نداي موذن


حميرا داوري

هر وقت سلام نمازم را مي دهم، به ياد آن هايي كه نمازِ آخرينشان را به نام آن شهريار كشور اقتدا كردند، قلبم مي شكند. هر وقت مؤذن، نداي الله اكبر را در گوشم مي نوازد، به ياد طنين صداي خدايي تو مي افتم. اي حسين! تو در آن نماز الهي با خدايت چه گفتي؟ چه زمزمه اي كردي كه تا قيام قيامت، نجوايش گوش



[ صفحه 151]



عاشقانت را مي نوازد. يا حسين! اگر من در آن حضور داشتم؛ خود را سپر بلاي محافظانت قرار مي دادم. اي كاش بودم تا مثل يك كبوتر عاشق، كودكانت را در آغوش خويش، از خطر سنگ ها و تيرها باز مي داشتم.

حميرا داوري از اهالي اصفهان است و در متن كوتاهي كه ارسال كرده است در باره ي نماز خواندن خودش سخن مي گويد و سپس به امام حسينعليه السلام و نماز آن بزرگوار مي رسد. او سپس در باره ي آرزويش براي بودن در پشت سر امام حسين عليه السلام و نماز خواندن پشت سر آن حضرت حرف مي زند و خطاب به امام حسين عليه السلام مي گويد كه از او ياد گرفته است كه هرگز در راه نماز خواندن منعي وجود ندارد و در هر شرايطي بايد نماز گزارد.


بازگشت