دشت بندگي


مرضيه آرايش

بودنت حس غريبي است و نبودنت حادثه اي عجيب؛ و شايد با بودن تو، حس كردن تو با تمام وجود، اتصال ميان سين سعادت با الف آرزو معنا مي شود.

هواي باراني چشمانمان با وجود توست كه مثل ابربهاري قطره قطره مي چكد.

خوش به حال پروانه ها كه خدايي دارند به وسعت گل ها و خوش به حال ما كه خدايي داريم و با نماز مهرباني و عاطفه يادش مي كنيم.

اثر «دشت بندگي» نوشته ي مرضيه آرايش از اهالي كوهبنان است. او اين اثر را در فصل ها و بخش هاي مختلف و با عنوان هايي چند نوشته است كه در ادامه به آن ها اشاره مي شود:



[ صفحه 45]



«نماز خوبي ها»، «عشق به نماز»، «آبشاري از عشق»، «چقدر خوشحالم»، «غروب روشن»، «آن روز كه نه ساله شدم، آمد به سراغم»، «لحظه ي سبز نماز»، «صحراي خدا»، «ياد قشنگ»، «خانه ي خلوت»، «نامت را زيستم»، «به سرزمين تو و راز»، «عشق ابدي»، «يك نفس آواز» «خاموش»، «در اين مرداب»، «حسرت»، «شكيبايي»، و «گم گشته در ستون خيال».

او اين مطلب را در بيست صفحه تدوين كرده است.

مرضيه آرايش در بيان توصيفات خود از نماز، از عناصر طبيعي كمك گرفته؛ عناصري همچون صحرا، آبشار، مرداب و… وي هم چنين به بيان عشق به نماز و حالاتي كه يك عاشق در حين نماز به آن دچار مي شود پرداخته است.


بازگشت