نماز، ظاهر و باطن دين


نماز اولين و مهمترين فريضه ديني است كه با مسلمان رو به رو مي گردد [1] و اولين شعاري است كه مؤمن سر مي دهد. و اولين وظيفه اي است كه با آن مواجه مي شود [2] نماز اشرف همه اجزاء شريعت است [3] و همچون سري است بر پيكر آن. از شرف و مزيت نماز بر ساير عبادتها همين بس كه خداوند در



[ صفحه 57]



صد و دو جاي قرآن آن را ذكر كرده و سيزده نام نهاده است [4] .

نماز آبروي دين است و ناموس دين داران و دينداري [5] و بي نمازان ذليل ترند از بي دينان [6] .

نماز هم صورت دين است و هم ذات آن [7] هم ظاهر دين است و هم باطن آن.

علي عليه السلام فرمود:

لكل شي ء وجه و وجه دينكم الصلاة [8] .

هر چيزي وجهي دارد و وجه دين شما، نماز است.

نماز رازي است ميان خدا و بنده، كه اين راز هم نياز است و هم ناز. امروز نياز است و فردا ناز. امروز رنج



[ صفحه 58]



است و فردا گنج. امروز باري گران و فردا روح و ريحان. امروز ركوع و سجود، فردا وجود و شهود. امروز ظاهر است و فردا باطن آن هويدا مي گردد. و محافظت نماز [9] آن است كه آدمي تن در مقام خدمت راست دارد و دل در مقام حرمت نگاه دارد تا هم قيام ظاهر از روي صورت تمام بوده هم قيام باطن از روي صفت به جاي باشد.

اين كه خداوند نمازها را در ركعت هاي مختلف فرمود از آن جهت است كه بنده داراي دو بعد است: يكي روان و ديگري تن. پس نماز دوگانه شكر روح و جسم است و در باطن آدمي سه گوهر است: اول دل، دوم عقل، سوم ايمان. نماز سه ركعتي شكر اين خصلت است. و باز چون تركيب آدمي از چهار طبع



[ صفحه 59]



اصلي است نماز چهارگانه شكر اين چهار طبع است [10] و چون مؤمن از همه مطيع تر است و كار وي شريف تر و درجه ي وي نزد حق رفيع تر، بايد به شكرانه آن همه نعمت، هفده ركعت نمازگزارد!



[ صفحه 60]




پاورقي

[1] براي «وجه» معاني فراواني ذكر شده است يكي اين است: وجه در اصل صورت و چهره است... و صورت اولين چيزي است كه با ديگري رو به رو مي گردد.

[2] اشاره به معناي ديگر «وجه»: الوجه، ما يتوجه اليه الانسان من عمل و غيره. وجه چيزي است (از عمل و يا...) كه انسان به آن رو مي كند. (معلوف، لوئيس، المنجد في اللغة، الطبعة السابعة عشرة، بيروت، 1960، ص 889).

[3] اشاره به معناي ديگر «وجه» راغب مي گويد: وجه به معناي روي هر چيز، اشرف هر چيز و اول هر چيز به كار رفته است.

(قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، جلد 7، ص 184).

[4] صلاة قنوت، قرآن، تسبيح، كتاب، ذكر، ركوع، سجود، حمد، استغفار، تكبير، حسنات، باقيات.

[5] اشاره به معناي وجه «وجه»: الوجه: الجاه، تقول: رجل دو وجه اي رجل وجيه.

(المنجد، ص 889).

[6] پيامبر اكرم (ص) فرمود: بين العبد و بين الكفر ترك الصلاة. فاصله انسان و كفر، ترك نماز است (بحارالانوار، جلد 82، ص 202).

[7] در مصباح، صحاح، قاموس، اقرب الموارد و مفردات تصريح شده كه وجه به معني ذات و نفس شئ مي آيد. در جوامع الحكايات، مجمع البيان، كشاف، تفسير بيضاوي «وجه خدا» را «ذات خدا» دانسته اند.

[8] بحارالانوار، جلد 82، ص 227.

[9] اشاره به آيه شريفه: حافظوا علي الصلوات والصلوة الوسطي و قوموا لله قانتين. (هنگام نمازها را نگاهدار باشيد و نگاه داريد به ويژه نماز ميانين (ظهر و عصر) و خداي را بپا ايستيد. به فرمان برداري و رستگاري!)

اشاره به اينكه چون بنده به نماز درآيد به هيبت درآيد! و چون بيرون شود به تعظيم بيرون شود. تا در نماز باشد به صفت ادب تن به ظاهر خدمت داشته، و دل در باطن حقيقت وصلت بسته و سر با روح مناجات آرام گرفته!.

[10] سعدي آن ها را چهار طبع مخالف سركش نام نهاده است.


بازگشت