امشب دوباره


بهرام محمديان



امشب دوباره

به زير سقف آسمان

دروازه هاي نور / با مفتاح يك دعا

گشوده مي شوند.

از دور دورها

از اوج آسمان

بر تار قلب من

دستان پر عطوفت او

زخمه مي زنند

تاريك بود شب

اما چراغ روشن محراب قلب او

سجاده ي نيايش و مهر سجود او

خورشيد نيمروز بود بر فراز شب



[ صفحه 16]



صوت حزين دل

بال فرشتگان

آميخته بهم

سكوت محراب مي شكست

سجاده پهن بود و ديده اشكريز

اما ترّنم لبش

سبز است و مشك بيز



[ صفحه 17]




بازگشت