سوره


پس از پايان اين نيايش آموزنده و پرمحتوا، نمازگزار بايد يك سوره ي كامل از قرآن را تلاوت كند.

اين كار، بخشي از قرآن را كه وي آزادانه و به دلخواه انتخاب كرده، در ياد او زنده مي كند؛ يعني فصل ديگري از معارف اسلامي را پيش روي او مي گشايد.

فريضه ي تلاوت قرآن در نماز - چنان كه امام علي بن موسي عليه السلام در حديثي به فضل بن شاذان فرموده است - قرآن را از متروك شدن و نافهميده ماندن به در مي آورد در خاطره ها و ذهنها حاضر مي سازد. [1] .

در اين گفتار، ما به ترجمه ي سوره ي توحيد - كه به طور معمول در نمازها تلاوت مي شود - بسنده مي كنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم؛ به نام خداي رحمان و رحيم.

قل؛ بگو. (اي پيامبر)

خود بدان و به ديگران نيز، همچون پيامي بايسته، برسان كه:



[ صفحه 26]



هو الله احد؛ اوست خداي يكتا. [2] .

مانند خداياني كه به معرفي عقايد تحريف شده ي اديان مي پردازند شريك و رقيب و هماورد ندارد. پس صحنه ي آفرينش ميدان تنازع و پيكار خدايان نيست؛ بلكه همه سنتها و قوانين عالم ناشي از يك اراده و يك قدرت است و به همين دليل است كه در جهان آفرينش، نظم و هماهنگي و يكنواختي برقرار است و قوانين و تحولات و حركات طبيعي عالم همه به يكسو و در يك جهت در عمل و حركت اند. و در اين ميان فقط انسان است كه چون از اراده و اختيار و قدرت تصميم گيري برخوردارش ساخته اند، مي تواند از اين نظم كلي سرپيچي نمايد و چون سازي ناهماهنگ، نغمه اي جدا بنوازد. و نيز مي تواند يكسره برطبق اين قوانين، زندگي خود را بسازد.

الله الصمد؛ خدا از همه رو بي نياز است (از همه چيز و همه كس)

يعني خدايي كه من در برابر او به كرنش و تعظيم و ستايش برخاسته ام، همچون خدايان پنداري نيست كه پديد آمدنش، ادامه ي حياتش، و توان بودن و زيستنش به كمك و مراقبت و رعايت كسي نيازمند باشد. آن چنان خدايي شايسته ي تكريم و تعظيم انسان نيست؛ زيرا كه خود موجودي است در طراز انسان يا فروتر از آن. انسان، اين موجود عظيم و ژرف، تعظيم و ستايش و عبوديتش فقط در برابر قدرتي مي سزد كه به هيچ وجودي و هيچ عنصري كمترين نيازي نداشته باشد و بودن و قدرتمند بودن و هميشه بودنش از ذات او مايه گرفته باشد.



[ صفحه 27]



لم يلد؛ نزاده و فرزند نياورده است.

آن نيست كه در پندارها و خرافه هاي اديان تحريف شده و عقايد شرك آميز، معرفي مي كنند. خداي پنداري مسيحيان و مشركان نيست كه فرزند يا فرزنداني داشته باشد. او آفريننده و پديد آرنده ي همه چيز و همه كس است و نه پدر آنان. و همه ي آنان كه در آسمانها و زمين زندگي مي كنند، بندگان اويند، نه فرزندان او.

و همين نسبت بندگي و ربوبيت ميان انسان و خداست كه بندگان واقعي خدا را از بندگي هر چيز و هر كس به جز خدا باز مي دارد؛ زيرا بنده ي دو ارباب نمي توان بود.

آنان كه خدا را پدر مهربان خلايق و انسانها را فرزندان او پنداشته اند و نسبت بندگي و ربوبيت ميان خدا و خلق را شايسته ي انسان و مقام او و كرامت او ندانسته اند، در حقيقت راه را براي بندگي غير خدا گشوده اند و خود در عمل، بنده ي بسياري از اربابان بي مروت دنيا و آلت دست برده گيريها و برده پروريها شدند.

و لم يولد؛ و خود زاييده نشده است.

او پديده اي نيست كه روزي نبوده و روز ديگري قدم به جهان هستي نهاده باشد. نه زاييده ي كسي است و نه زاييده ي انديشه اي يا پنداري و نه زاييده ي نظامي و طبقه اي و شكلي از شكلهاي زندگي بشر. او ارجمندترين و والاترين واقعيتهاست. واقعيتي لايزال است. همواره بوده و همواره خواهد بود.



[ صفحه 28]



و لم يكن له كفوا احد؛ و او را انباز و همتا و هماوردي نبوده و نيست.

به كسي نمي توان همانندش كرد و كسي را نمي توان در طراز و همپايه ي او دانست. نمي توان منطقه ي نفوذ و قلمرو فرمان او را - كه سراسر جهان هستي است - ميان او و كس ديگري تقسيم كرد. بخشي از جهان يا از صحنه ي زندگي انسان را از او دانست و بخشي را به كسان ديگر، به خداوندگاران جاندار و بي جان يا به مدعيان الوهيت و قدرت، واگذار نمود.

اين سوره، چنانكه از نامگذاري آن پيداست، به راستي سوره ي توحيد است. ايده ي توحيد كه در سراسر قرآن و در صدها آيه به لحنها و بيانهاي گوناگون بازگو شده، در اين سوره به صورتي فشرده و با عباراتي ناظر به عقايد خرافي و شرك آميز رايج آن روزگار و با صراحتي كه نفي كننده ي هر داعيه ي الوهيتي مي تواند بود، براي آخرين بار ايراد شده است.

اين سوره از سويي به مسلمانان و به همه ي جهانيان خدايي را كه از نظر اسلام، شايسته ي پرستش و ستايش است معرفي مي كند؛ خدايي كه يكتا نباشد. خدايي كه شبيه او را صدها و هزارها در ميان خلق عالم بتوان يافت، شايسته ي ربوبيت و الوهيت نيست. قدرتمندي و قدرتي كه براي بودن و ادامه يافتن خود به كمك موجود ديگري نيازمند باشد، نمي توان و نمي بايد بر بشر تحميل شود. آن كس كه در برابر خدايان پوشالي و نيازمند و پديد آمده و قابل زوال به كرنش و تعظيم برمي خيزد پا بر سر كرامت انساني خويش مي گذارد و خود را و انسانيت را به قهقهرا مي كشاند. اين، جنبه ي مثبت سوره ي توحيد است كه نشانه ها و مميزات معبود و خداوندگار انسان را ارائه مي دهد و پوشالي بودن خداوندگاران تاريخ را به اثبات مي رساند.

و از سوي ديگر به خداپرستان و پذيرندگان اسلام هشدار مي دهد كه درباره ي ذات و صفات خدا، خود را به كنجكاويهاي عقلي كه شبهه خيز و وسوسه انگيز



[ صفحه 29]



است آلوده نسازند. خدا را به كوته سخني - كه مدعيان ياوه را از مقام قدس ربوبيت بتواند راند - بخوانند و ياد كنند و به جاي غرق شدن در فلسفه بافيها و ذهنيتها به تعهدهايي كه از عقيده به توحيد برمي خيزد بينديشند.

بنابر حديثي كه از امام علي بن الحسين عليه السلام رسيده است، خداي متعال مي دانست كه در آينده ي تاريخ، مردمي كنجكاو خواهند آمد و بدين علت سوره ي توحيد و آياتي از سوره ي حديد - تا آيه ي عليم بذات الصدور - را نازل ساخت تا حدود مجاز براي بررسي در ذات و صفات خدا را مشخص كند. پس هر كه به ماوراي اين حدود بپردازد، خود را به هلاكت افكنده است. [3] .

گويا سوره ي قل هو الله... به نمازگزار مي گويد: خدا قدرتي است يكتا و والا و برترين، ذاتا مستغني و بي نياز، نزاييده و زاده نشده، بي همانند و بي همتا و همين و بس. دانايي و بينايي و حكمت و ديگر صفات خداوند تا آن جا كه دانستن و شناختن آن براي مسلمان لازم است و در شكل بندي زندگي و عروج روح او موثر تواند بود در آيات ديگري از قرآن بازگفته شده است.

بيش از اين در ذات خدا و چگونگي صفات او غور مكن، معرفت بيشتر را در عمل به دست خواهي آورد. در پي آن مباش كه با بحث و تعمق ذهني به معرفت بيشتر دست يابي. در پي آن باش كه معرفت را از راه ايجاد صفا و روحانيت در باطن روح و از راه عمل كردن به لوازم توحيد كسب كني.

... و چنين بودند پيامبران و صديقان، بندگان راستين خدا و موحدان صادق وعارف.



[ صفحه 31]




پاورقي

[1] متن حديث در دومين پانوشت همين كتاب ذكر شده است.

[2] يا به معناي ديگر، خدا يكتاست. بنابراين كه ضمير هو براي شأن و حديث باشد.

[3] ان الله عزوجل علم انه يكون في آخر الزمان اقوام متعمقون، فانزل الله تعالي: قل هو الله احد (و الايات من سورة الحديد الي قوله:) عليم بذات الصدور، فمن رام وراء ذلك فقد هلك. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 706، به نقل از اصول كافي، ج 1، ص 91.


بازگشت