حضور قلب در هنگام ورود در نماز


بر ما همگي واجب است، به خاطر هيبت و احترامي كه خداوند - جل جلاله - ذاتاً مستحق آن است از او بيم داشته باشيم، ولي چنان غافليم كه نه تنها از او بيم نداريم، بلكه از معصومين عليهم السلام كه مقتدا و الگوي ما در عبادت الهي هستند، نيز پيروي نمي كنيم و از خدا نمي هراسيم. همچنين به خاطر مخالفتهاي پي در پي خود با خواسته هاي او و كوچك شمردن امر و نهي و حب و قرب و مناجات مقدسش نيز از او بيم نداريم. و اين ناداني بس بزرگي نسبت به معبود است كه به جهل منكران و كافران نزديك است.

بنابراين، شايسته است كه بنده هنگام گفتن «وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض» تحقيقاً توجه كند كه در محضر حضرت حق است، و اينكه مقصود خداوند - جل جلاله - و رسولش صلي الله عليه و آله از گفتن اين كلام آن نيست كه تنها صورتم را براي خداوندي كه آسمان ها و زمين را پديد آورد، رو به قبله نموده ام؛ بلكه منظور آن است



[ صفحه 195]



كه صورت قلب و عقل خويش را از منحرف شدن و توجه به غير او - جل جلاله - از تمام امور خوشايند و ناخوشايند، به سوي خداوندي نمودم كه آسمانها و زمين را پديد آورد.

به بعضي از عارفان گفته شد: چه نيكو با صورت ظاهر در نماز اقبال و توجه داري؟ فرمود: اگر صورت ظاهرم منحرف نشود، صورت دلم بسيار منحرف مي شود.

بنابراين، وقتي صورت قلب به كلي به خداوند - جل جلاله - اقبال و توجه داشته باشد، اعضا و جوارح نيز براساس هدفي كه براي آن آفريده شده اند (يعني عبادت و پرستش حضرت حق) بر خداوند - جل جلاله - توجه مي كنند، زيرا رابطه آنها با قلب مانند فرمانروا و رعيت است.


بازگشت