طعم نور


عبدالعظيم صاعدي



در زير بارش ستارگاني نشسته ام

كه مدارشان را

گردش آرام تسبيحم

ترسيم و

تفسير مي كند

ستاره هايي

كه از دورترين افقهاي نياز،

- از حرف حرف نماز

بر عرصه ي مرطوب مژگانم مي رقصند



[ صفحه 87]



و پيراهن سفيد حسّم را

در كلافهاي جاري شوق

شستشو مي دهند

ستاره هايي

كه قامتم را براي ديدن خدا

بلندتر مي كنند

و آسمانهاي سبز عشق و آشتي را

تا سر انگشتان تشنه ام

پايين مي آورند.

ستاره هايي كه از تربت مهر من

طلوع مي كنند

و طعم نور را

از چشمها،

به دهانم مي ريزند

در قعر شب،

زير بارش ستارگاني نشسته ام

كه مدارشان را

گردش آرام تسبيحم

ترسيم و



[ صفحه 88]



تفسير مي كند

- ستاره هايي كه

مرگ را

چونان زندگي

زيبا مي كنند

و با حرف حرف نماز

بر عرصه ي مرطوب مژگانم مي رقصند



[ صفحه 89]




بازگشت