين كه علت را از ايشان بپرسم، شرم داشتم. لذا از مادر پرسيدم. ايشان پاسخ داد: ديشب نماز شب پدرت قضا شد؛ به همين دليل ناراحت و متأثر هستند. [10] .

امام علي عليه السلام در حال مناجات چنين عرض مي كند:

«الهي من ذا الذي ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا؛ [11] آن كس كه شيريني انس با تو را چشيده باشد، محال است آن را با چيز ديگر، سودا كند.»



[ صفحه 156]



آري! اين باور است كه اميرمؤمنان عليه السلام را نيمه هاي شب به نخلستان هاي كوفه مي كشاند و اين زمزمه ي عاشقانه را بين عبد و مولا در آسمان كوفه طنين مي افكند: «الهي صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك». چشيدن طعم اين نجواست، كه فرزندش امام حسين عليه السلام را وامي دارد از سپاه كفر، تنها يك چيز تمنا كند! مجالي ديگر براي عشقبازي، و نه عشق بازي! كه عشق، بازي نيست. شبي براي عبادت و راز و نياز، سوز و گداز، در بارگاه يگانه محبوب بي نياز.

استاد مطهري رحمة الله عليه مي نگارد:

«در عصر تاسوعا، لشكر عمر سعد، طبق دستور عبيدالله بن زياد حمله كردند. شبانه مي خواستند با حسين بجنگند. حسين عليه السلام به وسيله ي برادرش ابوالفضل العباس از آن ها مي خواهد فقط شبي ديگر را مهلت دهند. مي گويد: «برادرجان! به آنان بگو: همين امشب را به ما مهلت بدهند؛ من فردا مي جنگم. من اهل تسليم نيستم، مي جنگم»... بعد براي اين كه گمان نكنند حسين عليه السلام مي خواهد دفع الوقت بكند، اين جمله را گفت: «برادر! خدا خودش مي داند من مناجات با او را دوست دارم. مي خواهم شب آخر عمرم را شب توبه و استغفار قرار بدهم.» آن شب عاشورا اگر بدانيد چه شبي بود، معراج بود، يك دنيا شادي و بهجت و مسرت حكمفرما بود.» [12] .

در اين جا خاطره اي ديگر از درك لذت و حلاوت عبادت و مناجات نيمه شب مولا اميرمؤمنان عليه السلام را از زبان استاد مطهري مي خوانيم:

«عدي بن حاتم» نزد معاويه آمد، در حالي كه سال ها از شهادت مولا گذشته بود. معاويه مي دانست عدي يكي از ياران قديم مولا است. خواست كاري بكند كه



[ صفحه 157]



اين دوست ديرين بلكه يك كلمه بر ضد حضرتش سخن بگويد: گفت: «عدي! اين الطرفات؟» پسرانت چه شدند؟ [عدي سه پسر داشت، طريف، طرفه و طارف]، كه هنگام جواني در ركاب حضرت در جنگ صفين كشته شده بودند. [معاويه] مي خواست عدي را به خشم آورد، تا از مولا اظهار ناخشنودي كند] عدي گفت: در ركاب مولايشان علي با تو كه زير پرچم كفر بودي، جنگيدند و كشته شدند. گفت: عدي! علي درباره ي تو انصاف نداد! پرسيد: چه طور؟ گفت: پسران خودش را نگاه داشت و پسران تو را به كشتن داد! عدي گفت: معاويه! من درباره ي علي انصاف ندادم؛ نمي بايست علي امروز در زير خروارها خاك باشد و من زنده باشم! اي كاش مرده بودم و او زنده مي ماند.

معاويه ديد تيرش كارگر نيست. گفت: عدي! الان ديگر كار از اين حرف ها گذشته است. دلم مي خواهد چون تو زياد با علي بودي، قدري كارهايش را برايم وصف بكني، كه چه مي كرد. گفت: معاويه! مرا معذور بدار. گفت: نه! حتما بايد بگويي. شروع كرد به صحبت كردن درباره ي علي. گفت: معاويه! مي خواهم منظره اي را كه با چشم خودم ديدم، برايت بگويم. در يكي از شب ها ديدم علي در محراب عبادت، مستغرق خداي خودش است و محاسنش را به دست مبارك گرفته، مي گويد: آه، آه، از اين دنيا و آتش هاي آن! مي گفت: «يا دنيا غري غيري...»

عدي، آن چنان علي را وصف كرد، كه دل سنگ معاويه تحت تأثير قرار گرفت. به طوري كه با آستينش اشك هاي صورتش را پاك مي كرد. آن وقت گفت: دنيا، عقيم است كه مانند علي بزايد!



و مناقب شهد العدو بفضلها

و الفضل ما شهدت به الاعداء





[ صفحه 158]



علي، مردي است كه دشمنانش درباره ي فضيلت او گواهي مي دادند.» [13] .

فرزندان آزاده ي امام هنگام اسارت در زندان حزب بعث، حقانيت اين ادعا و عينيت آن را در عصر حاضر به امضاي تاريخ رساندند. آنان در حالي كه به جرم سحرخيزي، ده ها و صدها شلاق و شكنجه ي روحي و جسمي را تحمل مي كردند، لحظه اي انس با خدا و اقامه ي نماز را رها نكردند. خاطراتي تكان دهنده از آنان خوانده ايم، و مي خوانيم:

«در يكي از شب ها، يكي از بچه ها در اتاق خودمان، مشغول خواندن نماز شب بود، كه نگهبان عراقي سر رسيد و او را ديد. فرداي همان شب - كه صبح سردي بود - عده اي از عراقي ها با كابل به جان او افتادند و آن قدر كتكش زدند، كه خودشان خسته شدند. با وجود اين او در شب هاي ديگر هم، نمازش را ادامه داد.» [14] .

در خاطره اي ديگر چنين مي خوانيم:

«يك شب به نگهبان خودي كه مراقب عزيزان آزاده و دربند بود، سفارش كردم مرا براي نماز شب بيدار كند. وقتي نيمه شب مرا براي گفت و گو با معبود بيدار كرد، متوجه شدم بيش از نود درصد بچه ها مشغول خواندن نماز شب هستند. با ملاحظه ي اين صحنه، از خودم خجالت كشيدم. اين در حالي بود كه اگر نگهبان عراقي متوجه مي شد و نام نمازگزار در فهرست اسيران متخلف ثبت مي شد، فرداي آن شب، غرامت و مجازات اين سحرخيزي را مي بايد از طريق تحمل ضربه هاي كابل،



[ صفحه 159]



شلنگ آب و گاهي ميله ي مفتول آهني بپذيرد و گاهي تمام افراد يك آسايشگاه به اين پذيرايي! دعوت مي شدند.» [15] .


پاورقي

[1] سجده / 16.

[2] وافي، ج 2، ص 22.

[3] بحارالانوار، ج 87، ص 146.

[4] همان، 146.

[5] علامه مجلسي (ره) مي گويد: معطر شدن، كنايه از خوش خويي آدمي و اقبال جامعه است.

[6] بحارالانوار، ج 87، ص 149.

[7] امالي شيخ مفيد، 42.

[8] بحارالانوار، ج 87، ص 137.

[9] همان / 146.

[10] سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني (ره).

[11] مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات المحبين.

[12] گفتارهاي معنوي، 125.

[13] اسلام و مقتضيات زمان، 298.

[14] نماز در اسارت، 103؛ با اندكي تصرف؛ خاطره از: رمضانعلي خرسندي.

[15] همان / 99. با اندكي تصرف؛ خاطره از: شهريار رحماني.


بازگشت