آفتاب سرخ


طيبه نظري

قرن ها مي گذرد و سكوت، زمانه را سيراب مي كند. آسمان مي نالد و ماه چهره در هم مي كشد و به دادخواهي ستاره مي رود. امشب شميم سحري با نسيم همراه گشته و فرسنگ ها دور شده و به استقبال عشاق آمده است. اما صداي عشق خسته است! كوچه ها بوي غربت مي دهند و صداي شيهه اسبش قلبم را مي نوازد.

طيبه نظري، بيست و يك ساله از يزد، متن ادبي خود را در سه صفحه با سوژه «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم …» نوشته است. وي به عنوان راوي به صحنه كربلا مي رود و تصاوير و حادثه ها را از نگاه خود براي بيننده بيان مي كند و در انتها، قطعه ي ادبي خود را با فرياد دادخواهي تشهد به پايان مي رساند.



[ صفحه 355]




بازگشت