ضرورت


گاه انسان در شرايطي خاص قرار مي گيرد كه مصلحت بزرگ تري ايجاب مي كند دروغ بگويد. در واقع او مجبور به دروغ گويي شده است. [1] مانند آن جا كه انسان مجبور به روزه خواري مي شود. البته دروغ در اين موارد، به معناي «دروغ نبودن» نيست، بلكه انسان مجبور مي شود بين بد و بدتر، بد را انتخاب كند؛ مانند اين كه براي دفع ضرر بدني يا جسمي يا مالي قابل توجه، شخص مي تواند به دروغ متوسل شود. البته اگر مي توان خطر را دفع كرد و دروغ نگفت، بايد چنين كرد كه به اصطلاح «توريه» ناميده مي شود؛ يعني «سخن دو پهلو» كه به معناي «راست نگفتن» است، نه دروغ گفتن. مانند اين كه شخص ظالمي درباره ي كسي بپرسد: «فلاني را نديدي؟» و او بگويد: «شايد در مسجد باشد»؛ در حالي كه آن شخص، داخل منزل اوست. [2] .


پاورقي

[1] «الضرورات تبيح المحظورات.».

[2] برخي از فقها توريه را دروغ نمي دانند، برخي دروغ مي دانند، ولي حرام نمي دانند. اخلاق الاهي، ج 4، ص 102.


بازگشت