ركوع


آن هنگام كه به ركوع رسي، بايد كه بر دلت ياد عظمت الهي و بزرگي او را و همچنين پستي و فروپاشي هر چه غير او را، زنده گرداني. پس براي ركوع دست خويش بالا برده و مي گويي الله اكبر كه در اين بالا بردن دست، به گذشت الهي، از كيفر او پناه برده و پيروي از سنت پيامبرش نموده اي، سپس براي تواضع و زاري به درگاه او به ركوع مي روي؛ و براي اين كه قلبت رقت يابد و خشوعت تازه گردد، تلاش كن و عزت مولايت و كوچكي خودت و برتري پروردگارت را درياب، و براي ثابت كردن آن در دلت، از زبان ياري بخواه، سپس پروردگارت را تسبيح و تنزيه نما و به عظمت و برتري او و اين كه او بزرگتر از هر بزرگي است، شهادت بده، با كلامت كه گويي: سبحان ربي العظيم و بحمده و اين ذكر را با قلب و زبانت تكرار كن، كه با تكرار، آن را تأكيد كرده و اين معنا را در ذاتت ثابت نموده باشي، كه هر چه بيشتر تكرار كرده و فروتني نمايي، برتريت نزد خداوند بيشتر خواهد شد. سپس با اميدواري به رحمت الهي سر از ركوع بردار، و اين اميدواري را با كلامت تأكيد كن، آن زمان كه گويي: سمع الله لمن حمده، منظور اين كه: خداوند پذيرفت از آن كس كه حمد نموده و شكر او به جاي آورد.

سپس آن را با شكرگزاري ادامه بده، آن چنان شكري كه نيازمندي براي فزوني عطا خواهد و بگوي: الحمد لله رب العالمين كه اين نهايت خضوع و شكستگي بنده را مي رساند، به شرط آن كه حقيقت آن را رعايت نمايي.

حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «هيچ بنده اي نيست كه به حقيقت ركوع نمايد، مگر آن كه خداوند او را به نور خويش زينت مي دهد و او را در سايه ي كبريايي خويش قرار مي دهد و او را به لباس برگزيدگان خودش مي پوشاند و ركوع در مرتبه ي اول واقع شده و



[ صفحه 72]



سجده در مرتبه ي دوم قرار گرفته است، پس هر كس، اولي را آن چنان كه شايسته آن است انجام دهد، سزاوار انجام دومي مي گردد، و در ركوع ادب و در سجده قرب و نزديكي به خداوند متعال است، و آن كس كه ادبش نيكو نيست شايستگي براي قرب ندارد. پس بمانند كسي ركوع كن كه به دل خويش در مقابل پروردگار خاضع است و تحت سلطنت حق خوار و ترسان مي باشد، با جوارح خويش براي خداوند فروتن گشته و متواضعانه بر آنچه از بهره هاي ركوع كنندگان كه از وي فوت شده، ترسان و اندوهگين است. و حكايت شده است كه: ربيع بن خيثم [1] در يك ركوع شب را به صبح مي رسانيد و چون صبح مي شد، نفس عميقي با اندوه مي كشيد و مي گفت: «آه كه مخلصان پيش افتادند و راه بر ما بسته شده است»، و ركوعت را با صاف كردن پشتت در هنگام خم شدن، كامل كن، و متوجه باش كه تنها به ياري او مي تواني به خدمتش برخيزي و كوشش خودت را - در انجام بندگي - بدون ياري او، هيچ بدان. و با مراقبت قلب از وسوسه ها و فريبها و حيله هاي شيطاني بگريز. زيرا خداوند متعال به اندازه ي تواضعي كه بندگان دارند، مرتبه ي آنان را بلند مي فرمايد، و به اندازه ي عظمتي كه در دل خويش براي خداوند قائلند، آنان را به تواضع و خشوع و خضوع هدايت مي كند.» [2] .



[ صفحه 73]




پاورقي

[1] ربيع بن خيثم از زاهدان هشتگانه است كه با اميرمؤمنان علي عليه السلام بودند و ربيع بن خيثم، و هرم بن حيان، و اويس قرني، و عامر بن عبد قيس چهار تن از آن هشت تن هستند كه زاهدان و متقيان مي باشند و چهار نفر ديگر بر باطل بوده اند. اين ربيع بن خيثم همان است كه قبرش در مشهد و به خواجه ربيع معروف است و شيخ بهائي در جواب نامه ي شاه عباس كه از وي حال خواجه ربيع را پرسيده نوشته: «به عرض مي رساند كه خواجه ربيع عليه الرحمه از اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام است و بسيار مقرب آن حضرت بوده و در كشتن عثمان داخل شد، و در وقتي كه با لشكر اسلام به جهاد كفار آمده بود اين جا فوت شد.» و در تنقيح المقال از حضرت رضا عليه السلام نقل شده كه فرمودند: «ما را از آمدن به خراسان فايده اي ديگر نرسيد به غير از زيارت خواجه ربيع». به نقل از كتاب تحفة الاحباب مرحوم حاج شيخ عباس قمي، مرحوم ميرزا حسين نوري گفته كه ربيع در ميان اصحاب حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام به مقامي در زهد و عبادت رسيد كه هيچ كس بدان مقام نرسيد ولي با اين زهد و مقام، ايمان و يقين او ضعيف بوده چنان كه در كتاب صفين نصر بن مزاحم قضيه ي شك آوردن او را در جنگ حضرت امير با معاويه نقل كرده است و گفته در جنگ حاضر نشد و از حضرت خواست تا او را به يكي از سرحدات بفرستند و حضرت وي را به سرحد ري فرستادند. در كامل ابن اثير وفات وي، سال 63 ه.ق. گفته شده است.

[2] مصباح الشريعه، باب پانزدهم، «لا يركع عبد ركوعا علي الحقيقة، الا زينه الله تعالي بنور بهائه، اظله في ظلال كبريائه، و كساه كسوة اصفيائه، و الركوع اول، و السجود ثان، فمن اتي بمعني الاول صلح للثاني، و في الركوع ادب، و في السجود قرب، و من لا يحسن الادب لا يصلح للقرب، فاركع ركوع خاضع لله عزوجل بقلب متذلل و جل تحت سلطانه، خافض له بجوارحه خفض خائف حزن علي ما يفوته من فائدة الراكعين، و حكي ان الربيع بن خيثم كان يسهر بالليل الي الفجر في ركعة واحدة، فاذا هو اصبح تزفر و قال: (آه سبق المخلصون، قطع بنا) و استوف ركوعك باستواء ظهرك و انحط عن همتك في القيام بخدمته الا بعونه، و فر بالقلب من وساوس الشيطان و خدائعه و مكائده، فان الله تعالي يرفع عباده بقدر تواضعهم له، و يهديهم الي اصول التواضع و الخضوع و الخشوع بقدر اطلاع عظمته علي سرائرهم.».


بازگشت