در پروازي دوباره


اعظم محمد چاني

اين جا فقط تويي خداي من، كه مي بينمت، در سوز و سرماي غروب و هرُم گرماي جنوب. همه جا فقط تويي، وقتي قرار است پيشاني به خاك زمينت بساييم. گاه تو را در حال دويدن، گاه در حال نشستن و گاه در حالت درازكش بايد بخوانيم.

گاه در قايق و سكوت هور كنار ناله ي رزمندگان با تو نجوا مي كنيم و لب به ذكر مي گشاييم؛ اما ذكر ما كجا و ذكر آنان كجا كه به سوي تو پرواز كردند و رها شدند از بند خاك.

اعظم محمد چاني، پانزده ساله، در نوزده صفحه، يك متن ادبي و شش خاطره نوشته است. موضوع نوشته هاي او «نماز در ميدان جنگ و شهادت» است. حال و هواي خاطره ها، حال وهواي جبهه است و موضوع نماز را در ميدان هاي جبهه به تصوير كشيده است. نويسنده براي مقاله خود كه در ابتداي نوشته هايش آورده، از زبان يك رزمنده در حال جنگ كلمات را ادا مي كند.


بازگشت