در حسرت نماز تو


ام ليلا عرب اسدي

يا حسين! حسرت حضور در نماز عاشوراي تو، مرغ دلم را خانه نشين كرده و هواي پرواز را از او گرفته است. يا حسين! حسرت حضور در نماز تو، سينه ام را ويران و دل بي كينه ام را ميهمان داغ شقايق ها كرده است. يا حسين! حسرت حضور در نيت عاشقانه ي تو دست هايم را خشك كرده و عصاي برخاستنم را از من گرفته است. درد غيبت از نمازت، فرصت تكبيرهاي كبرشكن را از من گرفته است و در سجاده ي نمازم، سبزينه ي دعا نمي زند. كاش در زمين سجده ام، تو بذر بندگي مي پاشيدي. اكنون فاخته اي هستم كه داد كو كو سر مي دهم و كوه به كوه در حسرت حضور در نماز عاشورايي، به دشت هاي تفتيده پر مي كشم و سراغ آن را از شن هاي داغ صحرا مي گيرم. من هنوز الفباي عاشقي را نياموخته ام. پس تا مرز جنون ديري مانده است. كاش روز عاشقي را تو يادم مي دادي.



[ صفحه 228]



من عاشق پروانه هايي هستم كه در ظهر عاشورا، به دور شمع وجود مقتداي خود حلقه زدند و خود را به آتش عشق او سوختند. وامانده ي قافله كربلا، جا مانده از حضور در نماز عاشورا و جرعه نوش سبوي حسرتم. كاش از كاروان عاشوراييان نمي ماندم.

كاش در نماز تو بودم! با تو به ركوع مي رفتم و با تو از خداي شنوا، شنودن تحميدم را مي خواستم؛ با تو بيت المعمور را طواف مي كردم؛ با تو از ريسمانِ تا عرش كشيده شده ي تسبيحات چهارگانه مي گرفتم؛ با تو به درياي تهليل، روح مي سپردم و با تو در زلال عميق تكبير غرق مي شدم.

كاش در نماز تو بودم و تو مرا به عرصه ي سيمرغ راه مي بردي. به لاله زار آلاله ها ميهمانم مي كردي. به سر منزل شاپركي سوخته پروازم مي دادي و درنهايت جواز ورود به بارگاه خاصّ آن وجود لايزالي را براي روحم مي گرفتي.

يا حسين! عطش سراسر وجودم را مي سوزاند و تشنگي بر جگرم چنگ زده است. تشنه ي آن جرعه اي هستم كه ننوشيدم. كاش با تو بودم! كاش با تو سلام داده بودم! كاش در نماز تو بودم تا لايق فرمان «فاخلع نعليك» مي شدم و در واديِ مقدّسِ ايمن مناجات تو پاي مي گذاشتم.

كاش در نماز تو بودم تا مرا به ميخانه ي قرائت مي بردي و از ساغر تسبيح مستم مي كردي. آن گاه كدام محتسب شهامت گرفتن گريبان



[ صفحه 229]



مرا داشت؟ اما افسوس كه در حسرت خمّار خانه ي كربلا مي سوزم و مي سازم.

خداوند در طور به موسي فرمود: «كفش هايت را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوي هستي!» در بين عرفا اين آيه، رمز كناره گرفتن از دنياست.

«در حسرت نماز تو» عنواني است كه به شرح بلند آرزومندي خانم امّ ليلا عرب اسدي براي حضور در نماز امام حسين عليه السلام داده شده است. كل اين اثر نود صفحه اي كه يك قطعه بلند است نشان دهنده ي توانايي قلم نويسنده و تسلط او برزبان و قوت و قدرت تخيل او و آشنايي قابل قبول اوست با ماجرايي كه در روز عاشورا بر فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله و ياران او گذشته است. او جاي به جاي و اغلب به شكل مناسب از آيات و روايات و تلميحات ديگر براي زيباتر كردن متن خود كمك مي گيرد و نشان مي دهد از اين نظر هم لطايف در خوري داشته است. اين ويژگي ها باعث امتياز بي چون و چراي اثر او بر همه ي آثاري شده است كه در گروه سني بيست و يك تا بيست و هشت سال تأليف و تدوين يافته و براي شركت در چهارمين دوره مسابقه بزرگ تاليف كتاب نماز فرستاده شده اند.

اما مشكل قابل ملاحظه اي كه اثر اين نويسنده شمالي به آن مبتلاست، عدم ترتيب و فصل بندي مناسب آن، چه در ظاهر و چه در محتواست.



[ صفحه 230]



جا داشت نويسنده مي كوشيد تا سخن هاي پراكنده اي را كه از نظر منطق ادبي، از يك جنسند، در گوشه اي فراهم مي آورد و سپس آرام آرام در اختيار خواننده مي گذاشت. اين پراكندگي باعث شده است فضا و لحني را كه خواننده قبلاً ديده است، دوباره ببيند و اگر چه ممكن است از لحاظ معنا كمي هم متفاوت باشد، اما تكراري به نظر برسد، چرا كه در يك قطعه ي ادبي، در وهله اول زبان است كه به چشم مي آيد.

در هر حال براي اين نويسنده بالفعل توانمند، آرزوي توفيق مي كنيم و اميدواريم كه قلمش در نشر معارف دين و خاندان پيامبرعَلَيهم السَّلام بيش از پيش بجوشد و بكوشد.


بازگشت