وضع مذهبي


در مرحله ي بين 7 تا 9 سالگي، شوق مذهبي در كودكان رو به افزايش است. عشق به خدا و دوستداري او در آنان قوي مي شود، با اين تفاوت كه در خردسالي، محبت كودك به خدا بسيار خالصانه و بي پروا بوده، اينك با نوعي بيم داري از خدا همراه مي شود.

او تدريجاً دريافته است كه خداوند در عين مهر و محبت، حسابرسي، كيفر و عقوبت هم دارد. به همين خاطر ترس از عذاب و دوزخ خدا در دل او



[ صفحه 22]



استقرار مي يابد و حال مي توان بيش يا كم از جهنم و عذاب خدا با او حرف زد، ولي نه در حد اضطراب انگيز و وحشت آور.

در سنين 6 - 8 سالگي نوعي جهش معنوي ريشه دار را در كودكان مي بينيم، به حدي كه گاهي در تنهايي، با خدا حرف مي زنند، دعا مي كنند، از او توقع بهشت و درخواستهاي ديگري دارند، حتي گاهي در اين سنين خواب بهشت را مي بينند و خود را غرق در نعمت و لطف خدا مي يابند. كلاً دنياي لذتبخش، عرفاني، با صفا و خلوصي براي خود مي سازند.

در اين مرحله اگر شرايط محيطي دين مساعدتر باشد، كودك متدين تر بار مي آيد و حتي نمازگزاردن را مي توان در او به صورت عادتي درآورد. روايات اسلامي ما، والدين را به درخواست اقامه ي نماز از فرزندان در اين سنين دعوت مي كنند و حتي توصيه به تحميل آن در صورت عدم موافقت شده است.

اين نكته را به صورت معترضه عرض مي كنيم: فرق است بين تحميل يك عقيده و تحميل يك عمل. در اسلام تحميلي در عقيده نيست، نه براي كودك و نه براي بزرگسال و اين همان معني «لا اكراه في الدين» است؛ اما تحميل در عمل براي مواردي خاص وجود دارد، كه آن ضرورتي براي حفظ نظام است. به عنوان مثال، زني از خارج وارد مملكت ما مي شود و به حجاب و پوشش عقيده ندارد، ما هم آن عقيده را بر او تحميل نمي كنيم؛ اما براي حفظ نظام كشور او بايد روسري داشته باشد.

مورد ديگر اين كه: شما براي سعادت فرزند خود مدرسه رفتن را بر او تحميل مي كنيد، در حالي كه طفل به آن معتقد نيست و نمي خواهد به مدرسه برود، يا شما مشق و تمرين درسي را بر او تحميل مي كنيد، حال آن كه او قلباً نمي خواهد آنها را انجام دهد. به همين ترتيب شما آمپول و دارو را بر وي



[ صفحه 23]



تحميل مي كنيد در صورتي كه از آن كراهت دارد و نماز هم عملي است كه در صورت مقاومت، بر كودك تحميل مي شود.

اين نكته را هم متذكر شويم كه كراهت هاي اين گونه اي تدريجاً و با تمرين ها و مداومت ها از بين مي روند؛ مثل كراهت اشتغال يك تازه كار در رفتن به سرِ كارِ خودش، و كراهت بيداري صبح زود يا تن دادن به مسؤوليت خانوادگي براي دختري نازپرورده كه جديداً ازدواج كرده است.

غلبه ي نوعي بيم و اضطراب بر كودك از نافرماني خدا، مخصوصاً پس از سن هشت سالگي، خود عامل مؤيدي است كه او را در اطاعت از فرمان والدين به نماز مي كشاند، يا آرزوهاي محالي كه در اين سن براي او به وجود مي آيند، او را به عبادت خدا و توقع از او سوق مي دهد كه اين هم خود مؤيدي در اين زمينه است.

در اسلام، تمرين وضو براي نماز از 7 سالگي به صورت شستن دست و صورت است و گرفتن وضو درست از 9 سالگي مورد سفارش است. در واداشتن كودك به نماز، عبادت، وضو ساختن و... اصل بر مدارا، لطف، تحمل، تدريج و مداومت است.


بازگشت