تسويف و تأخير (امروز و فردا كردن)


از ديگر حيله هاي شيطاني، تأخير انداختن توبه است. به خصوص آنكه برخي جوانان به قول خود نقد را چسبيده و نسيه را رها كرده اند و مي گويند «وقتي پير شديم، توبه مي كنيم»! گويي توبه فقط به يك لفظ استغفار است! بسياري از حقوق مردم را در پيري ديگر نمي توان جبران كرد. بسياري از آنان از دنيا رفته اند. دل سياه تر شده و قساوت قلب مانع توفيق توبه مي شود. اصلاً از كجا معلوم بتوان در آينده توبه كرد؟ اندازه ي عمر ما از كجا ضمانت شده است؟ در روايت آمده كه «بيشترين صيحه هاي اهل آتش، تسويف - به تأخير انداختن - است». [1] وقتي يزيد نزد امام سجاد عليه السلام آمد و گفت: آيا براي جبران اعمال گذشته ام راهي وجود دارد؟ حضرت فرمود: «نماز غفيله بخوان.» حضرت زينب عليهاالسلام اين سخن را شنيد و فرمود: يزيد دشمن ما است! امام فرمود: «ما بايد راه را به مردم نشان دهيم. خداوند بخيل نيست؛ اما او كارهايي كرده است كه موفق به اين كار نمي شود.» [2] .

لقمان حكيم به فرزند خويش چنين پند داد: «اي فرزند! توبه را تأخير مكن كه مرگ ناگاه مي رسد و هر كه تأخير اندازد توبه را، يكي از دو خطر



[ صفحه 156]



عظيم به او مي رسد: اگر زنده ماند، دل او را زنگ معصيت مي گيرد و سياه و تيره مي شود و ديگر از آن محو نمي گردد، و اگر مرگ او را فرا گرفت ديگر مهلت تلافي نمي يابد». [3] .

از همين روست كه از امروز و فردا كردن عمل خير، نهي شده و امام باقر عليه السلام در توصيه اي به جابر بن يزيد جعفي فرمود: «تو را از امروز و فردا كردن مي ترسانم، چرا كه دريايي است كه گرفتاران در آن غرق مي شوند.» [4] با اين سخن روشن است كه كار امروز به فردا واگذاردن، موجب تباهي عمل مي شود. چه بسا امروز اين عمل خير نتيجه اي بهتر از فردا داشته باشد و ما از آن غافل باشيم.

در قرآن شريف، قرب الهي از آن كساني دانسته شده كه در كار خير از يكديگر سبقت مي گيرند:

و السابقون السابقون أولئك المقربون؛ [5] و سبقت گيرندگان مقدمند؛ آنانند همان مقربان - خدا -.

و در جايي ديگر، سبقت گرفتن در نيكي ها را نوعي آزمايش ذكر فرموده است:

و لو شاء الله لجعلكم أمةً واحدةً ولكن ليبلوكم في ما ءاتاكم فاستبقوا الخيرات؛ [6] و اگر خدا مي خواست شما را يك امت قرار مي داد، ولي - خواست - تا شما را در آن چه به شما داده است بيازمايد؛ پس در كارهاي نيك بر يكديگر سبقت گيريد.

بسيار شده بود كه هنگام خروج از مسجد خواستم كفشي را جفت كنم، ديگري كرد. نياز نيازمندي را برآورده سازم، چند لحظه زودتر از من ديگري برآورده كرد.تلفن را به كسي دهم تا تماسي بگيرد، زودتر



[ صفحه 157]



از من ديگري داد. و... به همين سادگي؛ به همين كوچكي.

يادم مي آيد: «فاستبقوا الخيرات».


پاورقي

[1] «ان أكثر صياح أهل النار التسويف»؛ الاخلاق (فارسي)، ص 338.

[2] به نقل از استاد دكتر مرتضي آقاتهراني.

[3] معراج السعاده، ص 660.

[4] «اياك و التسويف فانه بحر يغرق فيه الهلكي»؛ بحارالانوار، ج 75، ص 162.

[5] واقعه / 10 و 11.

[6] مائده / 48.


بازگشت