اعمالي جهت رفع شر رؤياي ناخوشايند
اينك اعمالي را كه در هنگام ديدن رؤياي ناخوشايند به جا آورده و گفته مي شود، ذكر مي كنيم:
1- در روايت آمده كه امام صادق عليه السلام فرمود: «وقتي انسان در حال خواب چيزي را كه كراهت دارد ديد، بايد از سمتي كه خوابيده به طرف ديگر برگردد و بگويد:
«انما النجوي من الشيطان، ليحزن الذين آمنوا، و ليس بضارهم شيئاً الا باذن الله.) [1] .
- سخن در گوشي گفتن تنها كار شيطان است، تا مؤمنين را اندوهگين نمايد، ولي هيچ ضرر و آسيبي جز به اذن خداوند، به آنها نخواهد رسانيد.
بعد بگويد:
«أعوذ بما عاذت به ملآئكة الله المقربون، و أنبيآء الله المرسلون، و عباد الله الصالحون، من شر ما رأيت، و من شر الشيطان الرجيم.»
- پناه مي برم به آنچه كه فرشتگان مقرب درگاه الهي و پيامبران فرستاده شده و بندگان شايسته ي خدا پناه بردند، از شر آنچه كه در خواب ديدم و از شر شيطان رانده شده.
2- در روايت ديگر جهت رفع شر روياي بد آمده كه امام باقر و امام صادق عليهم السلام فرمودند: [يا: امام باقر به نقل از امام صادق عليهماالسلام فرمود:] حضرت فاطمه عليهاالسلام به رسول خدا صلي الله عليه و آله از آنچه كه در خواب مي ديد گله نمود، آن بزرگوار به او فرمود: وقتي اينچنين ديدي بگو:
«أعوذ بما عاذت به ملآئكة الله المقربون و أنبيآء الله المرسلون و عبادالله الصالحون، من شر رؤياي التي رأيت، أن تضرني في ديني و دنياي.»
- پناه مي برم به آنچه كه فرشتگان مقرب درگاه الهي و پيامبران فرستاده شده و بندگان شايسته ي الهي به آن پناه بردند، از شر رؤيايي كه ديدم، به اينكه مبادا در دين و دنيايم به من ضرر برساند.
و سه بار به سمت چپ خود آب دهان بينداز.»
3 - در روايت ديگر درباره ي رفع رؤياي بد - كه كلمات بيشتري را در بردارد - منقول
[ صفحه 512]
است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر در خواب چيز بدي ديدي، هنگامي كه بيدار شدي بگو:
«أعوذ بما عاذت به ملآئكة الله المقربون و أنبيآء الله المرسلون و عبادالله الصالحون و الأئمة الراشدون المهديون، من شر ما رأيت، و من شر رؤياي، أن تضرني، و من الشيطان الرجيم.»
- پناه مي برم به آنچه كه فرشتگان مقرب درگاه الهي و پيامبران فرستاده شده و بندگان شايسته ي خدا و پيشوايان راه دان و هدايت يافته به آن پناه بردند، از شر آنچه ديدم، و از شر رؤيايم، به اينكه مبادا به من ضرر برساند، و از شر شيطان رانده شده.
سپس سه مرتبه به طرف چپ خود آب دهان بينداز.»
پاورقي
[1] مجادله (58): 10.