رستاخيزي دوباره


مريم فخامتي

گذشت؛ قرن ها گذشت؛ حالا ماييم و ما.

زمان طي شد، ولي محراب زمان او را كم دارد. هنگام ظهر و عطش، لابه لاي جمعيت انبوهي گريان، زنجير به دست و سينه زن، او پيداست؛ منتظر است؛ منتظر تجلي نور و سجاده. فرياد مي زند؛ مي خواند. الله اكبر. آسمان منتظر است؛ سجاده منتظر است؛ بشتابيد به سوي رستگاري! رستگاري در اين است.

صف ببنديد اي جماعت! اين جا عطش، خون، خاك و شمشير نيست؛ اين جا جنگ نيست؛ اما جنگ هست، هميشه هست.



[ صفحه 263]



مريم فخامتي قطعه ي ادبي خود را با موضوع «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم…» به نگارش در آورده است. طبع لطيف نويسنده در به كارگيري از ضرب آهنگ كلمات به اين اثر حال و هواي شعرگونه داده است. نويسنده براي پرداختن به اين سوژه بيشتر به فلسفه عاشورا و فلسفه نماز پرداخته است؛ مخصوصاً فلسفه ي نماز ظهر عاشورا.


بازگشت