نماز، ميثاق با خدا
نماز فريضه الهي است. پس هر كه بر انجام آن سعي وافر كند، به فرمان پروردگار خود سر نهاده و به «عهد» [1] هميشگي با او وفادار مانده است.
آن كه بر وحدانيت خدا رسالت نبي خدا و ولايت وصي او شهادت مي دهد. خود را در زمره ي كساني مي يابد كه همگام با انبياء و اولياء با خدا پيمان بسته و در عوض كسب رضايت خدا و بهشت موعودش، سربندگي و اطاعت بي چون و چراي او سپرده اند.
ركن اول نماز، نيت است يعني قصد دل. و آن به سه چيز درست مي شود. با دست، اشارت، با زبان، عبادت و در دل نيت. يعني خدا را قصد كردم و دنيا را پس نهادم. پس اگر انديشه ي دنيا آدمي را وانگذارد و با
[ صفحه 42]
دل با نماز نپردازد در همان ركن اول دروغ گفته و پيمان خويش را استوار نبسته است. براي مسلمانان مؤمن، چه لذتي بالاتر از اطاعت امر فرمانرواي عالميان و اجراي دستورات او، چه، مسلماني جز تسليم در برابر دستور خدا و تكليف او، نيست.
پس سزاوار است آدمي بر عهد و پيمان خود همواره پايدار بماند - كه اگر چنين نباشد از اصحاب آتش خواهد بود - و به فرمان علي عليه السلام گوش فرادهد كه فرمود:
تعاهدوا [2] امر الصلاة و حافظوا عليها، واستكثروا منها، و تقربوا بها، فانها كانت علي المؤمنين كتابا موقوتا [3] .
[ صفحه 43]
كار - گزاردن - نماز را بر عهده بگيريد، و بر پيمان خود با خدا استوار باشيد، و نگاه داشت (حفظ) آن را بپذيريد و آن را بسيار به جاي آريد و با نماز خود، را - به خدا - نزديك داريد. كه نماز واجب است بر مؤمنان - و بايد گزارده شود - به وقت آن.
الا تسمعون الي جواب اهل النار حين شئلوا: فاسلككم في سعر. قالوا لم نك من المصلين [4] .
آيا گوش فرانمي دهيد به پاسخ دوزخيان كه چون از آنان پرسيدند: «چه چيزي شما را در آتش سوزان درآورد؟ گفتند: نبوديم از نمازگزاران!»
[ صفحه 44]
پاورقي
[1] عهد يعني نگهداري و مراعات پي در پي در شي ء پيمان را از آن جهت عهد گويند كه مراعات آن لازم باشد.
منبع: قرشي، علي اكبر، قاموس قرآن، جلد 5، ص59.
[2] معاهده به معني با همديگر پيمان بستن است. پيماني كه مراعات آن لازم باشد نظير (الا الذين عاهدتم عند المسجدالحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم توبه / 7) پيداست كه «عاهد» در آيه، پيمان شديد را مي رساند زيرا عهد يك طرفه و فقط از جانب بنده است. در عبارت «تعاهدوا امر الصلاة» نيز منظور پيمان شديدي است كه از سوي بنده با خدا بسته شده و مي بايد مراعات گردد.
[3] نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدي، خطبه 199، ص 235.
[4] همان خطبه، همان صفحه.