واژه هاي رحمت


مريم ملكي

نيت مي كنم به نام تو به ياد تو و مي گويم از آن چه خود از آن بي خبرم.



[ صفحه 323]



بزرگي ات را مي ستايم كه بزرگ تر از هر بزرگي. اين چه نيازي است كه از ازل تا ابد در آن مانده ايم و از درك آن هنوز ناتوانيم؟

اين چه سرّي است كه اگر حس مي كرديم واژه هاي ملكوتي آن را، اكنون در رضوان راضيه، سلام مي داديم.

اين چه سرّي است در اين تداوم نياز و اين چه نيازي است در اين تداوم زمان؟

ما تنها سراينده حديث عشقيم؛ تنها بيان كننده واژه هاي نمازيم و تنها ابراز كننده نيازيم. نه مي انديشيم و نه حس مي كنيم. ما از همان ابتداي ابتدا، در را بر روي واژه هاي رحمت بسته ايم.

مريم ملكي، دانش آموز دوره پيش دانشگاهي قطعه ادبي خود را با موضوع «نماز و رابطه آن با فرهنگ و احساس» در دو صفحه به رشته تحرير در آورده است. او، نوشته خود را با راز و نياز با معبود شروع مي كند و نماز را با همين رازونياز به هم مي پيچد و حرف هاي عاشقانه خود را با خدا در قالب نماز بيان مي كند.


بازگشت