اذان گو را در حال اذان شهيد كردند


در اعلام الوري مي نويسد [1] عروة بن مسعود ثقفي از اهالي طائف (قبل از



[ صفحه 89]



اين كه وارد مدينه شود در بين راه فتح مكه) [2] مسلمان شد و خدمت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) رسيد و اجازه خواست تا به طائف برگردد و مردم را به اسلام دعوت كند. [3] پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: مي ترسم ترا بكشند. عروه گفت: اگر من خواب باشم آنها بيدارم نمي كنند. (منظورش اين بود كه چنان مرا دوست دارند كه هرگز اين كار را نخواهند كرد). اجازه بازگشت به طائف را گرفت. پس از ورود به طائف، مردم را به اسلام دعوت كرد و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نكرد. ولي اهالي طائف نپذيرفتند و در مقابل، نسبت به دعوت او كارشكني كردند.

سحرگاهي عروه در ايوان منزل خود ايستاده بود و شروع به گفتن اذان نمود. شهادتين را بر زبان جاري كرد «اشهد ان لا اله الا الله، و اشهد ان محمداً رسول الله» گروهي با آمادگي قبلي، از اطراف او را تيرباران كردند. عروه كه هدف تيرها قرار گرفت، از دنيا رفت. چند ماه از شهادت عروه گذشت، گروهي در حدود پانزده نفر از اشراف و بزرگان طايفه ثقيف وارد مدينه شدند تا اسلام خود را اظهار نمايند.

پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) دستور داد: در مسجد براي آنها خيمه زدند و خالد بن سعيد بن عاص را مأمور پذيرايي از آنها كرد، رسول خدا شبها با آنها ملاقات مي كرد و واسطه اين ملاقات خالد بن سعيد بود. هر خوراكي كه از خانه پيامبر؛ براي آنها مي برد تا خودش از آن غذا نمي خورد، واقد بن ثقيف و



[ صفحه 90]



ميهمانان نمي خوردند. ضمن مذاكراتي كه طي چند روز در ميان بود، آنها دو مطلب از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) درخواست كردند، يكي آن كه پس از اسلام آوردن، سه سال بتخانه «لات» را ويران نكنند. دوم اين كه از نماز خواندن معاف باشند. وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به خواسته آنها تن در نداد و حتي حاضر نشد براي يك ماه هم از شكستن بتخانه صرف نظر كند، گفتند: ما را از نماز خواندن و اينكه بت ها را به دست خود بشكنيم معاف دار. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: از اين كه بتها رابه دست خود بشكنيد، معاف مي دارم و ديگري را براي شكستن بت ها گسيل مي دارم ولي «لا خير في دين لا صلوة فيه» اما ديني كه نماز نداشته باشد فايده اي ندارد.

نمايندگان ثقيف تن به نماز خواندن دادند و مسلمان شدند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به آنها نوشته اي داد و عثمان بن ابي العاص را كه از همه جوانتر بود بر آنها امير ساخت، زيرا او در يادگرفتن احكام اسلام و آيات قرآن شوق و ذوق بيشتري نشان مي داد و مغيرة بن شعبه را به همراه ابوسفيان براي ويران ساختن بت خانه لات مأمور ساخت.

طايفه بني مغيره يعني بني معتب كه مي ترسيدند مبادا مغيرة بن شعبه هم مثل عروة بن مسعود كشته شود، در خراب كردن بت خانه به كمك مغيره شتافتند و از او حفاظت مي كردند. پس از درهم شكستن بت خانه، اموالي كه متعلق به «لات» بود جمع آوري كردند و به درخواست ابو مليح فرزند عروة بن مسعود (مؤذن شهيد) و كسب اجازه از پيامبر، آن اموال را صرف پرداخت قرض عروة بن مسعود ثقفي و اسود بن مسعود كردند. ولي پسر اسود بنام قارب بن اسود براي اين كه پدرش مشرك از دنيا رفته بود اين تقاضا را كرد. [4] .



[ صفحه 91]




پاورقي

[1] اعلام الوري ص 78و77.

[2] از تاريخ كامل ابن اثير) ج 2 است.

[3] عروة بن مسعود ثقفي يكي از آن دو نفري است كه در سوره زخرف آيه 31 «و قالو لولانُزّلَ هذا القران علي رجل من القريتين عظيم» چرا اين قرآن بر يكي از دو فرد بزرگ اين دو شهر (مكه و طائف) نازل نشد كه آن دو نفر طبق تفسير بيشتر مفسرين وليد بن مغيره از مكه و عروة بن مسعود ثقفي از طائف بود. عروة بن مسعود همان كسي است كه در صلح حديبيه ميانجي بين قريش و رسول الله(صلي الله عليه وآله وسلم ) بود. او گفت من پادشاهان و فرمانروايان زيادي ديده ام اما هيچ فرمانروايي را نديده ام به اندازه محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) يارانش او را احترام كنند.

[4] سيره ابن هشام ص 182. كامل ابن اثير ج 2 ص 187.


بازگشت