فقط خدا


نكته آن است كه هر اندازه انسان خود را ارزش مند بداند، همان اندازه خدا برايش بي ارزش است. اين حقيقتي است كه اهل معرفت بيان داشته اند. امام همام، زين العابدين عليه السلام در دعاي ابوحمزه عرضه مي دارد:

«من چه هستم و چه ارزشي دارم؟» [1] .

خدمت آقاي قاضي رحمه الله بودم، در همسايگي ايشان، جايي خراب شد و صداي مهيبي كرد. همه فرار كردند، اما ايشان هم چنان كه نشسته بود، فرمود: أين الموحدون؟ [2] .

گاه ممكن است تصور شود كه انسان هر كاري مي كند، اخلاص دارد و براي خدا انجام داده است، اما توجه ندارد كه اگر خداوند بخواهد مي پذيرد، و اگر نخواهد نمي پذيرد. بايد تنها اميد به او بست. [3] در روايت شريف ضمن هشداري آمده است: «عالمان همه هلاك مي شوند مگر آنان كه به علمشان عمل مي كنند و عاملان هلاك مي شوند مگر آنان كه از روي اخلاص كار مي كنند و مخلصان در خطرند». [4] خطري كه اينان را تهديد مي كند، ناپايداري بر اخلاص است كه «پايداري بر عمل تا آن جا كه خالص شود، سخت تر از خود عمل است». [5] .



[ صفحه 177]



خواجه مظفر از عالمان خراسان بود و اعتقادي به شيخ ابوسعيد نداشت. روزي در جمعي گفت: «كار ما با شيخ ابوسعيد آن چنان است كه در يك پيمانه ارزن، يك دانه شيخ ابوسعيد باشد و من بقيه آن». مريدي از مريدان شيخ آن جا حاضر بود. وقتي سخن خواجه را شنيد، برخاست و نزد شيخ آمد و آن چه را شنيده بود باز گفت. شيخ گفت: «برو با خواجه بگوي كه آن يك دانه هم تويي، ما هيچ چيز نيستيم». [6] .

حديث مفصلي از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه نقل آن مفيد است؛ هر چند طولاني است اما بسيار آموزنده و بيدار كننده است. مرحوم شيخ حسنعلي نخودكي رحمه الله در نشان از بي نشان ها حديث را چنين نقل فرموده است:

«شيخ عارف جمال الدين احمد بن فهد حلي در كتاب عدةالداعي از معاذ بن جبل روايت كرده كه به اتفاق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بر مركب سوار بوديم. عرضه داشتم: يا رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم! پدر و مادرم فدايت، حديثي براي من بازگو. در همان حال كه راه مي سپرديم، حضرتش نظري به آسمان افكند و فرمود: «خداي را سپاس كه هر چه بخواهد بر خلق خود جاري و روا مي سازد». سپس فرمود: «اي معاذ، اينك حديثي كه پيامبري براي امت خود نگفته است براي تو باز مي گويم كه اگر به حفظ آن همت گماري، در زندگي سود بري و اگر بشنوي و به آن عمل نكني، حجتي براي تو نزد پروردگار باقي نخواهد ماند.» آن گاه فرمود: «خداوند عز و جل پيش از آفرينش آسمان ها، هفت ملك خلق كرد و در هر آسمان يكي از آن ملائك را مقرر و معين فرمود و بر در هر آسمان، ملكي را حاجب و دربان گماشت.»

در ادامه، ايشان، حديث را به طور كامل نقل نموده اند كه خلاصه آن چنين است: «عمل - به ظاهر صالح - فردي را در آسمان اول به جهت غيبت، برمي گردانند و به صورت صاحبش مي زنند. اگر از آسمان اول



[ صفحه 178]



صعود كرد، در آسمان دوم به جهت دنياطلبي، عمل را برمي گردانند و اگر از آسمان دوم هم بگذرد، در آسمان سوم به دليل كبر و فخرفروشي به آن عمل، آن را برمي گردانند. اگر از آسمان سوم هم عبور كند، در آسمان چهارم به سبب عجب و خودبيني نسبت به عملش، بازگردانده مي شود و اگر از آسمان چهارم عبور كند، در آسمان پنجم به خاطر حسادت به عمل نيك ديگران، برمي گردانند و اگر از آسمان پنجم عبور كند، در آسمان ششم به سبب بي رحمي آن فرد نسبت به بندگان و سرزنش و شماتت به خاطر سختي هاي دنيا، باز مي گردانند. و اگر عملش از آسمان ششم هم عبور كند كه سه هزار فرشته آن را همراهي مي كنند، در آسمان هفتم به جهت ريا و شهرت طلبي و عدم اخلاص برمي گردانند. و بالاخره فرشتگان،نماز، روزه، حج، عمره، خوش اخلاقي، سكوت و ذكر فراوان بنده اي را كه به اعمال خود شادمان و با خيل ملائك هفت آسمان همراه است، در برابر خداوند قرار دهند، خطاب مي رسد: «اي فرشتگان، شما مراقب ظاهر اعمال بندگان من هستيد و من خود مراقب آنچه در باطن و قلب اينان مي گذرد، هستم. اين بنده در عبادت خود خالص نبوده و آن را به خاطر من انجام نداده است».

در اين هنگام معاذ به گريه افتاد و گفت: اي رسول خدا، پس چه بايد انجام دهم؟ حضرت فرمود: «به پيامبر خود اقتدا و از او پيروي كن.» معاذ گفت: شما پيامبر خدايي و من معاذم. حضرت فرمود: «اي معاذ، اگر در عمل خود كوتاهي مي بيني، دست كم زبان خود را از برادران خود و از حاملين قرآن دور دار و گناهان خود را، خود به گردن گير و به دوش ديگران نيفكن... هرگز در اعمال خود سالوس و ريا نكن و دنيا را در آخرت خود راه مده و در محفل خود زبان به دشنام ديگران آلوده نكن... در حضور يكي با ديگري نجوا نكن و خود را برتر از ديگران مشمار تا خيرات جهان از تو قطع نشود و خلق را طعنه نزن و با زبان خود اينان را آزار مده تا گرفتار لعن و



[ صفحه 179]



گزيدن سگ هاي اهل جهنم نگردي». راوي مي گويد: پس از اين واقعه، معاذ را مي ديدم كه بيش از آن كه قرآن بخواند، اين حديث را مي خواند». [7] .

اهل علمي گفته بود: چندي پيش، انسان ساده اي، سخنش مرا بيدار كرد. يك بار، نفت فروش محله ي ما كه دبه هاي نفت را داخل گاري مي گذاشت و در كوچه ها مي چرخيد و مي فروخت، همين كه خواستم داخل منزل شوم، به من گفت:

- حاج آقا ببخشيد! مي دانيد بيست روز است عوض شده ايد؟

- چطور؟

- چون بيست روز است وقتي سلام مي كنم، جواب جدي به من نمي دهيد. قبلاً حالم را مي پرسيدي، از اهل و عيالم سراغ مي گرفتي و خندان بوديد.

- خب، چطور؟

- بيست روز است شركت گاز آمده و گاز منزل شما را وصل كرده است و ديگر به ما محلي نمي گذاريد!

به خودم آمدم و ديدم راست مي گويد. بعد هم گفت: «توجه داشتيد كه سلام شما بوي نفت مي داد؟ لابد وقتي به نانوايي و قصابي مي رويد، سلامتان بوي نان و گوشت مي دهد!»

به ياد اين آيه افتادم: «رنگ خدايي بپذيريد و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است؟!». [8] واي بر روزي كه پرده ها كنار برود و ببينم عباداتم سر از كجا در مي آورد... [9] .

ميزان و ميعار اخلاص آن است كه حمد و ستايش را نپسندد و تنها براي خدا انجام داده باشد: «بنده به اخلاص نرسد، مگر آن گاه كه دوست نداشته باشد در برابر كاري كه براي خدا مي كند تمجيد و ستايش شود». [10] .

بزرگان و اهل معرفت براي تمرين اخلاص، انجام عبادت مخفيانه - از



[ صفحه 180]



قبيل صدقه و نماز - را بسيار مؤثر مي دانند.


پاورقي

[1] «ما أنا و ما خطري»؛ مفاتيح الجنان، بخشي از دعاي ابوحمزه ثمالي.

[2] به نقل از علامه ي طباطبايي رحمه الله، روزنه هايي از عالم غيب، ص 349.

[3] امام علي عليه السلام: «العبادة الخالصة أن لا يرجو الرجل الا ربه و لا يخاف الا ذنبه؛ عبادت خالص اين است كه آدمي جز به پروردگار خويش اميد نبندد و جز از گناه خويش نترسد»؛ غررالحكم، ص 199.

[4] پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم: «العلماء كلهم هلكي الا العاملون و العاملون كلهم هلكي الا المخلصون و المخلصون علي خطر»؛ مجموعه ورام، ج 2، ص 118.

[5] امام صادق عليه السلام: «الابقاء علي العمل حتي يخلص أشد من العمل»؛ الكافي، ج 2، ص 16.

[6] نقل با تصرف: حكايت پارسايان، ص 116.

[7] نقل با تصرف: نشان از بي نشان ها، 435 - 439.

[8] «صبغة الله و من أحسن من الله صبغة»؛ بقره / 138.

[9] به نقل از استاد دكتر مرتضي آقاتهراني.

[10] پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم «و ما بلغ عبد حقيقة الاخلاص حتي لا يحب أن يحمد علي شي ء من عمل لله»؛ مستدرك الوسائل، ج 1، ص 100.


بازگشت