تأمين نياز دروني و رواني انسان


بدون شك، انسان، براي راهيابي به زندگي انساني و حيات طيبه و گريز از توحش، همچنين تخلق به اخلاق و رهايي از يأس و افسردگي، به عاملي مهار كننده نيازمند است، كه روح او را در كنترل و تسخير خود قرار داده، پرهيز از انحراف و جنايت را بر او الزام، و روح تعاون و نوع دوستي، عاطفه و محبت را بر وي الهام كند و هنگامي كه پژمرده و افسرده مي گردد، آن را طراوت بخشد.

روان شناسان، جامعه شناسان و كارشناسان تربيتي - جملگي - اتفاق نظر دارند كه اين نيرو از منبع اعتقاد ديني نشأت مي گيرد.

روان شناس معروف امريكايي «هنري لنك» پس از تحقيقات گسترده ي باليني، روي بيش از هفتاد و سه هزار انسان افسرده ي تبهكار، مي گويد:



[ صفحه 23]



«اينك به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درك مي كنم و از ميان تمام آزمايش ها، اين نتيجه ي مهم را يافته ام، كه هر كس به دين و باورهاي مذهبي، گردن سپارد، يا با عبادتكده اي در ارتباط باشد، از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن كس كه ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، كرامت خاصي دارد.» [1] .

دانشمندي روسي نيز مي گويد:

«مشكل ما، حقانيت كاپيتاليسم يا كمونيسم نيست، بلكه بايد درباره ي جانشيني يك فرهنگ بشري به جاي فرهنگ مادي فكري كرد.» [2] .

يك مركز بهداشت رواني در دانشگاه «سنت لويي» آمريكا كتابي را با عنوان «عوامل فراموش شده در بهداشت رواني» منتشر كرده است. در اين كتاب، كه مذهب را، مهم ترين و مؤثرترين عامل بهداشت روحي، و حفظ سلامت جامعه برشمرده، مي خوانيم:

«كساني كه هفته اي يك روز به كليسا مي روند، مشكلات رواني كمتري دارند.»

كارل گوستاو يونگ، روان شناس معروف سوييسي مي گويد:

«من صدها بيمار را معالجه كرده ام و از ميان تمام بيمارانم، يكي پيدا نشد كه مشكل رواني اش مربوط به پيدا كردن عقيده ي ديني به زندگي باشد. با اطمينان خاطر مي گويم: هر يك از آن ها از آن جهت مريض شده بودند، كه آنچه را مذاهب زنده ي هر عصر به پيروان خود عطا كرده اند، از دست داده بودند و آنان كه عقيده ي مذهبي خود را باز نيافتند، واقعا درمان نشدند.» [3] .



[ صفحه 24]



بنابراين: آنچه دنياي برخوردار از فن آوري و صنعت را رنج مي دهد، خلأ رواني و نداشتن اطمينان روحي است. بيش از پنجاه درصد از تخت هاي بيمارستان هاي امريكا اختصاص به بيماران رواني دارد و بيش از هفتاد و پنج درصد از دانش آموزان دبيرستان هاي اين كشور، مواد مخدر مصرف مي كنند. [4] .

رهبران غرب و شرق در سال 1962 از نبودن عنصر ديني در هموطنانشان اظهار نگراني و آينده اي نگران كننده را براي كشور خود پيش بيني كردند.

كندي مي گويد:

«امريكا آينده اي دردناك پيدا خواهد كرد، چرا كه جوانان، غرق شهواتند و حاضر نيستند وظايفي را كه به آنان محول مي گردد، به خوبي انجام دهند. از هر هفت جوان كه به سربازي اعزام مي شود، شش تن نالايق و سست از آب درمي آيند.»

خروشچف نيز در اعتراف هاي خود درباره ي نبودن عنصر ديني و پيامدهاي آن مي گويد:

«آينده ي شوروي در خطر است و جوانان هرگز آتيه اي اميدبخش ندارند؛ چه، بي بند و بار و اسير شهوات گشته اند.» [5] .

استاد مطهري رحمة الله عليه مي فرمايد:

نهرو، مردي است كه از سنين جواني لامذهب شده است. در اواخر عمر، تغيير حالي در او پيدا شده بود. خودش مي گويد: «من، در روح خودم، خلأي را احساس مي كنم، كه هيچ چيز نمي تواند جاي آن را پر كند، مگر يك معنويت!



[ صفحه 25]



علت اين اضطرابي كه در جهان پيدا شده، آن است كه نيروهاي معنوي اش تضعيف شده و اين بي تعادلي در جهان از همين رو است. الان در كشور اتحاد جماهير شوروي، اين ناراحتي به سختي وجود دارد. تا وقتي كه اين مردم گرسنه بودند و گرسنگي به ايشان اجازه نمي داد درباره ي چيز ديگري بينديشند، يك سره در فكر تحصيل معاش و مبارزه بودند. بعد كه يك زندگي عادي پيدا كردند، الان يك ناراحتي روحي در ميان آنان پيدا شده است. در موقعي كه از كار، بيكار مي شوند، تازه اول مصيبت آن ها است كه اين ساعت فراغت و بيكاري را با چه چيز پر بكنند؟ بعد مي گويد: من گمان نمي كنم اين ها بتوانند آن ساعات را جز با امور معنوي، با چيزي ديگر پر كنند. و اين همان خلئي است كه من دارم.

پس معلوم مي شود واقعا انسان به عبادت و پرستش احتياج دارد. امروز كه در دنيا بيماري هاي رواني زياد شده، بر اثر اين است كه مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده اند. ما اين را حساب نكرده بوديم، ولي بدانيد هست.

نماز، قطع نظر از هر چيزي، طبيب سرخانه است؛ يعني اگر ورزش براي سلامت مفيد، آب تصفيه شده براي هر خانه اي و هواي پاك و غذاي سالم براي انسان لازم است، نماز هم براي سلامت انسان لازم است. شما نمي دانيد اگر انسان در شبانه روز، ساعتي از وقت خودش را به راز و نياز با پروردگار، اختصاص بدهد، چه قدر روحش را پاك مي كند! عنصرهاي موذي به وسيله ي نماز از روح انسان بيرون مي روند.» [6] .

براي فرونشاندن تمام امواج خروشان نگراني و اضطراب، قرآن كريم «ذكر خدا» را برترين داروي آرام بخش و شفا دهنده ي قلبها مي خواند و «نماز» را مصداق برتر ذكر مي داند. همه ي آشوب ها، تشويش ها، و ناآرامي ها، با استمرار ياد



[ صفحه 26]



خدا در فواصل گوناگون شبانه روز، مهار مي گردند. نهاد ناآرام، آرام مي گيرد؛ طغيان هواها و هوس ها فرومي نشيند. قلب مأيوس، اميد مي يابد و هنوز آثار حاصل شده از اين معدن فيض به كاستي نگراييده، كه مؤذن، ديگر بار، بانگي ديگر سر مي دهد و رمقي دوباره رقم مي زند.


پاورقي

[1] روح الصلاة في الاسلام 29؛ به نقل از: بازگشت به ايمان تأليف دكتر هنري لنك.

[2] سيماي تمدن غرب / ص 88.

[3] انسان مدرن در جست و جوي معنا.

[4] سخنراني دكتر افروز در سمينار نماز.

[5] سيماي تمدن غرب / 61.

[6] اسلام و مقتضيات زمان / 292.


بازگشت