متجاهر به فسق


از جمله مواردي كه انسان گاه به اشتباه، غيبت كردن خود را توجيه مي كند و از موارد جواز غيبت مي داند، آن است كه مي گويد «خودش هم راضي است» و يا اين كه به شنونده بگويد «خودت هم مي داني كه فلاني چنين است.»

«دانستن» و «رضايت»، شرط جواز نيست و حرمت غيبت را برطرف نمي كند؛ بلكه مورد جواز در مورد كسي است كه خودش مي داند گناه



[ صفحه 62]



مي كند و از ديدن و دانستن مردم باكي ندارد؛ يعني به طور علني و مكرر مرتكب آن گناه مي شود. چنين شخصي به اصطلاح «متجاهر به فسق» است.

جواز غيبت از چنين شخصي، داراي چند شرط است:

1. گناهي كه علني انجام مي دهد، بر آن اصرار داشته باشد.

2. تجاهر به گناه قابل مرزبندي است؛ يعني اين كه فرد متجاهر برايش فرقي نكند گناهش را مردم محله خود و دوستان و آشنايان مي بينند يا ساير شهرها. پس اگر گناهي را نزد دوستانش علني انجام مي دهد، ولي در مقابل مردم يا شهر ديگر انجام نمي دهد و مراعات مي كند، غيبتش جايز نيست.

3. بر فرض اگر فرد متجاهر براي آن گناه خود، توجيه درست و شرعي داشته باشد يا به حرمت عمل خود آگاه نباشد، غيبتش جايز نيست. ولو نزد ديگران و مردم اين فرد گناهكار باشد و عملش حرمت داشته باشد.

4. تجاهر به گناه، سبب جواز غيبت از همان گناه است، نه ساير گناهانش.

دليل حرمت غيبت، حفظ آبروي مؤمن است؛ اما اگر فردي علناً آبروي خويش را برد و باكي نداشت، ديگر حرمتش شكسته شده است. خداوند، پرده پوشي را از مؤمنين خواسته است، ولي اگر خود فرد پرده دري كرد، ديگر غيبتش، در واقع غيبت نيست و باز گفتن گناهش، پرده دري محسوب نمي شود. از همين رو غيبت شخص «متجاهر به فسق»، غيبت محسوب نمي شود. هم چنان كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «كسي كه پرده حيا را به دور افكنده است، غيبت درباره اش معنا ندارد.» [1] .


پاورقي

[1] «من ألقي جلباب الحياء فلا غيبة له»؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 461.


بازگشت