مرحله ي چهارم كودكي (9 تا 11 سالگي)


اين مرحله از حيات را مي توان دوران حيات عقلاني ناميد. در دوره كودك تجاربي را مورد بررسي و آزمايش قرار داده، با نيك و بدهاي بسياري آشنا شده است. او با افراد و گروههاي مختلفي مأنوس است و براي خود ديد و بينش وسيع تري به دست آورده است و در شرايطي است كه مي داند در زندگي بايد چه كند؛ و چه كاري را بايد ترك كند يا انجام دهد. رفتار و شرايط رواني كودك را در اين دوره بدين گونه مي توان توصيف كرد:

الف) او برهان پذير است؛ يعني استدلال و برهان ديگران او را قانع



[ صفحه 24]



ميكند، اگر چه خود نتواند فردي مستدل و قانع كننده باشد. به عبارت ديگر شايد او نتواند براي امري دليل و برهان بياورد، اما دليل ديگران را مي فهمد و مي پذيرد.

ب) وي از روابط علت و معلول در امور به طور نسبتا خوبي سر درمي آورد، مگر درباره ي مسائلي كه از سطح فكر و درك او بالاتر باشند و مسائلي باشند كه نيازمند به استدلال و برهان عقلي و فلسفي هستند.

ج) او نوع روابط خود را با ديگران تنظيم كرده، مي داند با هر كس چگونه برخورد كند. حتي پيش از آنكه معلمش او را امتحان كرده باشد، او معلمش را امتحان كرده و از كم و كيف احوال و مواضعش، از جدي بودن يا بي حساب بودن سخن و رفتارش نيكو سر درمي آورد.

د) كودك در اين مرحله، جهان و پديده هايش را تا حدودي مي شناسد كه اين خود در كار خداشناسي او مؤثر است و چه بسيارند شگفتي هاي آفرينش كه او را به حيرت وامي دارند و بي اختيار به تعظيم در برابر خدا وادارش مي كنند.

ه) عادت هاي پديد آمده در گذشته با جنبه ي ارزيابي او همراه است و درمي يابد كه فلان عادت خوب است يا بد و آيا بايد فلان خلق و خوي را ادامه داد يا به تركش پرداخت. هنوز بسياري از رفتارها در او استقرار رواني پيدا نكرده اند و به همين علت پاره اي از اخلاق هاي نابهنجار را مي توان از او زدود.

و) ديد و بينش كودك نسبت به پدر و مادر در نحوه ي موضعگيري او، مخصوصاً در عبادات امر شده از سوي آنها مؤثر است؛ مثلاً: اگر از پدرش ناراضي باشد آن را با ترك نماز تلافي مي كند، و يا اگر با خواست و توقع او مبارزه شود او هم به خود حق مي دهد كه نماز نخواند (گويي او همه اعمال و عبادات خود را به خاطر والدين انجام دهد!!).



[ صفحه 25]



ز) فعلاً او در شرايطي است كه مي توان درباره ي نماز با وي سخن گفت و بيش و كم به او تفهيم كرد كه چرا بايد عبادت كنيم. مي توان براي او دلايل قابل قبولي راجع به نماز عرضه كرد و او را به پذيرش آن قانع نمود.

در اين راه ذكر داستان بندگان خالص خدا و عبادت آنها در او برانگيزاننده است؛ به ويژه اگر بتوانيم چهره ي مطلوب و كودك پسندي را از آنها براي فرزندان خود تصوير كنيم. ذكر داستانهاي مربوط به قهرمانان عبادت و بندگي سبب مي شود كه آنها در دل كودك جايي پيدا كنند، به آن شرط كه در بيان مسائل مربوط به آنان جنبه هاي فكري، رواني و عاطفي آنها را مورد نظر داشته باشيم و به داستانها رنگ و بعد عاطفي داده، آنها را براي كودك ملموس سازيم.


بازگشت