مجموعه ي دعاهاي سر.


تنها برخي از اين دعاها مربوط به اعمال وقت صبح و شام است، و احتمال دارد نظر مؤلف بزرگوار اين بوده كه همه ي آنها به خاطر اهميتشان در صبح و شام خوانده شود

19- از جمله دعاهاي سر اين است: «اي محمد، هر كس از گزند موجودات خزنده ي زميني مانند درنده و حشرات [يا: مارهاي سمي و خطرناك افعي] بترسد در مكاني كه بيم وجود آن مي رود بگويد:

«يا ذاري ما في الأرض منها، لعلمك بما يكون مما ذرأت، لك السلطان علي كل من دونك، اني أعوذ بعزتك و قدرتك علي كل شي ء من الضر في بدني من سبع أو هآمة أو عارض من سآئرالدوآب. يا خالقها بفطرته، اردأها عني، و احجزها و لا تسلط علي، و عافني من شرها و بأسها، يا ألله، يا ذاالعلم العظيم، حطني بحفظك من مخاوفي، يا رحيم.»

- اي آفريننده ي موجودات زميني از زمين به خاطر آگاهي ات به آنچه كه از آفريدگانت، سر مي زند، و تسلطي كه بر تمام موجودات غير خود داري، من به عزت و قدرتي كه تو بر



[ صفحه 405]



هر چيز داري پناه مي برم، از آسيب در بدنم، از هر درنده يا حشرات خطرناك و سمي و مار يا هر عارضه اي از ساير جنبندگان. اي خدايي كه با نوآفريني خويش آنها را آفريدي، آنها را از من دور كن و جلوگيري فرما و بر من مسلط مگردان، و از شر و عذاب آنها عافيت بخش. اي خدا، اي كسي كه صاحب آگاهي عظيم هستي، به حفظ و نگاهداري خويش مرا از تمام آنچه كه بيم و هراس دارم، حفظ فرما، اي مهربان.

اي محمد، هر كس از امت تو خواهان آن باشد كه من از او نگاهداري نموده و ياري كنم، هنگام صبح و شام و وقت خوابيدن بگويد:

«آمنت بربي، و هو الله الذي لا اله الا هو اله كل شي ء، و منتهي كل علم و وارثه، و رب كل شي ء. رب، أشهد الله علي نفسي بالعبودية و الذل و الصغار، و أعترف بحسن صنآئع الله الي، و أبوء علي نفسي بقلة الشكر له، و أسأل الله في يومي هذا و ليلتي هذه، بحق ما يراه له حقاً علي ما يراه به مني له رضي، ايماناً و اخلاصاً و رزقاً واسعاً و ايقاناً بلا شك و لا ارتياب. حسبي الهي من كل من دونه، و الله وكيلي علي كل من سواه. آمنت بسر علم الله و علانيته، و أعوذ بما في علم الله كله من كل سوء. سبحان العالم بما خلق، أللطيف فيه، ألمحصي له، ألقادر عليه. ما شاء الله، لا قوة الا بالله، أستغفر الله، و اليه المصير.»

- ايمان آوردم به پروردگارم، و اوست همان خدايي كه معبودي جز او نيست و معبود هر چيز و منتهاي هر دانش و وارث آن و پروردگار هر چيز است. پروردگارا، تو را گواه مي گيرم كه من بنده و ذليل و كوچك توام، و اعتراف مي كنم كه خداوند عطايايي را به من ارزاني، و من در برابر آن اندك سپاسگزاري نموده ام. در اين روز و شب، به حق تمام آنچه كه خداوند براي او بر من حقي قايل است و از من براي او خشنودي و خرسندي مي طلبد، از خداوند، ايمان و اخلاص و روزي وسيع و يقين بدون شك و دودلي را خواهانم. معبود من از تمام آنچه كه مادون او هستند براي من كافي است، و خداوند وكيل و كارگزار من است بر تمام ماسواي خود. ايمان آوردم به سر و آشكار علم الهي، و پناه مي برم به تمام آنچه كه در علم خداست از تمام بديها. پاك و منزه است خداوندي كه نسبت به آنچه كه آفريده، آگاه، لطيف، شمارنده و قادر است. آنچه خدا خواست [همان مي شود]، هيچ قدرتي نيست مگر به خدا، از خداوند آمرزش مي طلبم، و بازگشت همه تنها به سوي اوست.



[ صفحه 406]



هر كس اين كلمات را بگويد، او را در ميان مخلوقات صاحب جاه و منزلت گردانيده، و دلهاي آنان را نسبت به وي مهربان مي گردانم، و دين او را محفوظ مي دارم.

اي محمد، هر كس از امت تو بخواهد هيچ كس تسلط بر او نداشته باشد، و من او را از شرور و بديها كفايت نمايم، بگويد:

«يا قاضياً علي الملك لما دونه، و مانعاً من دونه نيل كل شي ء من ملكه، و يا مغني أهل التقوي باماطته الأذي في جميع الأمور عنهم، لا تجعل ولايتي في الدين و الدنيا و الآخرة الي أحد سواك، و اسفع بنواصي أهل الخير كلهم الي، حتي أنال من خيرهم خيره، و كن لي عليهم في ذلك معيناً، و خذ لي بنواصي أهل الشر كلهم، حتي أعافي من شرهم كلهم، و كن لي منهم في ذلك حافظاً، و عني مدافعاً معيناً، حتي أكون آمنا بأمانك.»

- اي خداوندي كه نسبت به مادون خود فرمان مي راني، و جز خويش را از نيل به فرمانروايي ات جلوگيري مي نمايي، و اي كسي كه با دور كردن آسيب و اذيت از اهل تقوي در تمام امور، ايشان را بي نياز مي گرداني، سرپرستي مرا در امور ديني و دنيوي و اخروي به هيچ كس غير خودت قرار مده، و موي پيشاني [و زمام امور] همه اهل خير را به سوي من بگير و بكش، تا اينكه به خير آنان نايل گردم، و مرا نسبت به آنان در اين باره ياري فرما، و موي پيشاني [و زمام امور] تمام اهل شر را در رابطه ي من بگير، تا اينكه از همه شرور آنان در عافيت باشم، و در اين باره، خود نگاهدار من باش، و از من دفاع نموده و ياري فرما، تا اينكه به امان تو ايمن و آسوده گردم.

هر كس اين كلمات را بگويد، كيد و مكر مكاران و فريبكاران به او آسيبي نمي رساند، و مسلماً من خود به او ايمني مي بخشم.

اي محمد، به كساني كه خواهان قرب و نزديكي جستن به من هستند، بگو: «يقيناً بدانيد كه اين كلام، برترين چيزي است كه شما بعد از انجام واجبات مي توانيد به وسيله آن به سوي من نزديكي بجوييد.» به اين صورت كه بگويند:

«أللهم، انه لم يمس أحد من خلقك أعلم أنه مقصر في معرفتك، و طاعتك مثل تقصيري، أنت اليه أحسن صنعاً، و لا له أدوم كرامة، و لا عليه أبين فضلاً، و لا به أشد ترفقاً، و لا عليه أشد حيطة، و لا عليه أشد تعطفاً منك علي، و ان كان جميع المخلوقين يعددون مثل تعديدي،



[ صفحه 407]



فاشهد يا كافي الشهادة، أني أشهدك بنية صدق بأن لك الفضل و الطول في انعامك علي و قلة شكري لك عليها. يا فاعل كل ما أراده، طوقني أماناً من حلول سخطك فيها لقلة الشكر، و أوجب لي زيادة من اتمام النعمة بسعة الرحمة، أنظرني خيرك، لا تقايسني بسوء سريرتي، و امتحن قلبي لرضاك، و اجعل ما تقربت به اليك في دينك خالصاً، و لا تجعله للزوم شبهة و لا فخر و لا ريآء يا كريم.»

- خداوندا، هيچ كدام از مخلوقاتت را نمي شناسم كه به اندازه ي من به او نيكويي نموده و پيوسته بر او كرامت، و به روشني تفضل فرموده، و به شدت مورد رفق و مداراي خويش قرار داده، و سخت از او محافظت نموده، و بر او به شدت عطوفت و مهرباني نموده باشي، و او مانند من در شناخت و طاعتت كوتاهي نموده و شب نمايد، هر چند همه ي مخلوقاتت مثل برشمردن من، نعمتهايت را به شمار درآورند و بدان اعتراف نمايند. پس اي كسي كه گواهي تو كافي است، خود گواه باش كه من با نيت صادقانه تو را گواه مي گيرم كه تو نسبت به من تفضل نموده و نعمت ارزاني داشتي، و من كم سپاسگزاري نمودم. اي خدايي كه هر چه بخواهي انجام مي دهي، ايمني از غضب را به واسطه ي سپاسگزاري اندكم بر گردنم بياويز، و به واسطه ي رحمت واسعه ات مرا از نعمت كاملت افزونتر برخوردار بگردان، و مهلت استفاده از خيراتت را به من بده. و به واسطه ي بدي باطنم، با من رفتار مكن، و دلم را براي پذيرش خشنودي ات بگشاي، و اعمالي را كه بر اساس دين تو براي نيل به قربت انجام دادم خالص گردان، و با شبهه و فخر و رياء مشوب مكن. اي بزرگوار.

هر كس اين كلمات را بگويد، تمام اهل آسمانها او را دوست داشته و وي را «شكور» و بسيار سپاسگزار مي نامند.

اي محمد، هر كس از امت تو بخواهد كه هيچ مانعي ميان من و او نباشد، و خواسته هايش را - بزرگ باشد يا كوچك، در نهان باشد يا آشكارا، از من بخواهد يا غير من - اجابت نمايم، بگويد آنچه را كه ما پيش از اين در اواخر تعقيب جزء اول اين كتاب ذكر نموديم [1] و در آنجا عمل به آن را با ترغيب و تشويق نموديم - كه در



[ صفحه 408]



اينجا از ذكر آن خودداري مي كنيم - به اين صورت كه بگويد:

«يا ألله المانع قدرته خلقه، و المالك بها سلطانه، و المتسلط بما في يديه. كل موجود دونك يخيب رجآء راجيه، و راجيك مسرور لا يخيب، أسألك بكل رضي لك من كل شي ء أنت فيه، و كل شي ء تحب أن تذكر به، و بك يا الله، فليس يعدلك شي ء، أن تحوطني و والدي و ولدي و مالي، و تحفظني بحفظك، و أن تقضي حاجتي في كذا و كذا.»

- اي خداوندي كه قدرتت از مخلوقاتت دفاع مي كند، سلطنتت آنها را در ملك خويش درآورده، و تمام به آنچه كه در حضور توست مسلط هستي، هر موجودي غير از تو اميدوارانش را نوميد مي گرداند، ولي كسي كه به تو اميد دارد، نوميد و محروم نمي گردد. به تمام خشنوديهايي كه از تمام اشياء داشته اي، و تمام اموري را كه دوست داري به آن ياد شوي، و به تو اي خدا كه هيچ چيز همتاي تو نيست، خواهانم كه مرا و پدر و مادر و فرزندان و اموالم را در حفظ خويش محافظت نمايي، و حاجتم را درباره ي فلان چيز برآورده فرمايي.

هر كس اين را بگويد، پيش از آنكه از محل خواندن دعا به جاي ديگر منتقل شود، حاجت او را برآورده مي كنم.

20- و نيز بگويد:

«أللهم، ما قصرت عنه مسئلتي، و عجزت عنه قوتي، و لم تبلغه فطنتي، تعلم فيه صلاح أمر آخرتي و دنياي، فصل علي محمد و آل محمد، و افعله بي بلا اله الا أنت، بحق لا اله الا أنت، برحمتك في عافية، سبحان الله رب العزة عما يصفون، و سلام علي المرسلين، و الحمدلله رب العالمين.»

- خدايا، هر چه را كه درخواست من از آن كوتاه و نيرويم ناتوان گرديده و هوش و ذهنم به آن نمي رسد و تو مي داني كه صلاح امر آخرت و دنياي من در آن است، پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و به رحمت خويش آن را همراه با عافيت براي من بكن، به واسطه ي اينكه معبودي جز تو نيست، و به حق اينكه معبودي جز تو نيست. پاك و منزه است خداوند و پروردگار سربلند از آنچه كه او را بدان توصيف مي نمايند، و سلام بر پيامبران، و ستايش براي خداوندي كه پروردگار عالميان است.

21- شايسته است محاسبه ي روز را به هر اندازه از استغفار كه توان آن را داري به



[ صفحه 409]



پايان ببري، زيرا روايت شده كه امام صادق عليه السلام به نقل از رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «خوشا به حال كسي كه در نامه ي عمل او در روز قيامت در زير هر گناه أستغفر الله ديده شود.»

22- اگر در هنگام محاسبه ي دو فرشته ي نگاهبان، يا باطن صادق و نيت خالص توجه داشته باشي كه در سفر خود از ابتداي هستي و پيمودن راه به سوي روز موعود، ميهمان خدا، يا ميهمان پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، يا ميهمان يكي از ائمه عليهم السلام هستي، و نيز اگر در حكم ضيافت بر سر سفره هاي رحمت و مهرباني آنان صادق باشي، پس بر آن دو فرشته سلام مي گويي، سلامي همراه با تصديق و تسليم، يا بسان سلام رفيق بر رفيق خود، و هنگام محاسبه با زبان ادب و مراقبه مي گويي: «من ميهمان خداوند - جل جلاله - يا ميهمان رسول خدا صلي الله عليه و آله، يا ميهمان افرادي از خواص و اولياي خدا هستم كه در ضيافت خدايند، و ميهمان در حكم ميهماندار است، و به كسي كه در حكم ضيافت و ميهماني اويم وابسته ام؛ پس شما دو فرشته، نامه ي عمل مرا از دست كسي كه من در پناه و تحت حمايت و بر سر سفره اش هستم، بگيريد.»

و نيز توجه داشته باش كه سزاوار است ميهماندار، از رسوايي و خواري و تمام آسيبهايي كه به ميهمان مي رسد جلوگيري كند، زيرا ميهمان به ريسمان او چنگ زده، آيا نشنيده اي كه حضرت لوط عليه السلام فرمود:

(و لا تحزون في ضيفي) [2] .

- و در رابطه ي با ميهمانم، مرا رسوا ننماييد.

پس اميد است كه خداوند - جل جلاله - به خاطر بزرگداشت كسي كه تو در ضيافت اويي، و برنامه ي عمل تو قلم عفو كشيده و آن را از رحمتش پر كند، يا اينكه ميهماندار شفاعت تو را بنمايد و خداوند - جل جلاله - به واسطه ي شفاعت او تو را نيز مورد عفو خويش قرار دهد.

23- سپس چنانكه در آغاز روز بر دو فرشته نگاهبان سلام دادي، با آن دو وداع و



[ صفحه 410]



خداحافظي كرده و آنها را به خداوند - جل جلاله - بسپار، و با مصاحبت نيكو در ظاهر و باطن از آنها جدا شو؛ زيرا خداوند - جل جلاله - حفظ احترام فرستادگان و نگاهبانانش را واجب فرموده است. و همه اينها را به نيت بندگي خداوند - جل جلاله - و به قصد عبادت انجام بده.

24- اعمال مربوط به هنگام داخل شدن در مسجد تا هنگام وارد شدن در نماز نيز در فصل چهاردهم گذشت، پس هرگاه خواستي نماز مغرب، يا مغرب و عشا را در مسجد بخواني، به آنچه در آنجا ذكر شد عمل كن.



[ صفحه 411]




پاورقي

[1] ر، ك: فصل بيستم، دعا براي جبران غفلتها و گناهان قلبي در نماز.

[2] هود (11): 78.


بازگشت