علت نيامدن باران


همچنانكه اشاره شد، گاهي بي باراني، نتيجه ي معاصي مردم و نوعي عقوبت و تنبيه الهي است.

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است:

وقتي خداوند بر امتي غضب كند و عذاب بر آنان نفرستد، نرخ ها گران مي شود و عمرها كوتاه مي گردد، تجار سود نمي برند و درخت ها ميوه نمي دهند و نهرها پر آب نمي شود و باران از مردم قطع مي شود و اشرار بر آنان تسلط مي يابند. [1] .

در حديث ديگري، امام صادق عليه السلام فرموده است:

«... و اذا جار الحكام في القضاء امسك القطر من السماء» [2] .

هر گاه زمامداران و حاكمان، در دادرسي ستم كنند، باران از آسمان قطع مي شود.

طبق روايات، غير از آنچه ياد شد، شيوع گناه، كفران نعمت، منع حقوق، كم فروشي، ظلم و حيله، ترك امر به معروف و نهي از منكر، ندادن زكات و... نيز، گاهي سبب قطع باران مي شود. [3] .

در حديث آمده: حضرت سليمان، با اصحاب خود براي نماز باران بيرون مي رفت. در راه، به مورچه اي برخورد كه يكي از پاهايش را به آسمان بلند كرده و مي گويد: خدايا! ما مخلوقات ضعيف تو هستيم و از روزي تو بي نياز



[ صفحه 251]



نيستيم، پس به سبب گناهان بني آدم، ما را به هلاكت مرسان.

حضرت سليمان عليه السلام به اصحاب فرمود: برگرديد! همانا به خاطر دعاي غير خودتان سيراب شديد...! [4] .

پس خيلي هم نبايد مغرور بود، خداوند گاهي به خواسته ي مورچه اي، رحمت خود را بر بندگان نازل مي كند. حتي گاهي دعاي كافري چون فرعون را مي پذيرد و باران و فراواني آب را عطا مي كند. در حديث است از قول امام صادق عليه السلام كه ياران فرعون از كاهش آب نيل پيش او سخن گفتند و اظهار كردن كه اين باعث هلاكت ما خواهد شد. فرعون از آنان خواست كه آن روز برگردند. شب كه شد، به ميان رود نيل رفت و دست به سوي آسمان بلند كرد و گفت: خدايا! مي داني كه مي دانم، كه جز تو، كسي توان آب آوردن ندارد، پس به ما آب بده. صبح كه شد، رود نيل فوران زد و سرشار از آب شد. [5] .



ايمني ديدند و ناايمن شدند

دوستي كردم، مرا دشمن شدند...



ما كه دشمن را چنين مي پروريم

دوستان را از نظر چون مي بريم؟ [6]



آري... خداي مهربان، دعاي بندگان و تضرع آنان را بي بهره و بدون پاسخ نمي گذارد، فقط بايد اقبال و روي آوردني از صميم دل و خالصانه از سوي بندگان باشد، تا لطف الهي شامل گردد.

به قول سعدي:



اي كريمي كه از خزانه ي غيب

گبر و ترسا وظيفه خور داري



دوستان را كجا كني محروم

تو كه با دشمنان نظر داري [7]





[ صفحه 252]




پاورقي

[1] من لايحضر، ج 1، ص 524.

[2] من لايحضر، ج 1، ص 524.

[3] تحرير الوسيله، ج 1، ص 245، نماز استسقاء.

[4] من لايحضر، ج 1، ص 524.

[5] من لايحضر، ج 1، ص 526.

[6] از شعر «لطف حق» پروين اعتصامي.

[7] ديباچه ي گلستان سعدي.


بازگشت