غربت شب


مهديه عسگري جواران

بگذار كسي نداند كه چگونه از خويشتن در آمدم و به خويشتن پيوستم. هرگز راز آن شب را براي كسي بازگو نكن كه چگونه از كلبه ي چوبين تن به قصر با عظمت روح رسيدم. بگذار كسي نداند كه من چگونه اهريمن استخواني خويش را به زيبايي يك سجاده فروختم و آن گاه زمين و آسمان را در آغوش كشيدم و همراه شب به پايكوبي برخاستم. من همه آتش ها را حس كردم؛ زيبايي را نوشيدم و نور شدم.

اگر چه بااسب ثانيه ها از جزيره عمر خويش گذر كردم، اما معني سجاده را فهميدم و معني خدا را. من در همه چيز نگاه كردم و جاري شدم از شكافي كه به سوي ابديت مي رفت.

اين مجموعه را مهديه عسگري جواران تدوين كرده است. او ساكن كرمان است. عسگري، اين مطالب را با عناوين «ترانه اي براي شروع»، «راه نياز»، «زمين عشق»، «شاگردان بيستون»، «تولدي دوباره»، «غربت شب»، «فصل رويش»، «عاشقانه»، و«ريزش نگاه و گناه» نوشته است.

او اين مطالب را با لحني شاعرانه نوشته و به توصيف مفاهيمي كه با عناوين فوق ارتباط داشته پرداخته است.



[ صفحه 247]




بازگشت