نماز جماعت


«من سمع النداء من جيران المسجد فلم يجبه فلا صلوة له» [1] .

(حضرت باقر عليه السلام)

در ميان عبادتها تنها عبادتي كه مي توان آن را به جماعت انجام داد، بلكه با جماعتش مطلوب و موكد است، و در مورد آن پيشوايان بزرگ دين ما و مخصوصا رسول اكرم صلي الله عليه و آله بسيار سفارش فرموده اند، نماز است تنها نماز است كه با برنامه اي دقيق و عميق، و با آداب و رسومي ويژه، و با شرايطي خاص و جالب و جامع، و با احكامي متين، با جماعت و گروه برگزار مي شود.

و آثاري بزرگ، و نتايجي گرانقدر و سودمند دارد، مخصوصا آثار و نتايج رواني و اخلاقي و آموزشي و اجتماعي.

البته، اگر درست و بامعنا و طبق مقررات، آنطور كه شارع مقدس اسلام خواسته و دستور داده برگزار شود و انجام گيرد، و آداب و سنني را كه برايش گفته مراعات گردد.

نماز جماعت را چون نماز فرادي، در هر مكان و در هر جا مي شود خواند در صورتي كه آن جا و مكان مباح بوده و غصبي نباشد.



[ صفحه 156]



نهايت در پاره اي از جاها نماز خواندن مكروه است.

اما نماز خواندن در مسجد امتياز و برتري ديگري دارد و فضيلت و ثواب بيشتري دارد و بالخصوص با جماعت.

پيغمبر صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام درباره آن عجيب توصيه كرده اند و اشخاصي را كه از نماز جماعت در مسجد فاصله مي گرفته اند سخت تهديد مي فرمودند.

در زمان رسول اكرم صلي الله عليه و آله اشخاصي به مسجد نمي رفتند و بدون هيچ گونه عذر به جماعت مسلمانان براي نماز حاضر نمي شدند، حضرت با صراحت هرچه بيشتر و با كمال شدت فرموده اند: اگر اينان به مسجد نيايند، مي فرستم خانه هاشان را بر آنها آتش بزنند. [2] .

چرا در جماعت مسلمين شركت نمي كنند؟

در آن زمان كه اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه بود، وقتي به حضرت خبر دادند، گروهي از همسايگان مسجد به جماعت در مسجد حاضر نمي شوند.

حضرت با جديت تمام فرمود:

«اينان از ما دور شوند. و مجاورت با ما را ترك بگويند» [3] .

در حديث ديگري كه آن حضرت درباره گروهي كه براي نماز جماعت به مسجد نمي آمدند، فرمود:

«اين گروه در خوردن و آشاميدن با ما شركت نكنند و با ما مشورت ننمايند و با ما وصلت و ازدواج نكنند و از اموال بيت المال بهره نگيرند، مگر اينكه به مسجد بيايند و در جماعت ما شركت كنند و اگر چنانچه بر اين كارشان اصرار داشته باشند، چه بسا دستور دهم خانه هاشان را بر ايشان آتش بزنند.



[ صفحه 157]



مسلمانان كه اين سخنان را از آن حضرت شنيدند، به طور كلي از آنها فاصله گرفتند معاشرت و رفت و آمد با آنها را ترك گفتند، ديگر با آنها هم خوراك نشدند و وصلت و ازدواج با آنها نكردند، تا اينكه به جماعت حاضر شدند» [4] .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«هر كه در خانه اش نماز جماعت بخواند - البته بدون علت و عذر - نه براي او فضيلت نماز هست و نه براي كساني كه در آن جماعت شركت كرده اند» [5] .

باز آن حضرت فرمود:

«هر كه به سوي مسجدي برود، پا روي هيچ تر و خشگي نمي گذارد مگر اينكه جاي پاي او تا اعماق زمين براي او تسبيح مي گويد» [6] .

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

«هر كس از همسايگان مسجد، صداي اذان را بشنود و آن را اجابت نكند و براي نماز به مسجد نرود، پس نمازش داراي فضيلت و كمال نخواهد بود» [7] .

از اين نمونه روايات زياد است كه قسمتي از آن، مردمي را كه از رفتن به مسجد و شركت در جماعت مسلمانان، استنكاف دارند و امتناع مي ورزند، سخت تهديد مي كند، آن هم با لحني كه در بعضي روايات ياد شده، ملاحظه نموديد، كه خانه شان را با كسانش آتش مي زنند، مي سوزانند. و يا اينكه بايستي از اجتماع مسلمين دور شوند، با آنها مجاورت نداشته باشند. و از كليه مزاياي اجتماعي اسلامي محروم بمانند. با مسلمانان هم خوراك نشوند، با آنها در كارهاشان مشورت ننمايند، وصلت و ازدواج نكنند.



[ صفحه 158]



و اگر احيانا نيازي پيدا كردند، پولي خواستند، از بيت المال مسلمين نبايد به آنها چيزي داد و نبايد از اين راه كمكشان كرد. تا سر براه شوند و به جماعت مسلمانان در مسجد شركت كنند.

و نكته اي در بعضي از اين روايات است، خيلي قابل توجه و در خور دقت، كه مسلمانان چون اين بيانات را از پيشواي بزرگشان اميرالمؤمنين عليه السلام شنيدند، از همان لحظه با آن گروه ترك رابطه كردند از آنها بريدند، ديگر با آنها معاشرت نكردند.

عجبا. كه اينها هم چه مسلمانهاي جدي و با حقيقت؟ و تا چه پايه مردمي استوار و نيرومند؟ و انسانهائي با تفاوت بوده اند.

نه چون ما بي تفاوت، ضعيف، شل و غير جدي، كه امور ديني را سرسري و به شوخي و هزل گرفته باشند.

خلاصه همانطور كه امامشان فرموده بود، ارتباطشان را به طور كلي با آنها قطع كردند، تا اينكه براه آمدند، به مسجد آمده و در جماعت شركت نمودند.

و قسمتي ديگر از آن روايات سخت ترغيب و تشويق به مسجد رفتن و به جماعت مسلمانان پيوستن مي كند.

و معلوم است كه اين ترغيب و تشويق و آن تهديد شديد بي جهت نيست، ناگزير جهتي دارد، علت و فلسفه اي دارد.

اكنون بايد توجه كرد و درست هم بايد توجه كرد، با دقت كامل كه آن علت و فلسفه و آن جهت چيست؟

خوانندگان محترم، به بيان ذيل توجه فرمائيد، تا مگر جهت مطلب و علت و فلسفه آن، تا اندازه اي برايتان روشن شود.

كساني كه به مسجد مي روند، نوعا مي دانند و اگر احيانا نمي دانند، بدانند



[ صفحه 159]



كه به خانه خدا مي روند، به خانه طهارت و قداست و پاكي مي روند، به خانه اي مي روند كه اضافه و نسبت خاصي به خدا دارد.

و به دعوت خدا به آنجا خوانده شده و مي روند و در آنجا به زيارت خدا و به ضيافت او نائل مي شوند. و چشم به كرم و فضل و رحمت او دارند و خداي متعال آنان را اكرام مي كند و نوازش مي فرمايد و مورد لطف و رحمت خود قرارشان مي دهد.

و ضمنا اينان اين حساب را هم بكنند كه ديگران نيز چون اينان به دعوت خدا به خانه او خوانده شده و مي روند و چون اينان به زيارت خدا و به ضيافت او رفته و چشم به كرم و فضل و رحمت خدا دارند. و مورد اكرام و نوازش و مشمول لطف و رحمت او مي شوند.

در حديث است كه خداي متعال فرموده:

«ان بيوتي في الأرض المساجد فطوبي لمن تظهر في بيته ثم زارني في بيتي و حق علي المزوران يكرم الزائر».

همانا خانه هاي من در زمين، مساجد است، پس سعادتمند و روسفيد باد كسي كه در خانه خويش خود را پاك و پاكيزه كند و طهارت بگيرد و به زيارت من به خانه من بيايد و حتم و لازم است كه مزور (يعني خدا) زائر خود را اكرام كند و نوازش نمايد [8] .

پيشواي بزرگ دوم ما امام مجتبي عليه السلام چون به مسجد مي رفت، وقتي كه نزديك در مسجد مي رسيد، سر به سوي آسمان برمي داشت و مي گفت:

«الي ضيفك ببابك، يا محسن قد اتاك المسي ء فتجاوز عن قبيح ما عندي بجميل ما عندك، يا كريم».

امام مجتبي سلام الله عليه اين حقيقت را خوب مي داند، و با اطمينان



[ صفحه 160]



و نيروي نفس و قوت اراده، با كمال جديت عرض مي كند، پروردگارا مهمان تو در خانه توست و به احسان و اكرام و نوازش تو چشم دارد و به عفو و كرم تو اميدوار است [9] .

و ضمنا به ما درس مي دهد و اين حقيقت را به ما مي آموزد، كه ما هم چون به مسجد مي رويم، اينطور فكر كنيم و اينطور به مسجد برويم، با اين تصميم و با اين قصد.

اما افسوس، ما كي اينطور و با اين تصميم و قصد به مسجد رفته ايم؟ و كجا و چه وقت با اين فكر و با اين ايده به مسجد مي رويم؟ با چه توجه و با چه خضوع و خشوع؟ چه موقع با تصور اين معنا كه به خانه خدا و به مهماني و ضيافت او دعوت شده ايم، به مسجد پا نهاده ايم؟ رفتن به مسجدمان چه امتياز و چه فرقي مثلا با رفتنمان به حمام دارد؟

بعضي ها با يك ناز و عشوه عجيب، منت بر خدا گزارده، با صد گونه اشكال تراشي به مسجد مي آيند.

و بعضي ديگر با يك تكبر و تجبر خاص، با آقامنشي به مسجد آمده با ريخت و شكلها و قيافه هاي نامناسب و ناجور.

و جدا اگر مسلمانان، آنطور كه پيشوايان بزرگشان دستور داده اند و خود نيز به آن عمل مي كرده اند، به مسجد بروند، كه بايد آنطور بروند، با آن طرز برداشت و با آن تفكر، با آن خلوص، با آن صفا، با آن عقيده با آن روحيه و آنگاه در مسجد گردهم آيند، برادروار با هم بنشينند، با هم در صف بايستند، چون همه براي خدا، به دعوت خدا، به خانه خدا به مهماني و ضيافت خدا آمده اند و همه بندگان خدايند. همه تميز، همه پاك و پاكيزه، همه خوشبو، همه مرتب و منظم، همه با زيّ و هيئتي زيبا و با شكل و قيافه اي خوش آيند، زيرا كه به خانه خداي بزرگ، به خانه



[ صفحه 161]



طهارت و پاكي و به مهماني خدا آمده اند.

و خدا جميل است و جمال را دوست مي دارد.

اگر مسلمانان اين چنين به مسجد بروند، ديگر معلوم است كه چه عكس العملي دارد؟ چه آثار و نتايجي بر آن مترتب است؟ چه جهان بيني؟ چه صلح و صفا؟ چه اتحاد و يگانگي؟ و چه حيثيت و آبرو؟ و چه ابهت و عظمت و چه شكوهي دارد؟ و جالب اينكه اين عمل در شبانه روز در اوقات مختلف تكرار مي شود، وه كه چقدر عظيم است؟ چقدر بزرگ است؟ تا چه حد جالب و چشم گير و زيبا است؟ بي جهت نبوده كه پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله همين كه به دارالهجره مدينه منوره وارد شد، بلادرنگ تأسيس مسجد كرد، مسجد ساخت. و مسلمانان را براي نماز جماعت به مسجد خواند.

و به اندازه اي در اين باره اصرار داشت و تأكيد و سفارش مي نمود كه حتي براي نابينائي كه عصاكش و راهنما نداشت كه به مسجد بياوردش، فرمود: ريسماني از مسجد به خانه اش بكشد و به راهنمائي آن ريسمان به مسجد آيد. عجبا. اگر مطلب تا اين اندازه مورد توجه شارع مقدس اسلام است و تا اين حد مهم، پس چرا بيشتر مردم مسلمان از مسجد و نماز جماعت پا كشيده اند؟ چرا مسجدها را خالي گذارده اند؟ به حدي كه به طور كلي از رونق افتاده است.

چه فكري مي كنند؟ عذرشان در اين ميان چيست؟ به چه دليل، به چه حجت مسجد نمي آيند؟

هنگامي كه مسجد از آنها شكايت كند: رسول خدا صلي الله عليه و آله گله كند. خداي متعال از آنها پرسش و بازجوئي نمايد، چه پاسخ خواهند گفت؟ و چه عذر موجه و خداپسندانه خواهند آورد؟



[ صفحه 162]



من كه نمي دانم، خودشان مي دانند.

الحاصل، آنان با آن حال، با آن طرز تفكر، با آن اوصاف كه در پيش نگاشتيم، براي نماز در مسجد آماده شده، صف هاشان را مرتب و منظم مي كنند، در هر صف كساني كه ايستاده اند، پاهاشان برابر هم، شانه هاشان برابر هم، به هم پيوسته و به هم بسته فاصله و فرجه اي ميانشان نيست. صفها پر، همه به هم گرمي مي دهند دلهايشان به هم نزديك همانطور كه بدن هاشان به هم نزديك است، با يك اراده، با يك هدف، همه به يك سو.

اين شكل صف زدن و اين نوع به هم بستگي و به هم پيوستگي را خدا دوست دارد.

«ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كأنهم بنيان مرصوص».

(سوره الصف - آيه 4)

حقا كه خداوند دوست مي دارد آنان را كه در راه او مبارزه مي كنند صف كشيده، چنانچه گوئي بنائي استوار و به هم پيوسته اند.

پس از اين ترتيب و نظم و اين آمادگي، يكي از ميان آن جمع اذان مي گويد، اقامه مي گويد و سپس يك نفر را كه از همه برتر است از لحاظ فضل و دانشش، فقهش و قرائتش، پاكي و پاكدامني اش، صحت عقيده و عملش، عدالت و مروتش، مخالفت با هوا و هوسش، مناعت و شهامت و شجاعتش، روشني و بينشش، در حالي كه همه به امامت و پيش ايستادن او راضي باشند، پيش مي ايستد و همه به او هماهنگ اقتدا مي كنند و نماز مي خوانند.

و چون امام و پيشواي نمازشان وافد آنها است، بايد از هر حيث شايسته و از هر جهت لايق باشد.



[ صفحه 163]



زيرا وافد كسي را گويند كه از طرف گروهي، نماينده و حامل پيغام و رسالت و يا واسطه عرض حاجت و ابلاغ نياز آنها باشد، به پيش بزرگي.

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:

«امام القوم وافدهم الي الله فقدموا افضلكم».

پيش نماز هر گروه وافد آنها است به سوي خدا پس فاضل ترين افرادتان را پيش داريد [10] .

امام جماعت سفير و نماينده و واسطه مردمي است كه به او اقتداء مي كنند، پيش خداي متعال، پس بايد حتي الامكان نزد خدا موجه و مقرب و بنده اي شايسته باشد، و خير و صلاح مردم را از هر جهت بخواهد و جدا پيشواي دلسوزي باشد.

شما خواننده عزيز ملاحظه كن، مسلمانان همين كه وقت نماز رسيد و دعوت خدا به وسيله نداي ملكوتي اذان به گوششان خورد، چگونه؟ با چه شور و هيجان؟ و با چه شوق و شعف؟ و با چه ميل و رغبت؟ بدون هيچ گونه تطميع و يا تهديد، بدون زور، بدون پول، به سوي مساجد به سوي خانه هاي خدا مي روند.

فقط به عامل ايمان، به نيروي عقيده، به فرمان خدا، براي امتثال امر او. با چه اتحاد و پيوستگي؟ از همه طبقات در صفهاي نماز كنار يكديگر مي ايستند، همه با هم به هم چسبيده، امير و مأمور، رئيس و مرئوس كارفرما و كارگر، تاجر و كاسب، غني و فقير، قوي و ضعيف، بزرگ و كوچك، عالم و جاهل، از هر قوم و قبيله، از هر فاميل و عشيره، از هر نژاد و تبار، بدون هيچ امتياز، بدون هيچ فرق، هر كدام زودتر به مسجد رفتند، صف جلو را ترتيب مي دهند و سپس صفهاي بعد را يكي پس از



[ صفحه 164]



ديگري تنها امتيازي كه در اين ميان هست، امتياز فضيلت و تقوي است كه بهتر است اهل فضيلت و تقوي را در صف جلو جا بدهند.

پس همه برادروار كنار هم، با يك صلح و صفا و خلوص، در برابر خداي بزرگ به پيروي از پيشوائي كه از هر جهت شايسته است نماز مي خوانند و نيايش مي كنند.

و پيشوايشان در توجه به خدا و نيايش و دعايش به ياد پيروان خود نيز هست و بلكه در دعا و نيايشش هيچكاه حساب خود را تنها نمي كند. خود را داخل در جمع پيروان كرده و از زبان همه و با زبان همه خدا را مي خواند.

و طبعا اين گروه در اين اجتماع حساس كه از همه مردم از طبقات مختلف تشكيل شده، پس از نماز و دعا و نيايش، با هم صحبت مي كنند. با يكديگر نزديك و يكديگر را مي شناسند، از حال هم مي پرسند، و به اوضاع و احوال يكديگر تا حدودي آشنا مي شوند.

درباره اوضاع اجتماعشان گفتگو مي كنند، به دردهاي فردي و اجتماعي شان آگاه مي شوند و براي رفع آن چاره جوئي و پيش بيني مي كنند، راجع به حوادث و پيش آمدها با هم سخن مي گويند، براي بهبود امور زندگي و بهزيستن با هم مشورت مي نمايند، تبادل رأي كرده و نظر مي دهند.

راجع به فلان موضوع چه بايد كرد، راجع به فلان پيش آمد چه اقدامي بايد نمود و گاهي اشخاصي در اثر عوارض و پيش آمدهائي مسجد نيامده اند، قهرا از حال آنها مي پرسند، چرا فلان كس امروز مسجد نيامده؟ چه اتفاقي رخ داده؟ چه شده؟ بالأخره به سراغش مي روند، به او و به احوال او رسيدگي مي كنند.



[ صفحه 165]



هر كدام پيشنهادي دارند، كاري دارند، خواه فردي و خواه اجتماعي با پيشوا و رهبرشان در ميان مي گذارند و از او كمك فكري و كمكهاي ديگر مي خواهند، پيشوا و رهبر شايسته و دلسوزشان آنان را به خير و صلاحشان از هر جهت رهبري مي كند، به آنها بينش و آگاهي مي دهد، روشنشان مي كند و به آنها كمك مي نمايد.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

كسي كه به مسجد مي رود، حداقل و دست كم به يكي از هشت چيز نائل مي شود.

اول: برادر و دوستي در راه خدا براي خود مي يابد.

دوم: يا دانش تازه اي مي آموزد.

سوم: يا آيتي از آيات محكم قرآن مجيد را ياد مي گيرد.

چهارم: يا سخني مي شنود كه در نتيجه بر استقامت و استواري او مي افزايد.

پنجم: يا به رحمت و نعمت غيرمترقبه اي مي رسد.

ششم: يا موعظه و پند و اندرزي اخذ مي كند كه او را از انحراف و بدبختي نگه مي دارد.

هفتم و هشتم: يا گناهي را در اثر ترس از خدا و يا از روي شرم و حيا ترك مي گويد».

و چه بسا اشخاصي از بيشتر اينها، يا از همه اش برخوردار مي شوند.

اين است نماز جماعت، آن هم در مسجد كه خانه خدا است، هيچ گونه رنگ و تعلق ندارد، به هيچ كس وابسته نيست. از هر گونه رنگ و تعلق و از هر نوع وابستگي و ارتباط آزاد است.

نه مال رئيس و امير است، نه مال كدخدا و ارباب و نه مال شيخ



[ صفحه 166]



قبيله و بزرگ عشيره است، نه از فلان و نه از بهمان و نه، نه.

فقط خانه خدا است، مال اوست.

از آن رنگ و تعلقها و وابستگيها و از اين اضافه ها و نسبتهاي موهوم و خيالي رها است.

از اين تشريفات، از اين قيد و بندها، از اين غل و زنجيرها آزاد است. يك اضافه دارد و يك نسبت، آن هم با خدا، يك رنگ دارد، آن هم رنگ توحيد كه عين بي رنگي است.

و هر كه به آنجا مي رود آزاد است، اسير رنگ نيست، هيچ رنگ ندارد جز رنگ توحيد.

بنده امير و رئيس نيست، بنده كدخدا و ارباب و بنده شيخ قبيله و بزرگ عشيره نيست، برده فلان و بهمان نيست.

از اين بندها، از اين غل و زنجيرها رها است و آزاد.

در برابر هيچ كدام سر فرود نمي آورد، فقط بنده خدا است، او را تعظيم مي كند، براي او سجده مي كند، در برابر او اظهار تذلل و مسكنت و بندگي مي نمايد و در مقابل احدي جز او تملق نمي گويد و چاپلوسي نمي كند.



غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

ز هر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است



مسجد است، خانه خدا است، رنگ و تعلق ندارد و نبايد داشته باشد رنگ به آن دادن غلط است، پيرايه به آن بستن، آن را زينت كردن، خوب نيست، بگذاريد به حال بي رنگي خود باشد، به آن رنگ ندهيد، پيرايه به آن نبنديد و آن را زينت نكنيد، همان رنگ خودش، رنگ توحيد پسنديده است، رنگ ثابت و رنگ باقي است، ديگر رنگها ثبات و بقاء ندارد و از اين گذشته خرابش مي كند كه خرابش كرده.



[ صفحه 167]



تا مي توانيد رنگ توحيدش را حفظ كنيد.

رنگ توحيدش چگونه حفظ مي شود؟ چگونه نگهداري مي شود؟

به اين كه از آن درس توحيد بگيريم، از رفت و آمدمان به مسجد موحد شويم، و يگانه پرست شويم، خداپرست شويم، خود با هم يكي شويم متحد شويم، دلهامان با هم يكي شود و هدفمان يكي باشد.

در بعضي روايات كه اوضاع و احوال آخرالزمان بيان شده راجع به مساجد در آن زمان و راجع به اهل مساجد جمله اي هست كه «مساجدهم معمورة من البناء و قلوبهم خراب من الهدي» [11] .

و يا چنانچه در روايتي ديگر آمده كه:

«بدنها و تنهايشان به هم نزديك و به هم پيوسته اما دلهاشان از هم دور است».

مسجد است، خانه خدا است، خانه همه است، خانه طهارت و پاكي و پاكيزگي است، بايد پاك و پاكيزه داشتش، بايد تميز نگاهش داشت و حتي از بوهاي بد و نامطبوع بايد محفوظش داشت.

و مردمي كه به مسجد مي روند، بايستي پاك و پاكيزه باشند و از بوهاي بد و زننده به دور و بلكه بايد خوشبو باشند.

و اگر اتفاقا در اثر خوردن چيزي يا به واسطه عوارض ديگري دهانش بوي بد مي دهد و يا بدنش، يا پاهايش و يا لباسش بوي نامطبوع و بد دارد و فعلا نمي توانند آن را برطرف كند، نبايد مسجد برود، تا آن بوي بد و نامطبوع برطرف شود.

اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود:

«هر كه چيزي خورده كه بوي بد دارد و مردم را اذيت مي كند، نزديك مسجد نيايد».



[ صفحه 168]



رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«هر كه سير و يا تره خورده نزديك مسجد ما نيايد».

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«هر كه چيزي خورده كه موجب آزار كسي مي شود، مسجد نرود».

و باز فرموده:

«كسي كه سير خورده به مسجد نرود».

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«مسجدهاتان را از نجاست و كثافت حفظ كنيد».

باز آن حضرت فرمود:

«تعاهدوا نعالكم عند ابواب مساجدكم».

كفشهاتان را نزد درهاي مسجد رسيدگي كنيد [12] (كه آلوده و كثيف نباشد و با آلودگي و كثافت توي مسجد ببريد).

و باز فرمود:

«هر كه مسجدي را جاروب كند، خدا ثواب بنده آزاد كردن به او مي دهد، و هر كه آشغالي را از مسجد بيرون ببرد گرچه خيلي كم باشد، خداوند دو بهره از رحمت خود به او عطا مي كند».

و در حديث ديگر فرمود:

«هر كه در شب جمعه مسجدي را جارو كند و آشغالش را، گرچه به اندازه كم باشد كه اگر در چشم بريزد چشم را مي آزارد، بيرون ببرد، خدا او را مي آمرزد».

رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«هر كه چراغي در مسجد روشن كند، تا موقعي كه از آن چراغ در آن مسجد روشني باشد، فرشتگان و حاملان عرش براي او طلب مغفرت و



[ صفحه 169]



آمرزش مي كنند».

نظير اين روايات زياد است كه همه دلالت دارد بر آنچه كه در پيش نوشتيم و نيز رواياتي هست كه در آن توصيه و سفارش شده كه با بوي خوش و لباسهاي پاكيزه و خوب به مسجد برويد و خود نيز پاك و پاكيزه و تميز باشيد.

پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«اگر اين نبود كه كار بر مردم دشوار شود البته مسواك زدن و پاكيزه داشتن دهان را بر آنها واجب مي كردم».

و باز فرمود:

«نمازي كه با دندان مسواك زده و دهان پاكيزه خوانده شود بهتر است از هفتاد و پنج نماز كه بدون مسواك زدن خوانده شود».

و باز فرمود:

«بني الدين علي النظافة» مبناي دين بر نظافت و پاكيزگي است.

اينها قسمتي از آداب و رسومي است كه مسلمانان بايد آنها را در مورد مساجد و هنگام رفتنشان به مساجد، كاملا مراعات كنند و راستي اگر مراعات شود و همه مقيد به آنها باشند، مساجدشان چه شكوهي پيدا مي كند. و خودشان تا چه اندازه آبرومند و بزرگ و بزرگوار شناخته مي شوند.

اما متأسفانه...

مسجد است، خانه خداست، يعني خانه همه است، مال شخصي خاص يا اشخاصي مخصوص نيست، بطور كلي از قيد ملكيت آزاد است.

وقف است، نه وقف خاص، بلكه وقف عام، همه مسلمانان نسبت به آن يكسانند، كسي هر كه باشد، بر ديگري آن هم هر كه باشد نسبت به



[ صفحه 170]



جا و مكان آن برتري و تقدم ندارد، هر كه زودتر به آنجا رفت و براي خود مكاني اتخاذ كرد، حق تقدم دارد كه «الوقف لمن سبق» و ديگري را نمي رسد كه او را از جاي خود بلند كند، مگر اين كه او خود جاي خويش را به وي تفويض كند.

چقدر برنامه عالي است! چه قدر جامع است؟ و تا چه پايه آموزنده؟

اما در پاره اي از مساجد ديده مي شود از صبح مثلا، در محل صف اول و صف دوم و گاهي صف سوم نيز، كهنه پاره هاي رنگارنگ و دستمالهاي كثيفي را كنار هم پهن كرده و گزارده اند، بعنوان اين كه اين جاها براي اشخاصي گرفته شده، اشغال شده و حق آنها است. ديگران نمي توانند در اين جاها بنشينند.

چه كار خلافي است كه اينها مي كنند؟ و چه عمل منافي با آن برنامه عالي و جامع و آموزنده است؟ نمي دانم روي چه مبنا؟ و به چه دليل؟ و كه اين كار را مي كند؟ آيا خادم مسجد از اشخاص پول مي گيرد و اين كار برخلاف و عمل منافي را انجام مي دهد يا كسي ديگر؟

و به هر حال اين كهنه پاره ها و اين دستمالهاي كثيف را پهن كردن و در رديف هم چيدن براي كسي ايجاب حق نمي كند، هر كه زودتر آمد و در جاي آن كهنه پاره ها كسي ننشسته بود، مي تواند همانجا بنشيند و احدي حق تعرض به او را ندارد.

و لازم است از اين كار برخلاف و اين عمل زشت جلوگيري شود، زيرا بسيار اتفاق افتاده كه در اثر اين كار نزاعها و گفتگوها و سر و صداها به پا شده و اين خود خيلي بد و آثار بسيار بدي دارد.

و مخصوصا كه در مسجد، در خانه خدا و در خانه همه واقع مي شود



[ صفحه 171]



مسجد است و خانه خدا و خانه همه، خيلي بايد بانزاكت بود، آداب را كاملا بايستي مراعات كرد، در نهايت ملايمت و نرمي و خلق خوش بايد با همه روبرو شد، نبايد صدا بلند كرد بلند حرف زد، همهمه كرد، خشونت و زبري را بايد كنار گزارد.

و اگر كسي طبعا تند خو است، بايد خود را كنترل كند، تا مبادا كسي از او آزرده شود.

و اگر احيانا بخواهند كسي را كه از روي جهالت، و يا به علت ديگري برخلاف آداب مسجد كاري كرده و حرمت آن را رعايت ننموده ارشاد كنند، راهنمائي كنند، با نرمش و ملايمت و با لحني مشفقانه، با صفا و خلوص و حتي الامكان مخفيانه، به طرزي نيكو ارشاد و راهنمائي اش كنند.

حضرت امام حسن عسكري سلام الله عليه فرمود:

«من وعظ اخاه سرا فقد زانه، و من وعظه علانية فقد شأنه».

هر كه برادر خود را به پنهاني پند دهد و موعظه كند همانا او را آراسته و كسي كه او را آشكار موعظه كند، او را زشت كرده و نازيبا نشان داده [13] .

خلاصه، مواظب باشند كسي را با خشونت و تندي زبان نگزند، زيرا مردمي هستند كه شايد پي بهانه مي گردند و يا اصولا طبعشان خيلي نازك است كه به كمتر از اين جور برخوردها رنجيده خاطر شده، آزرده مي شوند و چه بسا از مسجد، و نماز جماعت پا مي كشند، و از مسجدي ها بيزار مي شوند.

گرچه نبايد اينطور باشند، كسي كه براي خدا به مسجد مي رود، بايد براي مواجه شدن با مشكلاتي خود را آماده كند، تحمل داشته باشد صبر كند و استوار بماند.



[ صفحه 172]



انسان در راه خدا قهرا با مشكلاتي روبرو مي شود.

«حفت الجنة بالمكاره» [14] .

براي رفتن به بهشت سختيها و دشواريها در مسير است، بايد استوار بود و استقامت به خرج داد.

در ميان مردم معروف است كه وقتي شخصي را كه هيچگاه به مسجد نرفته بود، به آمدن مسجد تشويق كردند و با سخناني ترغيبش نمودند او هم با شوق و رغبت فراوان براي اولين بار به مسجد آمد.

از قضا، در حالي كه براي سجده اول در ركعت اول پيشاني روي مهر گزارد، عقربي به پيشانيش زد. فريادي سخت بركشيد كه آخ سوختم، و از همانجا نمازش را بريد، كفشهايش را برداشت و بيرون رفت و همين شد، و ديگر تا آخر عمر به مسجد پا ننهاد.

اين داستان شايد مثلي باشد كه براي ما زده شده، تا ما از آن پند بگيريم و خداي ناخواسته با زبانمان كه گاهي از نيش عقرب سوزنده تر و زهرآگين تر است، كسي را نگزيم، كه از مسجد و نماز جماعت و مسجدي ها بيزارش كنيم.

اينها آداب و سنن مسجد و نيز آداب و سنني بود كه بايستي عموم مردم مسجدي آن را رعايت كنند و كاملا مورد توجه آنها باشد.

در اين ميان براي امام جماعت و پيشواي مسجد علاوه بر آن آداب و سنن، آداب و سنتهاي ديگر و وظيفه هاي بزرگتر و سنگين تري هست كه مراعات آنها بسيار ضروري و لازم و مسئوليت در برابرش زيادتر است.

امام جماعت بايد به همه كساني كه به مسجد مي آيند به يك نظر نگاه كند، همه پيش او يكسان باشند و، بلكه بايد به اشخاص ضعيف توجه و



[ صفحه 173]



عنايت بيشتري داشته باشد و نيز نسبت به كساني كه داراي فضيلت و تقواي بيشتر هستند.

از حال و وضع مردم بايد تفقد كند، به آنها رسيدگي نمايد، به حرفشان با گرمي، با تواضع، بدون حشمت توجه نموده و گوش دهد و طوري نباشد كه مردم از حشمت و بزرگي او نتوانند با او حرف بزنند و نيازهاي خود را به او بگويند و حتي جرأت نكنند نزديك او بروند.

امام جماعت و پيشواي مسجد بايد مراعات حال ضعيفترين مأمومين را بكند يعني اگر در مأمومين حتي يك نفر باشد كه طول نماز، طول ركوع و سجود، او را ناراحت مي كند، برايش زحمت است، ملاحظه حال اين يك نفر را بايد بنمايد و مناسب با حال او نماز بخواند.

اميرالمؤمنين سلام الله عليه فرمود:

«آخر سخني را كه از حبيب دلم رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم، اين بود كه فرمود: اي علي، هنگامي كه با گروهي نماز مي خواني، ملاحظه حال ناتوان ترين كساني را كه پشت سر تو ايستاده اند بكن و نماز بخوان».

در روايتي است كه در زمان پيغمبر صلي الله عليه و آله، معاذ در مسجدي پيشوا بود و امامت مي كرد، قرائتش را طول مي داد، سوره هاي دراز مي خواند. اتفاقا، روزي مردي به مسجد آمد و به او اقتداء كرد، او هم در قرائتش سوره اي دراز شروع كرد، آن مرد قصد فرادي كرد و نماز خود را خواند و رفت، اين خبر به سمع مبارك حضرت رسيد، فرمود معاذ را خواستند چون حاضر شد به او فرمودند:

«اي معاذ، فتنه انگيز مباش، مردم را به زحمت مينداز، از اين پس در نمازت سوره هاي كوتاه را بخوان».



[ صفحه 174]



اميرالمؤمنين عليه السلام در عهدنامه اش به مالك اشتر مي فرمايد:

«و هنگامي كه به نماز با مردم مي ايستي، آنها را از نماز جماعت متنفر نكن و نماز را ضايع مگردان. زيرا در ميان مردم كساني هستند ضعيف و مريض و كساني هستند كه كارهاي ضروري و لازم دارند.

وقتي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد، از آن حضرت پرسيدم: چگونه با مردم نماز بخوانم؟

فرمود: «صل بهم صلوة اضعفهم، و كن بالمؤمنين رحيما» [15] .

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

«روزي پيغمبر صلي الله عليه و آله در اثناء نماز، نمازشان را مختصر نموده و زود تمام كردند، بعد از نماز اصحاب عرض كردند: يا رسول الله، چه شد كه نماز را مختصر كرديد؟

فرمود: مگر صداي گريه بچه را نشنيديد؟»

و جز اينها آداب ديگري كه در كتابهاي مربوط، مفصل و مشروح بيان شده و فوق العاده جالب و قابل ملاحظه و رعايتش از هر جهت لازم است.

امام جماعت وظيفه اي ديگر نيز دارد كه بسيار سنگين و پرمسئوليت است بايد مردم را ارشاد كند، آنان را به حقايق دين و معارف اسلام آشنا گرداند.

در مواقع نماز فرصت و موقعيت خوب و پرارزشي در دست است، مردم كه از طبقات مختلف جمع اند، ديگر جمع آوري شان مونه و زحمتي ندارد چيزهاي ديگر هم كه براي تشكيل يك مجلس ضروري است همه آماده و مهيا است، مكان هم كه مسجد و خانه خداست و به هيچ كس وابسته نيست، به هيچ وجه رنگ و تعلق ندارد، مال همه است، و همه با



[ صفحه 175]



يك صفا و خلوص در آنجا گرد هم جمع شده اند، با توجه به خدا و براي عبادت و بندگي او.

اجتماعي است از هر جهت شايسته و مجلسي است كه بدون هيچ زحمت و بدون مونه و خرج تشكيل يافته، مردم هم بدون هيچ غرض، فقط براي خدا در آن فراهم آمده اند و موجبات حواس پرتي و پريشاني افكار ابدا در آن نيست، جاي تماشا نيست، جاي چشم چراني نيست.

اين چنين موقعيت و فرصت واقعا غنيمت است، بايد از آن استفاده كرد و از آن كاملا برخوردار شد.

چه بهتر از اين كه در اين فرصت گرانبها مردم به حقايق دين و معارف اسلام آشنا شوند، ارشاد شوند چيز بياموزند، بينش و آگاهي پيدا كنند آداب و اخلاق معاشرت و زندگي را ياد بگيرند و مخصوصا آداب و اخلاقي كه مراعاتش در مسجد لازم است و طرز رفتار و برخورد با برادران مسلمان در مسجد كه خيلي ضروري است و اتفاقا نوع مردم مسلمان با آن آشنا نيستند و علتش تنها اين است كه برايشان نگفته اند.

پس اين كه مسئوليت بزرگي است كه در درجه اول بر عهده امام جماعت و پيشواي مسجد است و يك وظيفه سنگيني است كه بر دوش اوست.

و روشن است كه سخن او كه امام مسجد و پيشواي شايسته جماعت است و مردم به وي عقيده خاصي دارند و شايستگي او در نظرشان از هر جهت مسلم است، اثري ديگر در دلها و افكارشان دارد، زيرا به سخن و گفتار او بهتر و بيشتر توجه مي كنند، بيشتر به آن اعتنا دارند و قهرا بيشتر تحت تأثير قرار مي گيرند، و مخصوصا كه اين كار هر روز و يا هر شب تكرار مي شود.



[ صفحه 176]



مردم در اين زمان سخت نياز به ارشاد و راهنمائي دارند، آن هم ارشاد و راهنمائي اساسي و درست، راهنمائي بر مبني و اصل، و از طرفي در اكثرشان آمادگي خاصي براي درك حقايق اسلام و معارف دين و قرآن ديده مي شود.

خوب است ائمه جماعت، و پيشوايان مساجد، آن نياز و اين آمادگي خاص را در مردم احساس كنند و خودشان را براي رفع آن نياز و برخوردار كردن اين مردم آماده و مهيا، مسئول و وظيفه دار بشناسند، و اين فرصتهاي گرانبها را مفت از دست ندهند. و همين قناعت نكنند به آمدن مسجد و چند ركعت نماز خواندن و رفتن و مردم را به حال خود گزاردن و بلكه بدست راهزنان دادن و در اختيار آنان نهادن.

همه مي دانيم كه امروز از مساجدمان چه بهره مي بريم؟ و چه استفاده مي كنيم؟ و مساجدمان به چه معمور و آباد است؟ و در آن چه مي شود؟ و بر آن چه مي گذرد؟

اين بحث مختصري بود در مورد نماز جماعت در مسجد، و سخن كوتاهي درباره آداب مسجد و نيز آثاري كه بر نماز جماعت و آمد و شد به مسجد، مترتب مي شود.

سخن در اين باره مفصل و دامنه دار است كه نه من فعلا وقت نوشتنش را دارم، و نه مردم حوصله خواندنش را، از اين رو بحث را مختصر و ادامه سخن را كوتاه گرفتم.

ولي متأسفانه و هزار افسوس كه مسلمانان با چه نظر و با چه ديده به نماز جماعت نگاه مي كنند؟ و چگونه به آن مي نگرند، و روي آن چه حسابي دارند و چه فكري؟

بيشترشان كه به كلي از مسجد و از نماز جماعت پا كشيده اند و اصولا



[ صفحه 177]



رابطه خود را با مسجد و نماز جماعت بريده اند.

مگر بعضي اوقات كه نمي دانم روي چه مصلحتي خودشان را در بعضي مساجد نشان مي دهند.

حالا اينان كه اينطور با مسجد قهر كرده اند و رابطه شان را با جماعت بريده اند، عذرشان چيست؟ چه دليلي دارند؟ به چه علت اين كار را مي كنند؟ خدا مي داند.

و چه بسا عامل اساسي در بعضي از اينها عدم ايمان و يا لااقل ضعف ايمان، و در بعضي ديگر ممكن است ناآشنائي به اهميت موضوع و جهل به آثار و نتايج بزرگ آن باشد.

و عذر بعضي شان، چنانچه از خودشان گاهي شنيده مي شود، اين است كه مي گويند: مسجدي ها چنين و چنانند، كارشان درست نيست بد رفتارند، اخلاق خوشي ندارند و حتي در خود مسجد آدم را مي گزند وضعشان طوري است كه انسان را به مسجد بي رغبت مي كنند و از آن مي گريزانند، به اين عذرها و به اين بهانه ها متوسل مي شوند.

و لكن بدانند كه اين عذرها همان عذرهاي بدتر از گناه است و اين بهانه ها، بهانه هاي موجه و خداپسند نيست، به اين عذرها و بهانه ها نمي شود از مسجد كناره گرفت و از نماز جماعت رو گرداند.

اينها اگر راست مي گويند و واقعا به مسجد و نماز علاقه دارند، و به راستي مسلمانند، اين چيزها نبايد مانع از مسجد آمدنشان شود.

گروهي وضعشان آن طور است باشد، به تو چه مربوط است، تو براي خاطر خدا، براي امتثال فرمان او، براي اجراي امر او و براي انجام اين شعار بزرگ اسلامي، به مسجد بيا و نماز جماعت بخوان و از نتايج و آثار بزرگ آن برخوردار شو و خود را بساز و تربيت كن و در نتيجه چون آنها



[ صفحه 178]



مباش، و بلكه از بي ادبي و بي تربيتي و بي نظمي شان، اگر اينطور باشند، كه نيستند، ادب و تربيت و نظم بياموز.

معروف است كه از لقمان پرسيدند، ادب از كه آموختي؟

گفت: از بي ادبان.

و سپس تا آن اندازه كه مي تواني كار آنها را نيز اصلاح كن، وضعشان را درست و به راه صحيح راهنمائي و ارشادشان كن، و ادب و تربيت به آنها بياموز.

تحقيقا، اين گونه عذرها دست آويزي است، براي شانه از زير بار خالي كردن، نمي خواهد مسجد بيايد، كار دارد، مسجد چيست؟ نماز جماعت به چه درد مي خورد؟ از مسجد و جماعت چه عايد انسان مي شود؟ آنقدر سرگرمي و مشغله هست كه ديگر به كار مسجد و جماعت نمي توان رسيد از طرفي هم مي گويد: من مسلمانم، پايبند به دينم، معتقداتم همه درست و خوب و محكم است.

بنابراين مجبور است براي نيامدن به مسجد و ترك جماعتش، با آن اهميت فوق العاده كه در اسلام دارد، و حتي تارك جماعت از مزاياي اجتماع اسلامي محروم و بي بهره است، عذري بتراشد، بهانه اي بياورد تا بدين وسيله خود را از اين گناه بزرگ پاك گرداند.

ولي غافل از اينكه خدا را نمي شود فريب داد.

و اينان بدانند كه بي اعتنائي به اين شعار بزرگ اسلامي، و روي گرداندن از مسجد، و جماعت مسلمين، ساده نيست، گناه كوچكي نيست، گناهي است سخت بزرگ.

و گذشته از اينكه گناهي است بزرگ، اين چنين مسلماني از اجتماع مسلمين بريده مي شود و بايد بريده شود، و مسلمانان بايد به طور كلي از او



[ صفحه 179]



ببرند و فاصله بگيرند.

پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:

«اذا سئلت عمن لا يشهد الجماعة فقل لا اعرفه».

اگر از حال كسي كه به نماز جماعت حاضر نمي شود، از تو پرسيدند بگو او را نمي شناسم [16] .

اين سخن از آن حضرت خيلي پرمعنا و بسيار دقيق و عميق است.

آدمي را كه انسان نمي شناسد، با او ارتباط نمي گيرد، با او حرف نمي زند، با او معامله نمي كند، با او نشست و برخاست ندارد، با او مشورت نمي كند، به او اعتماد ندارد، با او دمساز نمي شود، با او وصلت و ازدواج نمي كند چون او را نمي شناسد.

راستي كه سخن عجيب و بيان صريح و شگفتي است.

تارك نماز جماعت را ما نمي شناسيمش، با او هيچگونه آشنائي و ارتباطي نداريم.

اين است حال اين گروه از مسلمانان كه در جانب اكثريت هستند. و اما ما مسلمانان نمازگزار، و آشناي به مسجد و به جماعت كه در جانب اقليتيم پس نمي دانم كه چه عرض كنم؟ و چه بنويسم؟

كه ما با مسجد و با نماز جماعت چه مي كنيم؟ تا چه اندازه حق بزرگ آن را ادا مي نمائيم؟

آداب و رسوم مسجد و آداب و سنن نماز جماعت و شروط آن را كه در پيش نوشتيم، چگونه رعايت مي كنيم؟ و به برادران مسلمان خود كه به خانه خدا براي نماز جماعت مي آيند چطور نگاه مي كنيم؟

و برخوردمان با آنان چگونه است؟

و با اين كارمان - كه حقيقتش خيلي بزرگ و باشكوه و باعظمت



[ صفحه 180]



است، و از جهاتي آموزنده و تربيت كننده است، منتهي ما به اين شكلش در آورده ايم و از شكوه و عظمتش انداخته ايم. و عجب كوچك و ناچيز معرفي اش كرده ايم.

ما با اين كارمان، با اين مسجد رفتنمان، با اين نماز جماعت خواندنمان چه كرده ايم؟ چه شكوه و عظمتي پيدا كرده ايم؟ چه آموخته ايم؟ و چه تربيتي يافته ايم؟ چه تحول و تغييري در ما پديد آمده؟ و كدام فساد و انحرافمان به صلاح و استقامت تبديل شده؟

چرا به واسطه مسجد رفتنمان و نماز جماعتمان، مردم را جلب نكرده ايم؟ مردم را به مسجد و نماز جماعت نكشانديم. شوق و رغبت در مردم بوجود نياورديم.

بلكه از مسجد و نماز جماعت بيزارشان كرديم. فرارشان داديم.

چرا روز به روز از جماعتمان كاسته مي شود؟ كم مي شويم. مي ترسم عنقريب تمام شويم، نابود شويم.

مگر حضرت صادق عليه السلام نفرمود: «كونوا دعاة للناس بغير السنتكم» مردم را به سوي خود و به جماعت خود بخوانيد، و جلب كنيد، به غير زبانهاتان، با عملتان، با اخلاقتان، با رفتارتان [17] .

چرا سايه نداريم كه مردم زير سايه مان جمع شوند؟ چرا ربايش نداريم تا مردم جذبمان شوند؟ چرا و چرا؟ كه از اين چراها زياد است.

عجب مسجدروها و نماز جماعت خوانهاي بي تفاوتي هستيم. نه براي مسجدمان و نه براي نماز جماعتمان، ابدا تعصب نداريم.

نه تعصب بيجا و غلط و تعصب جاهلانه و كوركورانه، تعصب به معناي صحيح، عرق دين، طرفداري از حق و حقيقت، با بينش و آگاهي.



[ صفحه 181]



آن گروه اول كه گفتيم اكثر مسلمانند و به كلي از مسجد فاصله گرفته و از نماز جماعت رو گردانده اند، فاصله گرفتن و رو گرداندنشان به علت بي تفاوتي و عدم تعصب ما است، از بي تفاوتي و عدم تعصب ما و شلي و بي حالي ما، كاملا سوء استفاده كرده و مي كنند.

اگر چون اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام، كه از گروهي كه به مسجد نمي رفتند به كلي فاصله گرفتند و با آنها ترك معاشرت كردند، ما نيز از اينها فاصله مي گرفتيم، و ترك معاشرت با اينها مي كرديم، و اگر به سخن رسول اكرم صلي الله عليه و آله عمل كرده، و تارك نماز جماعت را نمي شناختيم، و خلاصه مسلماناني باتفاوت مي بوديم، اينان اين چنين نمي توانستند از مسجد و نماز جماعت پا بكشند و فاصله بگيرند.



«آبادي ميخانه ز ويراني ماست»



[ صفحه 183]




پاورقي

[1] بحار - ج 88 - ص 13.

[2] وسايل الشيعه - ج 3 ص 478.

[3] وسايل الشيعه - ج 3 ص 479.

[4] وسايل الشيعه - ج 3 ص 479.

[5] وسايل الشيعه - ج 3 ص 480.

[6] وسايل الشيعه - ج 3 ص 482.

[7] بحار - ج 88 ص 13.

[8] بحار - ج 84 ص 6.

[9] بحار - ج 43 ص 339.

[10] بحار - ج 88 ص 109.

[11] بحار - ج 22 ص 453.

[12] بحار - ج 83 ص 366.

[13] بحار - ج 74 ص 165 و ج 78 - ص 82.

[14] بحار - ج 70 ص 78.

[15] بحار - ج 77 ص 262.

[16] بحار - ج 88 ص 4.

[17] بحار - ج 70 ص 303.


بازگشت