خلوت پرهياهو


زهرا عبدالباقي كهكي

قاليچه، بي حركت و آرام، تن خشكش را برزمين سرد فشار مي داد. رنگ ها با ساكت ترين زبان، نقّال قصّه ي زيبايي بودند. گل بوته ها و ساقه هاي پيچ در پيچ، يكديگر را نوازش مي كردند و كاج ها سرشان را خم كرده بودند تا با شاه عباسي ها احوال پرسي كنند. قالي به هلال ركوع نمازگزار مي نگريست. او مي ديد كه دست هايي قنوت گرفته، قد كشيدند و از ابرها هم بالاتر رفتند؛ سرشكي شيرين روي نقش هاي ظريفش مي درخشيد؛ قالي در انديشه ارغواني خود دنبال واژه اي مي گشت.

خط هاي موازي خميدند. رنگ ها در هم رفتند. گل هاي با قرار در هياهوي توفان يك آه پرپر شدند و بيدهاي مجنون، وارونه گشتند؛ شاخه ها شكستند….

زهرا عبدالباقي كهكي، متولد 1363، اهل قم و دانش آموز دبيرستاني است.



[ صفحه 237]



نوشته هاي اين نويسنده ي جوان، مانند اغلب آثار برگزيده در بخش قطعات ادبي توأم با افت و خيز است.

قطعه هايي كه او نوشته است، همه داراي حال و هوايي حسي و عاطفي درباره ي نماز است و اغلب، آن جايي موفق است كه قطعه هايش روايي تر مي شود. در اين قبيل قطعه ها او از كلي گويي فاصله مي گيرد و تقريبا استادانه سر به سر عناصر موجود در فضاي مورد توصيفش مي گذارد و اگر چه گاه روابط را دقيق كشف نمي كند و شباهت ها را درست در نمي يابد، اما آن ها را به بازي مي گيرد.

قطعه ي «در حسرت عبادت» روايت ساعاتي از زندگي يك قاليچه كهنه است. اين قاليچه كهنه، گويا چيزي كم دارد. روزي كه سخت در انديشه است، مردي، كه در ظاهر صاحب اوست، برروي آن نماز مي گذارد و اين نماز، قاليچه را دگرگون مي كند و دلش را فرو مي ريزد و آن وقت است كه احساس مي كند گمشده اش را يافته است.


بازگشت