تكبيرة الاحرام


شايسته است هنگام گفتن «الله اكبر» آن را به عنوان معامله ي با خداوند - جل جلاله و قصد عبادت بگويي، نه با حال غفلت و بر طبق عادت. و ديگر اينكه در گفتن آن صادق باشي.

درباره ي معناي «ألله أكبر» در روايت آمده كه مردي در محضر امام صادق عليه السلام گفت: ألله أكبر، حضرت فرمود: «خداوند از چه چيز بزرگتر است؟» آن مرد گفت: از هر چيز. امام صادق عليه السلام فرمود: «خدا را محدود نمودي.» آن مرد گفت: چگونه بگويم؟ حضرت فرمود: «بگو خداوند بزرگتر از آن است كه توصيف شود.»

علت اينكه حضرت عليه السلام فرمود: «خدا را محدود نمودي»، آن است كه وقتي خداوند - جل جلاله - با اشياء مقايسه شود، با توجه به اينكه همه ي اشياء غير او محدث و پديد آمده هستند، و هر پديده آمده اي محدود است، مسلماً هر كس اين اعتقاد را داشته باشد و خداوند را در رديف آنها و بزرگتر از آنها بداند، خداوند - جل جلاله - را محدود شمرده است.

و علت اينكه حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: «خداوند بزرگتر از آن است كه توصيف شود.» آن است كه علي التحقيق صفات خداوند - جل جلاله - بر او احاطه ندارند، بلكه تنها به خاطر ضيق عبارت نزد اهل توفيق و تصديق، خداوند - جل جلاله - و رسولش صلي الله عليه و آله الفاظي را پيرامون توصيف جلال الهي به اندازه ي قصور [يا: تصور] دانش بندگان به آنان آموخته اند تا هنگامي كه مي خواهند خدا را توصيف كنند بر زبان جاري سازند.



[ صفحه 192]



و معناي «به قصد عبادت گفتن تكبير» آن است كه خداوند - جل جلاله - در قلب و عقلت، به همان اندازه اي كه خدا از شناخت ذات و صفات كاملش به تو عنايت فرموده، عظمت داشته باشد، و مقصودت از اعتقاد به عظمت خداوند و از «الله اكبر» گفتن، تنها عبادت او باشد، از آن جهت كه او زيبنده ي عبادت است.

و مقصودم از «صدق در گفتن تكبير» آن است كه كردارت با گفتارت موافق باشد، به گونه اي كه هنگام گفتن آن باطنت با ظاهرت - در اينكه ادعا مي كني چيزي بزرگتر از خداوند جل جلاله در قلب و عقل و نفس و نيتم وجود ندارد، و هيچ چيز نزدم از او عزيزتر نيست - با هم سازگار باشند، و هيچ چيز در آن حال تو را به خود مشغول نسازد، چنانكه خداوند - جل جلاله با بيان صريح قرآن مبين در تهديد كساني كه ديگري را بر خدا مقدم مي دارند، مي فرمايد:

(قل: ان كان آباؤكم و أبناؤكم و اخوانكم و أزواجكم و عشيرتكم، و أموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها و مساكن ترضونها، أحب اليكم من الله و رسوله و جهاد في سبيله، فتربصوا، حتي يأتي الله بأمره، و الله لا يهدي القوم الفاسقين.) [1] .

- بگو: اگر پدران و پسران و برادران و همسران و بستگان و تبارتان و اموالي كه به دست آورده ايد، و تجارتي كه بيم كساد و بي رواجي آن را داريد، و مسكنهايي كه مي پسنديد، در نزد شما از خدا و رسولش و جهاد در راه خدا محبوبتر است، پس منتظر بمانيد تا خداوند امر خويش را بياورد، و خداوند گروه گناهكار و فاسق را هدايت نمي نمايد.

بنابراين، هرگاه ديدي عقل و قلب و نفس تو، غير را بر خداوند - جل جلاله - برگزيده و مقدم مي دارد، بدان كه به خاطر همين گناهت، مشمول تهديد و خشم خداوند عالميان - جل جلاله - شده، و هدايت او شامل حال تو نشده و از «فاسقين» به حساب مي آيي.

در روايات نيز مشابه اين مطلب با توضيح بيشتر از آنچه كه در قرآن وجود دارد و مورد قبول عقل نيز هست، آمده است. چنانكه روايت شده امام صادق عليه السلام فرمود:



[ صفحه 193]



«هيچ كس ايمانش به خداوند خالص و ناب نمي گردد، تا اينكه خداوند در نزد او محبوب تر از خويشتن و پدر و مادر و فرزندان و فاميل و همه ي مردم باشد.»

و نيز پيرامون اينكه با مقدم داشتن ديگري بر رسول خدا - صلوات الله عليه - ايمان حقيقي حاصل نمي شود، رساتر از اين در روايت آمده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «هيچ بنده اي ايمان نمي آورد، تا اينكه من در نزد وي، محبوبتر از خود وي باشم، و اهل بيتم در نزد او محبوبتر از اهل و فاميلش باشند، و فرزندانم محبوبتر از فرزندانش باشند، و وجود من محبوبتر از وجودش باشد.»

بنابراين، وقتي رسول خدا - صلوات الله عليه - مقدم داشتن ديگري را بر خود صحيح و درست نداند، چگونه با ترجيح غير بر خداوند - جل جلاله - ايمان حاصل خواهد شد؟!


پاورقي

[1] سوره توبه (9)، آيه 24.


بازگشت