فعاليت هاي جنبي ديگر


با اجراي برنامه هاي آموزشي نماز، برنامه ي تشويق نمازخوان ها را هم در مدرسه داشتيم، بطوري كه تشويق ها در كلاس، در سر صف، و در مقتضايي كه پديد مي آمد مطرح مي شد و با اين كار عمل نمازخواني را در مدرسه و در سر صف مورد تقدير قرار مي داديم. حضور در برنامه ي نماز، عملي مهم به شمار مي آمد و از اين مسأله چنان با عظمت ياد مي شد كه بچه ها اصرار داشتند خود را در صف نمازخوانان حاضر سازند.

در روزهاي آفتابي، نماز در وسط حياط مدرسه و در معرض ديد ديگران برپا مي شد. بچه ها خود مايل بودند در برنامه ي نماز شركت كنند. هيچ گونه جبر و تهديدي براي نماز وجود نداشت و اين عدم اصرار، خود عامل جلب كننده اي بود. البته در مدرسه و كلاس، نمازخوانها بيشتر مورد عنايت قرار مي گرفتند و اين خود عامل ديگري براي جلب و جذب به حساب مي آمد؛ حتي در مواردي تشويق ها را به اتكاي نماز قرار مي داديم و از تنبيه ها صرف نظر مي كرديم. مثلاً مي گفتيم: «چون تو



[ صفحه 51]



شاگردي نمازخوان هستي از گناه تو درگذشتم؛ چون كودك نمازخواني هستي، تو را بيشتر دوست مي دارم؛ چون نمازخوان هستي، به تو احترام مي گذارم؛ چون نمازخوان هستي و دروغ نمي گويي حرف تو را باور دارم و...».

گاهي در مدرسه به كودك سلام مي كرديم و مي گفتيم: «سلام بر تو اي احمد آقا، پسر خوب و نمازخوان. احوال تو پسر نمازخوان چطور است؟ مرا در سر نماز دعا مي كني يا نه؟ من در نماز، تو و همه ي بچه هاي نمازخوان را دعا مي كنم و...».

كلاً در حضور اين و آن به نماز و نمازخوان تكيه مي شد و سعي مي كرديم نمازخوان را همرديف پاكي، تقوا، راستگويي، امانتداري، پرهيز از كارهاي زشت و ناپسند به شمار آوريم و نمازخوانان را واداريم كه به بركت نمازخواني ترك دروغ، تنبلي، و بد اخلاقي گويند و...


بازگشت