الله اكبر


خدا برتر و بزرگتر از فكر و خيال ما و برتر از توصيف با قلم و بيان ماست. عظمت او، فراتر از درك و شناخت تصور ماست.

هر چه را اراده كند، در همان لحظه انجام مي گيرد. فرمانش مطاع است. پديده ها و انسان را از نيستي به وجود آورده، همه را روزي داده، هدايت كرده، بازگشت همه به سوي اوست و جان و هستي همه ي جانداران و جمادات، در دست قدرت اوست. اوست كه عزت مي بخشد و ذليل مي كند، بي نياز است و همه به او محتاجند. انسان ها را در رحم مادران، تصويرگري مي كند، غرائز هدايتگر را در فطرت آنها به وديعت مي گذارد، بيماري ها را شفا مي دهد، ناتوانان را توان مي بخشد، همه چيز مردني و فاني است مگر ذات او. در قيامت، حساب و كتاب و پاداش و كيفر همه، با اوست. آن روز معلوم خواهد شد كه همه كاره اوست و ديگران را كاري ساخته نيست و آنانكه به درگاه غير



[ صفحه 150]



او روي آورده اند، باخته و زيان كرده اند... [1] .

نمازمان با نام چنين خداي عظيمي شروع مي شود.

پس از نيت، تكبيرة الاحرام مي گوييم و وارد نماز مي شويم...

«الله اكبر!»

الله اكبر، شعار برتري و اعتلاي مكتب و عقيده ي ماست.

نماز، با «الله اكبر» شروع مي شود و با «رحمة الله» ختم مي گردد.

نمازي كه هم توجه قلبي دارد، هم توصيف و ثناي زباني دارد، هم حمد و ذكر را با گوش مي شنويم، و هم با اندام و حركات اعضاء به عبادت مي پردازيم.

نمازي كه با نام «الله» آغاز مي شود، نه مثل بت پرستان و مسيحيان و طاغوتيان، كه با نام بت، يا نام عيسي عليه السلام يا طاغوت ها و شاهان، كار را شروع مي كنند.

نمازي كه همراه با الله اكبر است، و اين شعار، كه خط بطلان بر باطل ها و قدرت هاي پوچ مي كشد، در طول نمازهاي واجب و مستحب روزانه، هشتاد و پنج بار تكرار مي شود و پيش از نماز و پس از نماز هم، با عناوين مختلف، به صورت مستحب، بازگو مي شود.

و اين شعار، در طول نمازها تكرار مي شود و رمز رشد و تربيت ما در ابعاد معنوي، در سايه ي همين تكرارهاست.

خدا، بزرگتر از همه چيز است.

بزرگتر از آنكه با ديگران مقايسه شود و با حواس ظاهري درك شود.

بزرگتر از هوس هاي ما و حرف هاي ديگران و وسوسه هاي شيطان و



[ صفحه 151]



جلوه هاي دنيا.

اگر خدا در نظر ما بزرگتر باشد و «الله اكبر» از عمق جانمان و از روي ايمان و باور، برآيد، ديگر دنيا و جاذبه هايش، قدرت ها و جلوه هايشان، در نظر ما كوچك و بي جلوه خواهد شد.

رضاي او، در نظر ما از هر چيزي برتر خواهد بود.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: همين كه در شروع نماز، تكبير مي گويي، بايد تمام هستي نزد تو كوچك باشد، جز «او». وگرنه، خطاب مي شود: تو دروغگويي!

اگر در فكر نمازگزار، چيز ديگري بزرگ باشد، دروغگو به حساب مي آيد، همانگونه كه منافقان به زبان، به پيامبري رسول خدا صلي الله عليه و آله گواهي مي دادند، ولي به حرف خود ايمان نداشتند. خداوند آنان را دروغگو ناميد: «و الله يشهد ان المنفقين لكذبون» [2] چرا كه اين گونه دوگانگي زبان و عقيده، نوعي نفاق است. از اين رو، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: خداوند به چنين نمازگزاران خطاب مي كند: «اتخدعني؟ و عزتي و جلالي لاحرمنك حلاوة ذكري لاحجبنك عن قربي و المسرة بمناجاتي» [3] .

آيا با من حيله و نيرنگ مي كني؟ سوگند به عزت و جلال خودم، شيريني ذكر و ياد خود را از تو مي گيرم و تو را از مقام قرب خويش و لذت مناجاتم، محروم مي كنم.

مرحوم فيض كاشاني پس از نقل اين حديث، مي گويد:

هر گاه در نماز، حلاوت و شيريني مناجات را يافتيد، بدانيد كه تكبير شما



[ صفحه 152]



مورد قبول و تصديق خداوند متعال است، و اگر چنين نبود، بدانيد كه خداوند شما را از درگاه خويش رانده و گفته ي شما را تصديق نكرده و ما را دروغگو مي داند. [4] .

آري... خدا بزرگتر است. بزرگتر از همه ي گفتني ها و نوشتني ها و انديشه ها...

كسي كه چنين عقيده داشته باشد، همه چيز در نظر او كوچك مي شود، و مثل رهبر انقلاب (قدس سره) حتي به آمريكا هم مي گويد: هيچ غلطي نمي تواند بكند.

مگر نه اينكه هواپيما، هر چه بيشتر اوج بگيرد و بالا رود، خانه ها و ساختمان هاي زمين، كوچكتر به نظر مي آيد؟ آنكه خدا در نظرش مهم و عظيم باشد، جز خداوند، در نظرش بي مقدار، جلوه مي كند.

علي عليه السلام اين را از اوصاف اهل تقوا مي شمارد كه: «عظم الخالق في انفسهم فصغر ما دونه في اعينهم» [5] .



[ صفحه 153]




پاورقي

[1] همه ي اوصافي كه ذكر شده، برگرفته از آيات قرآن كريم است.

[2] منافقون، آيه ي 1.

[3] محجة البيضاء، ج 1، ص 385.

[4] همان.

[5] نهج البلاغه، خطبه ي همام (وصف متقين).


بازگشت